- طاقچه
- تاریخ
- تاریخ جهان
- کتاب پل پوت
- بریدهها
بریدههایی از کتاب پل پوت
۳٫۴
(۲۱)
هوت سامبات، مثل دیگر روشنفکران کامبوجی، نگران آینده کامبوج بود: «فقط دو تا راه وجود داشت. راه کمونیستی و راه لیبرالیستی. من تا همین جای کار همه حقایق را دیده بودم، بنابراین راه لیبرالیستی را انتخاب کردم.»
Z
سور عملاً هیچ حق انتخابی نداشت: «من پول نداشتم پس نمیتوانستم به سوئیس بروم، یا خودم برای تعطیلات به لب دریا یا به کوهستان بروم... بنابراین، من و دیگر دانشجویان فقیرتر کامبوجی تصمیم گرفتیم به شهر زاگرب یوگسلاوی برویم تا در آنجا در ساختن یک بزرگراه شرکت کنیم.»
سفر با قطار به یوگسلاوی چهلوهشت ساعت طول کشید. توقفهای بین راه زیاد و طولانی بود و غذای چندانی در دسترس نبود. این وضعیت نشانهای بود از فقر و مسکنتی که رژیم کمونیستی حاکم بر یوگسلاوی برای مردمانش به همراه آورده بود.
Z
اما اندکی بعد، در تابستان ۱۹۵۰، مجموعه حوادثی به وقوع پیوست که مسیر زندگی سور ( پل پوت) را تغییر داد. در اواخر ماه ژوئن، خمرانیسوت، مجله انجمن دانشجویان خمری ساکن پاریس، اعلام کرد که انجمن برای اعضای خود دو سفر به خارج در حین تعطیلات تابستانی آن سال تدارک دیده و هر عضوی میتواند یکی از این دو سفر را انتخاب بکند.
Z
دوستان سور او را آدم خوشگذرانی به حساب میآوردند که تنها مقصد و هدف زندگیاش سپری کردن اوقات خوب و خوش است.
سور ( پل پوت ) کوتاهزمانی قبل از عزیمت به سوی فرانسه با یک دختر کامبوجی به اسم سوانگ سون مالی نامزد کرده بود. مادر مالی شاهدخت بود و پدرش مدیر مدرسهای بود که به قماربازی رو آورده و به سرعت همه املاک و اموال همسرش را بر باد داده بود.
Z
سور ( پل پوت) بهرغم مشکلاتی که با زبان فرانسوی داشت ــ زبانی که او هرگز آن را به طور کامل یاد نگرفت و همیشه با آن مشکل داشت ــ ظاهرآ بیهیچ مشکل خاصی توانست در پاریس استقرار یابد.
سور ( پل پوت) به واسطه تشویقها و ترغیبهای دو هماتاقیاش، به انجمن دانشجویان خمری ملحق شد و در بسیاری از فعالیتهای انجمن شرکت جُست.
Z
احتمال داده میشود که سور با الگو قرار دادن شاهزاده جوان دقیقآ همان رشتهای را برای ادامه تحصیل برگزیده بود که رشته تحصیلی شاهزاده بود. قوّت این احتمال زیاد است زیرا سور در سال آخر دبیرستان در کامبوج در رشته نجاری تحصیل کرده بود و نجاری هم هیچ ارتباطی با تکنولوژی رادیویی نداشت.
Z
سور ( پل پوت ) از این حیث آدم خوششانسی بود. شاهزاده سیسووات سامونوپونگ، که یکی از اقوام شاه مونیونگ بود، سال قبل برای تحصیل در رشته تکنولوژی رادیویی در «دانشکده فرانسز دو رادیو الکتریسیته» به پاریس آمده بود. و این دانشکده همان دانشکدهای بود که سور در آن مشغول به تحصیل شده بود. مادر سامونوپونگ همان مقامی را در دربار پادشاه کامبوج داشت که خواهر سور داشت.
Z
سیهانوک و مشاوران فرانسویاش دوست داشتند اینگونه وانمود کنند که پدیده خمرهای سرخ ناشی از آلوده شدن اذهان پل پوت و دوستانش به اندیشههای استالینیستی تبلیغشده توسط حزب کمونیست فرانسه ( بزرگترین حزب فرانسه در اوایل دهه پنجاه) تأثیر پذیرفته بودند و نه از مائو تسه تونگ. استالین و مائو هر دو سهمهای خویش را در شکلگیری «کامپوچیای دموکراتیک» پل پوت داشتند؛ همانطورکه آمریکاییها و ویتنامیها داشتند. اما آن ماترک روشنفکری خارجیای که زیربنای انقلاب کامبوجی را تشکیل میداد در درجه نخست فرانسوی بود.
Z
استعداد سور ( پل پوت) در آشپزی تنها چیز غافلگیرکننده در آن سفر دریایی نبود. او با برخی از سربازان فرانسوی روابط دوستانه برقرار کرد.
Z
سایگون و تمامی مناطق اطرافش تا اواسط قرن هیجدهم میلادی به کامبوج تعلق داشت. در
Z
سایگون، پایتخت ویتنام جنوبی آتی، شهر زیبا و ترو تمیزی بود که به مراتب از پنومپن بزرگتر بود.
Z
تنها چیزی که سور را از دیگران متمایز میساخت، شیوه تربیت التقاطی او بود. دوران کودکی او مثل دوران کودکی بقیه دانشجویان اعزامی غرق در خرافات و افسانههای روستایی و آموزههای اخلاقی بودایی بود. اما او، برخلاف همتایانش، برای آموختن آموزههای بودایی به معبد بوداییها رفته بود، سپس در دبستان ابتدایی کاتولیکها تعلیمات دینی مسیحی را فرا گرفته بود؛ نوجوانیاش را در پنومپن سپری کرده و به حرمسرای شاه رفته بود؛ در سه سال اول دبیرستان با ارزشهای پتنیستی و آموزههای اخلاقی ویشی آشنا شده بود؛ در دبیرستان سیسووات معاشر و دمخور برخی از باهوشترین و مستعدترین مغزهای جوان کشورش شده بود؛ و نهایتآ در مدرسه فنی حومه پنومپن معاشر و همنشین دانشآموزان تراشکار، نجار، حلبیساز و دیگ بُخارساز شده بود. میتوان اسم این نوع آموزش را آموزش قروقاطی یا، اگر کسی بخواهد مهربانانه به قضیه نگاه کند، آموزش متنوع گذاشت.
Z
پادشاه سیهانوک در آستانه عزیمت دانشجویان بورسیهای آنها را در «سالن خمری» باشکوه و پرزرق و برق قصر سلطنتی به حضور پذیرفت. پادشاه ۲۶ ساله فقط دو سه سال مسنتر از آنها بود، اما او تا همین جای کار صاحب چهار زن و هشت فرزند بود. سور ( پل پوت) و دیگر دانشجویان به صف شدند.
Z
فرانسویهای استعمارگر به حدی نسبت به آموزش کامبوجیها بیتفاوت بودند که در اواخر دهه چهل میلادی در سرتاسر کامبوج سالانه فقط یکصددانشآموز موفق به کسب مدرک دیپلم متوسطه میشد. مسئله نه کمی تعداد بورسیهها، که کمی تعداد نامزدها بود. این خصوصیت به ویژه در رشتههای فنی بیشتر به چشم میخورد.
Z
معلم نجاری مدرسه یک ویتنامی خوب و مهربان بود که به همه نمرههای خوب میداد. سور، که تا پیش از این اهل درس خواندن نبود، ظاهرآ به این نتیجه رسیده بود که حالا زمان درس خواندن و مایه گذاشتن است. او و چوپینینتو در امتحانات نهایی تابستان ۱۹۴۹ قبول شدند و نمرات هر دوی آنها به قدری خوب بود که توانستند آن بورسیههای دولتی غبطهبرانگیز را از آن خود سازند.
Z
هیچ دانشآموزی از آمدن سور ( پل پوت ) به مدرسه فنی خوشحال نبود و همه به سردی از او استقبال کردند. نگت چوپینینتو، که در آن زمان دانشآموز سال آخر مدرسه فنی بود، به خاطر دارد که: «دانشآموزان مدرسه طوری به سور( پل پوت) نگاه میکردند که انگار مزاحم است. اگر او در امتحانات نمراتی بهتر از ما میگرفت در اینصورت بورسیه را به او میدادند و ما از گرفتن بورسیه محروم میماندیم. ما او را طرد نکردیم، اما به چشم رقیب به او نگاه میکردیم.»
Z
سور برای ادامه تحصیل به «مدرسه فنی» در حومه شمالی پنومپن رفت.
Z
نیروهای ویت مین( کمونیستهای ویتنامی )
Z
سور ( پل پوت) و هممدرسهایهایش اطلاعات کمی از فعالیتهای ویت مین و ایساراک داشتند.
Z
این درست است که کمونیستهای ویتنامی در آن زمان درگیر نبرد برای بقا بودند، اما برنامه آنها برای کامبوج آشفته و فاجعهبار بود.
Z
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۹۱ صفحه
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۹۱ صفحه
قیمت:
۳۴۵,۵۰۰
تومان