بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
عشق، یعنی پویشِ نابِ دائمی. به سراغِ خستگانِ روح نمیآید
mohamad mirmohamadi
من، شناگرِ از کودکی در آبْ غوطهخوردهٔ شمالی، اگر در دریا بهآسانی غرق نمیشوم، در دامنهٔ سبلان، بهناگهان، چنان گُلْباران شدم که یکپارچه خیس از عِطرِ زندهٔ گُلها، چتری از رؤیای رَنگْ بالای سَرَم گشودهشد
mohamad mirmohamadi
روزی زنبوری به من گفت: به ما آموختهاند که عسلی بسازیم که از جنسِ شیرهٔ گلها نباشد و فشردهٔ عِطرِ گلها را در خود نداشتهباشد.
__ اگر عسل واقعی بسازید، اعدامتان میکنند؟
__ اعدام؟ چه حرفها! در میانِ همهٔ جانورانِ جهان، فقط انسانها اعدام میشوند __ بهوسیلهٔ انسانها. دیگر هیچ جانوری اعدام نمیشود، و نمیکند.
mohamad mirmohamadi
سیب، در چرخشی کامل، سیبِ سالم است یا بیمار
mohamad mirmohamadi
سیب، در چرخشی کامل، سیبِ سالم است یا بیما
mohamad mirmohamadi
__ پس بیا خودمان مِه بسازیم؛ مِهِ واقعی، و در درونِ مه، خانه بسازیم، و درون خانه اُجاقی بسازیم، و پُلی، و گلخانهیی پُر از گلهای نرگسِ مرطوب، همه غرق در مِه. آقای من! نمیشود آن نگاهِ خاکستری پرندهوَش را در قفس دید و باز عاشق ماند. نمیشود که رِشوهگیران را در نقطهٔ وضوح دید و باز عاشق ماند. اینهمه درد و دنائت، عشق را خواهدخورد __ مثل زنگِ آهن که آهن را میخورَد.
mohamad mirmohamadi
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
mohamad mirmohamadi
بگذار خشخاش، شقایقِ تیغنخورده بماند، و شککنیم در اینکه اصلاً اتوبوسی در کار است، و میلههایی، و چشمهایی آنگونه سرشار از خاکستر، و پَرَندهوش.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
همیشه خاطراتِ عاشقانه، از «نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین لحظه، نخستین نگاه و نخستین کلمات آغاز میشود» همانگونه که سیاست، از نخستین زندان، نخستین شلّاق، و نخستین دشنامهای یک بازپرس.
Fatemah Moshref
بیا دیگر برنگردیم به جاییکه هر نگاهی، بوی تعفّنِ نگاهِ یک مأمور را دارد. نمیشود؟
Fatemah Moshref
تا شکنجه هست، هیچ نقطهیی از جهان اَمن نیست.
Fatemah Moshref
گیلهمردِ کوچکاندام، پاسخداد: زمانیکه کودکی میخندد، باور دارد که تمامِ دنیا در حالِ خندیدن است، و زمانیکه یک انسانِ ناتوان را خستگی از پای درمیآورد، گمان میبَرَد که خستگی، سراسرِ جهان را از پای درآوردهاست.
چرا ناامیدان، دوستدارند که ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغکنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سَرخوردگی را یک اصلِ جهانی ازلی __ ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچگرایان، خود را، برای اثباتِ پوچبودنِ جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن میجنگیم، پارهپاره میکنند؟
sosoke
تاریخ، هرگز به ما مردم لبخند نزدهاست __ حتّی در بهترین شرایط. تهاجُم از پی تهاجم. مرگِ مصیبتبار از پی مرگِ مصیبتبار. پیروزیهای تاریخی، بزرگترین دروغهای تاریخ هستند. تاریخ، دردش این است که از عشق، پرهیز میکند، و همین باعث شدهاست که خشن، بیرحم، تلخ و خالی از احساس باشد.
متفکرِ مردم گریز
پاییز را بستای
و طیفِ طولانی رنگهای زرد را
و بادهای درهم کوبنده را...
متفکرِ مردم گریز
گریه، حجامتِ روح است.
متفکرِ مردم گریز
ای تو، تعریفناپذیرترین
بی تو، من، کوچک و حقیرترین
متفکرِ مردم گریز
این مطلقاً بیهوده است که در انتظار آن بنشینیم که حکومتها ابزارهای خوشبختی را در دسترس ما بگذارند
متفکرِ مردم گریز
و یاد...«یاد، که انسان را بیمار میکند»،
حانیه زنجانی
دورشدن از خویشتنِ خویش. این مصیبت است؛ و مصیبتِ بزرگتر این است که قبولنکنیم که با شتاب، سرگرم و گرفتارِ دورشدن از خویشتنیم.
کاربر ۸۸۰۹۹۲
به شرط آنکه ورزشْدوستی را به ورزشْبینی تبدیلنکنی و همان فرصت ناچیزی را که گهگاه به دست میآوری، صَرفِ نشستنِ پای تصویرنُما و دیدن برنامههای ورزشی نکنی. از ورزش، هیجان و اضطرابش به تو نرسد، نشاط و سلامتیاش به دیگران.
zeynab esmaeeli
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان