بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک عاشقانه آرام | صفحه ۳۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک عاشقانه آرام

بریده‌هایی از کتاب یک عاشقانه آرام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۱۴ رأی
۴٫۰
(۳۱۴)
گرانی، مرضِ جوامعی‌ست که همهٔ مردمش تن به تولید نمی‌دهند.
علمدار
مردم ما می‌دانند که در تَنِ سکوت، چگونه زهری جاری‌ست.
کاربر ۱۴۳۲۵۷۴
شاعر که نباید قطعاً شعری گفته‌باشد. شعرآفریدن، بسیار کم از آن است که شعر را زندگی‌کنیم. یک پردهٔ نقّاشیِ بسیار زیبا، سوای آن است که زندگی را به یک پردهٔ نقّاشیِ زیبا تبدیل‌کنیم.
کاربر ۱۴۳۲۵۷۴
__ تاریخ، هرگز به ما مردم لبخند نزده‌است __ حتّی در بهترین شرایط. تهاجُم از پی تهاجم.
arghavan
انسان، وقتِ بسیار زیادی را می‌سوزاند و تباه می‌کند. ما هرچه بخواهیم، می‌توانیم بشویم. استعداد، بزرگ‌ترین دروغی‌ست که انسان، به خویش گفته‌است.
arghavan
هرگز آرزوی زندگیِ دیگری را نداشته‌ام؛ هرگز، به‌راستی هرگز __ گرچه در متن این زندگی، روزها و شب‌هایی را داشته‌ام که درد، از لبهٔ همه‌سوی این ظرف، سرریز کرده‌است، و تنها های‌های گریه توانسته مرا چنان تخلیه‌کند که اندیشهٔ سرشار از دنائتِ خودکشی را از سرم برانم. هرگز آرزوی زندگیِ دیگری را نداشته‌ام...
arghavan
هر بچّه‌یی این را می‌داند که آدمیزاد باید کارش را دوست داشته‌باشد؛ امّا زندگی، در روزگار ما، غالباً آنگونه نیست که کارِ مطلوب و دوستْ‌داشتنی از راه برسد و ما را درآغوش‌بگیرد. این ماییم که باید به هر کاری که گماشته می‌شویم آن کار را به صورتی دلخواه درآوریم، یا در خطِّ رسیدن به کاری دلخواه، کارِ نادلخواه را موقتاً تحمّل‌کنیم
arghavan
اوّل اینکه چرا عشقِ به دیگری، چیزی از تَن نخواهد؟ استادِ من __ فروزانفَر __ می‌فرمود: دو نیمهٔ یک سیب، اگر بخواهند کاملاً یکی شوند، باید که هیچ فاصله‌یی بین خود باقی‌نگذارند. دوّم اینکه عشق، ترکیبی‌ست دلپسند از عین و ذهن __ که هر دو متعلّق به روزمرّگی‌هاست.
arghavan
آیا عشق، اگر چیزی از تَن نخواهد، یک تجربهٔ ماندگارِ ذهنی نیست؟ تخیّلِ خالص. جنونِ مجنون. «لیلی من از تو هیچ زیانی ندیده‌ام. زیرا که تو چکیده‌یی از خاطرِ منی. زیرا که من ز خویشْ تو را آفریده‌ام...»
arghavan
نرسیدن به قُلّه با انکارِ قُلّه یکی نیست؛ و انکارِ قُلّه، هرگز، هیچ قُلّهٔ رفیعی را نمی‌ساید. ناتوانی من و تو در رسیدن به گواراترین چشمه‌ها، دلیل بر این نیست که به گواراترین چشمه‌ها نمی‌توان رسید.
arghavan
وظیفهٔ من و تو این نیست که همه‌چیز را تغییربدهیم و درست‌کنیم. وظیفهٔ من و تو، اعتقادِ راسخِ ضربه‌ناپذیر به این مهمّ است که همه‌چیز، بدون تردید، قابل‌تغییر است و از نو ساختن...
arghavan
عظمت، در یکنواختی حرکت نیست، در تداومِ حرکت است، در باقی‌ماندنِ میل به حرکت، در ایمان به حرکت، و بازگشتِ به حرکت.
arghavan
تو از من می‌خواهی که شادمانه و پُر زندگی‌کنم. نه؟ برای شادمانه و پُر زیستن، در عصرِ بی‌اعتقادیِ روح، در مِه زیستن ضرورت است.
بهمن
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است. عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه. عشقِ به خدا ترکیبی‌ست از ضرورت و حادثه.
elahe
هیچ‌چیز، دیگر، تا مدّت‌ها، شبیه خودش نشد. یعنی بود؛ امّا نمی‌گذاشتند بشود: کار، عشق، آرامش، آزادی...
M.H
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است. عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه. عشقِ به خدا ترکیبی‌ست از ضرورت و حادثه.
kiana
برای شادمانه و پُر زیستن، در عصرِ بی‌اعتقادیِ روح، در مِه زیستن ضرورت است.
M.H
مِه اگر آن‌طور که من تخیّل می‌کنم باشد، دیگر از نگاه‌های چرکین، قلب‌های کِدِر، و رفتارهایی که آنها را «رذیلانه» می‌نامیم، گِلِه‌مند نخواهیم‌شد.
M.H
«دو کوزهٔ بی‌جان را هم اگر یک عمر کنار هم بگذاری، گاهی سرهایشان به هم می‌خورد و درد می‌گیرد. مهم این است که هیچ سری نشکند و لب‌پَر نشود».
arghavan
__ با خواهنده‌یی چون تو، اگر نخواهد که زندگی‌کند، تنها چرایی‌اش در این است که شایستهٔ تو نیست؛ رهایش کُن!
arghavan

حجم

۲۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۲۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان