انسانِ گرسنه، نگرانِ خوشبختی یا پیروزی نیست.
اما یادآوری روزهای سخت گذشته، میتواند خوشایند باشد.
baran
انسان حتی میتواند با این شرایط ترسناک خو بگیرد. رنج بردن نیز چون آرامش، میتواند عادی شود
سارا خانم
انسان مثال گیاهی است که خشک شده و از بین میرود و تمام زیباییهای انسان نیز همچون گلی است که پژمرده میشود.
سارا خانم
هرکسی داستان غمانگیزی داره.
n re
و با نگاهی، عشق ناگهانی شکوفا شد. اینها کمتر در زندگی انسان روی میدهد. انسانِ عاشق دگرگونی بزرگی در خود احساس میکند؛ رنگها را روشنتر میبیند، صداها را آشکارتر میشنود، غذاها برایش خوشمزهترند. او حتی یک لحظه معشوق را از یاد نمیبرد و مطمئن است یار نیز همین احساس را دارد.
n re
زیبایی زنانه، مانند اثر هنری آدم را شیفته میکند و کاری نمیتوان کرد.
n re
آنانی که گمان میکنند انسان وحشی نیست سخت در اشتباهاند. کافی است آدم گرسنه باشد. آنانی که دارند و ناگزیر نیستند با کشتن دیگران شکم خود را سیر کنند، لباسهای شیک میپوشند و خود را از دیگران بالاتر میبینند، اما تا با مشکل روبهرو شوند، همهچیز را فراموش میکنند و درگیر ددمنشیهای ناشی از گرسنگی میشوند.
انسان مانند حیوان، برای بقا دست به کارهای زشت میزند.
میس سین
شاید شگفتآور باشد، ولی مظنونان و گناهکارانِ مانده در اتاق بازجویی، سعی میکنند از هر سوراخی فرار کنند، اما بیگناهان در چنین شرایطی پریشان و دستپاچه میشوند، چون نمیدانند چرا آنجا هستند یا چه اشتباهی کردهاند.
Smrldo
مردم در چنین شرایطی توان مبارزه نداشتند. فقر و بدبختی، سرسپردگی میآورد
سارا خانم
نمیتوانم از نگاه کسی پِی به راز زندگیاش ببرم، تنها دروغگویان بزرگ میتوانند خود را در این باره خُبره بدانند. بههرروی، چیزی در چشمانش بود؛ یک داستان، داستانی دردناک.
سارا خانم