بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
عشق به اعتبارِ مقدارِ دوامش عشق است نه شدّتِ ظهورش
Alireza
وقتی انگیزه، عشق باشد؛ هدف، دوامْبخشیدن، محصولْ همیشه عمیق و زیباست.
Shayan Shokri
انسان، وسیلهییست برای دوامبخشیدن به کارها، یا کار ابزاریست برای ایجادِ آسایشِ انسان؟
ما، در خدمتِ کاریم، یا کار در خدمت ماست؟
کاربر ۹۸۳۸۲۹
عظمت، در یکنواختی حرکت نیست، در تداومِ حرکت است، در باقیماندنِ میل به حرکت، در ایمان به حرکت، و بازگشتِ به حرکت.
کاربر ۹۸۳۸۲۹
یادبگیریم، بیافرینیم، تغییربدهیم. انسانِ شهری، عجیب در بیکارگی و بطالت فرورفتهاست: بهانهجویی، وِرّاجی، شوخیهای مُبتذلِ خجالتآور، ولگردیهای بدون عمق، وقتکُشی، خوابهای طولانیِ پیرکننده... و همیشه در انتظارِ حادثهیی غریب و دگرگونکننده: اگر نه معجزهیی، دستکم کرامتی... و ناگهان حلشدنِ جمیع مشکلات... امّا این نوع برخورد با زندگی، فقط تباهکردنِ زندگیست...
کاربر ۵۵۶۵۶۳۶
عشق، نجاتدادنِ غریقیست که دیگر هیچکس به نجاتش امیدی ندارد. عشق، رَجعت به آغازِ آغاز است؛ به شروع؛ به همان لبخند، همان نگاه، همان طعم؛ امّا نه خاطرهٔ آنها، خودِ آنها.
Shayan Shokri
عشق، عادتْ به دوستداشتن و سختْ دوستداشتنِ دیگری نیست؛ پیوسته نوکردنِ خواستنیست که خود، پیوسته، خواهانِ نوشدن است، و دیگرگونشدن.
Shayan Shokri
خوشبختی، همیشه به شکلِ خوشبختی نیست. ما خوشبختیم: شکنجهشدگانِ خوشبخت، و آنها سیهبختند: شکنجهکنندگانِ سیهبخت.
صدای زنگِ در برخاست.
Shayan Shokri
اعدام؟ چه حرفها! در میانِ همهٔ جانورانِ جهان، فقط انسانها اعدام میشوند __ بهوسیلهٔ انسانها. دیگر هیچ جانوری اعدام نمیشود، و نمیکند.
Shayan Shokri
و همیشه خاطراتِ عاشقانه، از «نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین لحظه، نخستین نگاه و نخستین کلمات آغاز میشود» همانگونه که سیاست، از نخستین زندان، نخستین شلّاق، و نخستین دشنامهای یک بازپرس.
Shayan Shokri
برای شادمانه و پُر زیستن، در عصرِ بیاعتقادیِ روح، در مِه زیستن ضرورت است.
M@hs@.T729
رسیدن، پلّهٔ اوّلِ منارهییست که بر اوجِ آن، اذانِ عاشقانه میگویند.
Alireza
خاطره، ویرانکردنِ حال است، و ویرانکردنِ حال، ازمیانبردنِ تنها بخش کاملاً زنده و پُرخونِ زندگی: عشق.
Alireza
حافظه، برای عتیقهکردنِ عشق نیست، برای زنده نگهداشتنِ عشق است. اگر پرنده را به قفس بیندازی، مثل این است که پرنده را قاب گرفتهباشی. و پرندهٔ قابگرفته، فقط تصوّرِ باطلی از پرنده است.
عشق، در قابِ یادها، پرندهییست در قفس. مِنّتِ آب و دانه بر سرِ او مگذار و امنیت و رفاه را به رُخِ او نکش.
عشق، طالبِ حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب.
Alireza
بگذار خالصانه قبولکنیم کوچکیم تا بتوانیم بزرگشویم، عوضشویم، رُشد کنیم و دیگری شویم. بزرگ، جایی برای تغییرکردن ندارد. وقتی مظروف، درست به اندازهٔ ظرف بشود، دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن میشود جُز ریختن بر زمین و تلفشدن؟
Alireza
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چراکه میدانست انسان، بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهدکرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهدداشت.
fatemeh_z_gh09
بهترین دوستِ انسان، انسان است نه کتاب. کتابها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، مُعتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلماتِ مُرده، تو را در خود غرقکنند و فروببرند.
Alireza
شیرینیِ زندگی از آنجا سرچشمه میگیرد که تو، بر مشکلات، غلبهکنی. بدونِ این غلبه، زندگیمان خالیِ خالیست.
Alireza
نمازی که از روی عادتْ خواندهشود، نماز نیست، تکرار یک عادت است: نوعی اعتیاد. حرفهیی شدن، پایانِ قصّهٔ خواستن است.
عادت، رَدِّ تفکّر است و ردِّ تفکّر، آغازِ بلاهت است و ابتدای دَدیزیستن.
Alireza
من، شناگرِ از کودکی در آبْ غوطهخوردهٔ شمالی، اگر در دریا بهآسانی غرق نمیشوم، در دامنهٔ سبلان، بهناگهان، چنان گُلْباران شدم که یکپارچه خیس از عِطرِ زندهٔ گُلها، چتری از رؤیای رَنگْ بالای سَرَم گشودهشد، و زیر چتر، کولهام را زمینگذاشتم__ روی سبز __ سفرهام را باز کردم، و خستهٔ خسته، پنیر تبریز را با خیاری که طراوت و تُردی پوستش چاقوی زنجانیام را خجل میکرد، لای نانِ تازهٔ دِهی گذاشتم... چه عطری، خدای من! صدای زنبور میآمد، و تو را دیدم که از دور میآمدی...
fatemeh_z_gh09
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان