- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سالتو
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سالتو
۳٫۵
(۳۲۹)
«خُب بگو ببینم، گفتم چی رو باور کنی؟»
«حریفم زورش خیلی بیشتر از منه و حریفش نمیشم. که پای بلند یه تهدیده.»
«آفرین، حالا میخوام که بندازیش دور، باورها رو زیاد جدی نگیر بچه. فقط گوشهٔ ذهنت باشه و مُدام غربالشون کن. باورِ ثابت تو دنیا نداریم. همهچی تغییر میکنه. یادت باشه وقتی چیزی رو زیادی باور کردی دیگه نمیتونی کار درست رو انجام بدی.
Gloria
مرگ دنبال کسی که بخوادش نمیره. پس زندگی میکنم و سعی هم میکنم عادت کنم. تو هم سعی کن.
mahan
آن وقتها فکر میکردم عذابوجدان ساخته شده تا مردم در یک محدودهٔ مشخص قابلکنترل باشند. مثل شرافت. مثل صداقت یا نوعدوستی.
Gloria
این لباس کمکی به تو نمیکند، فقط کاری میکند که دیگران از برهنه دیدن تو چندششان نشود.
HENRI
«به من اعتماد کن. کُشتی دردناکترین قسمت زندگیته. اصلاً ببین کیها قهرمان جهان و المپیک شدهن... از اونور هم ببین بچهٔ کدوم نابغهٔ کُشتی تونسته قهرمان بشه... هیچکدوم. کُشتی نه زور میخواد نه استعداد نه فن؛ کُشتی درد میخواد، این درد رو هم فقط زندگی بهت میده. واسه همین هم هست که کمکم خودش رو عینِ زندگی به رُخ میکشه؛ میزنه تو چشم مردم که ببین، منم، کُشتی.»
mahsa
آدمها به خاطر مُردهها نیست که گریه میکنند، به خاطر زندههاست. به خاطر آنهایی که ماندهاند.
marya
«گاهی آدم باید حلزون فیلسوف باشه. به جای قدوهیکلش به مغزش متکی باشه.»
دانشآموز گم شدهی هاگوارتز
میگفت آدمهای این شهر را خوب میشناسد و میداند که چهطور وقتی دستبالا را داشته باشند، بیرحم میشوند. میگفت همیشه باید توی سر آدمهای شهر بزنی تا توی سرت نزنند.
Gloria
«میدونی یه زن توی دنیا چی رو بیشتر از همه دوست داره؟»
«مامانش؟»
چشمهاش برق میزد. «بچهش رو. یه زن حتا وقتی هنوز ازدواج هم نکرده بچهش رو بیشتر از کُل دنیا دوست داره. تو خیالش باهاش بازی میکنه، حرف میزنه و لباس تنش میکنه. حالا میدونی یه زن چرا به یه مردی میگه آره و قبول میکنه که زنش بشه؟»
«چون دوستش داره؟»
«نه. چون به این نتیجه رسیده که دوست داره اون مرد بابای بچهش باشه.
Paniz
سادهترین راه ضربه زدن به یک آدم مغرور از طریق نقطهٔ قوت اوست.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
بنبست فقط یک تصور بچگانه است برای آنهایی که نمیتوانند.
فقیر
دریا عجیب بیقرار بود.
دانشآموز گم شدهی هاگوارتز
تماشاگران همیشه برنده و بازنده میخواهند. آنها از خیر دیدن ذلت یک نفر نمیگذرند
فقیر
چشمهاش را جمع کرد، دستش را گذاشت روی شانهام و شمردهشمرده گفت «میدونی یه زن توی دنیا چی رو بیشتر از همه دوست داره؟»
«مامانش؟»
چشمهاش برق میزد. «بچهش رو. یه زن حتا وقتی هنوز ازدواج هم نکرده بچهش رو بیشتر از کُل دنیا دوست داره. تو خیالش باهاش بازی میکنه، حرف میزنه و لباس تنش میکنه. حالا میدونی یه زن چرا به یه مردی میگه آره و قبول میکنه که زنش بشه؟»
«چون دوستش داره؟»
«نه. چون به این نتیجه رسیده که دوست داره اون مرد بابای بچهش باشه.
💙Mavi
خندیدنش صدایی مخصوصی داشت. مثل ریختن آب بر سنگ. مثل آبباریکهای که از دلِ خاک رد شود و همهچیز را بشوید و ببرد.
n re
بدون پول اما رمان خوندن و زندگی کردن به هیچ دردی نمیخوره.
Davood Yazdi
مردم همیناند؛ همیشه بیشتر از عقلشان برای دلشان خرج میکنند.
دردونه
خدا اون استعدادی رو که میخوای بهت نمیده. میگفت اون چیزی رو بهت میده که طبیعت نیاز داره تا چرخهاش از کار نیفته.
thedaniiii
این رسم زندگیه که توی تصمیمگیریهای بزرگش تو رو پشیزی هم حساب نمیکنه، اینکه اسمت چی باشه، کجا به دنیا بیای، چه استعدادی داشته باشی و مرد باشی یا زن. بههیچوجه ازت نظر نمیخواد. کار خودش رو میکنه و این تهِ نامردیه.»
thedaniiii
برای خیلیها تاریخ ماورایی و پیچیده است. فکر میکنند تاریخ یعنی سالهای دور. سالهای خیلی دور. اتفاقهای کهنهشده. ساختمانهای فروریخته. مردان دامنپوش یا زنان حاکم. آنها نمیدانند تاریخ همین پلک زدنهای مدام ماست. تاریخ همین دیروز است و همین چند لحظه قبل است و هزار سال قبل هم هست.
hamtaf
حجم
۲۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۲۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
قیمت:
۵۸,۰۰۰
۲۹,۰۰۰۵۰%
تومان