بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنگل | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنگل

بریده‌هایی از کتاب جنگل

۳٫۱
(۶۱)
نمی‌خواستم بفهمد شیفتۀ زیبایی‌اش شده‌ام، اما تلاشم بیهوده بود. زیبایی زنانه، مانند اثر هنری آدم را شیفته می‌کند و کاری نمی‌توان کرد. او مانند اثری از رامبراند یا میکل آنژ، یا مانند شب‌های زیبای پاریس یا پگاهان گراند کانیون یا شامگاه فیروزه‌ای آسمان آریزونا بود. این ستایش بجا و کاملاً راستین است.
سارا خانم
انسان با گذشت زمان تسلیم روزگار می‌شود و خود را سرگرم می‌کند.
سارا خانم
بچه‌ها، گاه مانند جادوگرهای جانکاه می‌شوند، ولی لحظه‌ای بعد فرشته‌های خوب خدایند.
سارا خانم
نمی‌خواستم بفهمد شیفتۀ زیبایی‌اش شده‌ام، اما تلاشم بیهوده بود. زیبایی زنانه، مانند اثر هنری آدم را شیفته می‌کند و کاری نمی‌توان کرد. او مانند اثری از رامبراند یا میکل آنژ، یا مانند شب‌های زیبای پاریس یا پگاهان گراند کانیون یا شامگاه فیروزه‌ای آسمان آریزونا بود. این ستایش بجا و کاملاً راستین است.
فاطمه.م
یه کم نصیحتش کن، انگار داره آدم کثیفی می‌شه.»
n re
سرشت آدم‌ها دگرگون نمی‌شود.
n re
نخستین بار که وارد این دفتر شدم، عکس دخترم، کارا را روی میزم گذاشتم. دو روز بعد، کودک‌آزاری را که کار زننده‌ای با کودکی هم‌سن دخترم کرده بود، دستگیر کردیم. وقتی دربارۀ این پرونده حرف می‌زدیم، عکس کارا را به سوی دیوار برگرداندم و همان شب عکس را به خانه بردم. اینجا جای مناسبی برای کارا نبود، حتی برای عکسش.
n re
بچه‌ها، گاه مانند جادوگرهای جانکاه می‌شوند، ولی لحظه‌ای بعد فرشته‌های خوب خدایند.
n re
شاید شگفت‌آور باشد، ولی مظنونان و گناهکارانِ مانده در اتاق بازجویی، سعی می‌کنند از هر سوراخی فرار کنند، اما بی‌گناهان در چنین شرایطی پریشان و دستپاچه می‌شوند، چون نمی‌دانند چرا آنجا هستند یا چه اشتباهی کرده‌اند. مجرمان، اصولاً آدم‌های بی‌تفاوتی هستند.
n re
کسانی که برای تشخیص هویت آمده بودند، بی‌قراری می‌کردند و رفتارهای خاصی داشتند؛ شاید نوعی دلگرمی یا امیدواری بود. به‌هرروی، در اینجا امید، شتابان رنگ می‌بازد. اگر جسد همان باشد که در پی‌اش بودید، چاره‌ای جز پذیرش نیست، در اینجا، در لحظهٔ آخر معجزه نمی‌شود، به‌هیچ‌روی.
n re
مرگ، شکننده، ویرانگر و ناگزیر است. می‌توان زندگی را از نو شروع کرد، اما بی آگاهی از مرگ، و انتظار آزاردهنده است، مانند موریانه‌ای سنگدل درونت را می‌خورد چیزی جلودارش نیست. با این تردیدهاست که انسان فرسوده و نابود می‌شود.
n re
در این سال‌های خیلی سخت، آموختم که بین زندگی و مرگ، بین پاک‌ترین جاها و سنگدل‌ترین حمام‌های خون، بین زیباییِ بسیار و زشتیِ تهوع‌آور، دیوار نازکی هست که در آنی فرومی‌ریزد و زندگی را به پوچی می‌کشاند.
ghazalak
پدرم به من حس امنیت می‌داد، حتی حالا که بزرگ شده‌ام و خودم بچه دارم.
پونه
انسان مانند حیوان، برای بقا دست به کارهای زشت می‌زند.
baran
لونی پرسید: ‌«‌‌‌این بچه‌ها چند سالشونه؟ بیست ساله‌ن، نه؟‌» - «‌‌‌آره.» - «‌‌‌روابطشون چقدر طولانیه، دو ساعت می‌شه نه؟‌»
Smrldo
به باور بعضی، مرگ سنگدلانه‌ترین اتفاق است، اما به باور من، انتظارِ بازگشتِ آن‌که دوستش داری هولناک است.
Smrldo
هرکسی داستان غم‌انگیزی داره. می‌دونی چی می‌گم؟» - «آره، می‌دونم.» - «زندگی برای همه یکسان نیست، عمر یکی کوتاهه، عمر یکی بیشتره، اما بدترین بخش اینه که هیچ‌کی در امان نیست. گفتم: «زندگی خیلی نامَرده.» لبخندی زد و گفت: «آره، خیلی هم عجیبه، نه؟
کارنبر1234598765
همیشه عادت داشت بگه ʼآدم که شتر نیست.ʽ، این‌جوری درخواست مشروب می‌کرد.»
سارا خانم
امید سنگدل‌ترین یاری است که می‌تواند روحت را مانند ظرف یک‌بارمصرف مچاله کند
سارا خانم
هرچند پیدا کردن قاتل برای خونوادۀ قربانی مثِ فویلِ آلومینیمیِ مچاله‌شده‌ست، اگه بخوای صافش کنی مثِ اول نمی‌شه، واسه همین دردی از اونا دوا نمی‌کنه و یه جورایی نمک پاشیدن به زخمشونه.»
سارا خانم

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان