نمیخواستم بفهمد شیفتۀ زیباییاش شدهام، اما تلاشم بیهوده بود. زیبایی زنانه، مانند اثر هنری آدم را شیفته میکند و کاری نمیتوان کرد. او مانند اثری از رامبراند یا میکل آنژ، یا مانند شبهای زیبای پاریس یا پگاهان گراند کانیون یا شامگاه فیروزهای آسمان آریزونا بود. این ستایش بجا و کاملاً راستین است.
سارا خانم
انسان با گذشت زمان تسلیم روزگار میشود و خود را سرگرم میکند.
سارا خانم
بچهها، گاه مانند جادوگرهای جانکاه میشوند، ولی لحظهای بعد فرشتههای خوب خدایند.
سارا خانم
نمیخواستم بفهمد شیفتۀ زیباییاش شدهام، اما تلاشم بیهوده بود. زیبایی زنانه، مانند اثر هنری آدم را شیفته میکند و کاری نمیتوان کرد. او مانند اثری از رامبراند یا میکل آنژ، یا مانند شبهای زیبای پاریس یا پگاهان گراند کانیون یا شامگاه فیروزهای آسمان آریزونا بود. این ستایش بجا و کاملاً راستین است.
فاطمه.م
یه کم نصیحتش کن، انگار داره آدم کثیفی میشه.»
n re
سرشت آدمها دگرگون نمیشود.
n re
نخستین بار که وارد این دفتر شدم، عکس دخترم، کارا را روی میزم گذاشتم. دو روز بعد، کودکآزاری را که کار زنندهای با کودکی همسن دخترم کرده بود، دستگیر کردیم. وقتی دربارۀ این پرونده حرف میزدیم، عکس کارا را به سوی دیوار برگرداندم و همان شب عکس را به خانه بردم.
اینجا جای مناسبی برای کارا نبود، حتی برای عکسش.
n re
بچهها، گاه مانند جادوگرهای جانکاه میشوند، ولی لحظهای بعد فرشتههای خوب خدایند.
n re
شاید شگفتآور باشد، ولی مظنونان و گناهکارانِ مانده در اتاق بازجویی، سعی میکنند از هر سوراخی فرار کنند، اما بیگناهان در چنین شرایطی پریشان و دستپاچه میشوند، چون نمیدانند چرا آنجا هستند یا چه اشتباهی کردهاند. مجرمان، اصولاً آدمهای بیتفاوتی هستند.
n re
کسانی که برای تشخیص هویت آمده بودند، بیقراری میکردند و رفتارهای خاصی داشتند؛ شاید نوعی دلگرمی یا امیدواری بود. بههرروی، در اینجا امید، شتابان رنگ میبازد. اگر جسد همان باشد که در پیاش بودید، چارهای جز پذیرش نیست، در اینجا، در لحظهٔ آخر معجزه نمیشود، بههیچروی.
n re