مرگ، شکننده، ویرانگر و ناگزیر است. میتوان زندگی را از نو شروع کرد، اما بی آگاهی از مرگ، و انتظار آزاردهنده است، مانند موریانهای سنگدل درونت را میخورد چیزی جلودارش نیست. با این تردیدهاست که انسان فرسوده و نابود میشود.
n re
در این سالهای خیلی سخت، آموختم که بین زندگی و مرگ، بین پاکترین جاها و سنگدلترین حمامهای خون، بین زیباییِ بسیار و زشتیِ تهوعآور، دیوار نازکی هست که در آنی فرومیریزد و زندگی را به پوچی میکشاند.
ghazalak
پدرم به من حس امنیت میداد، حتی حالا که بزرگ شدهام و خودم بچه دارم.
پونه
انسان مانند حیوان، برای بقا دست به کارهای زشت میزند.
baran
لونی پرسید: «این بچهها چند سالشونه؟ بیست سالهن، نه؟»
- «آره.»
- «روابطشون چقدر طولانیه، دو ساعت میشه نه؟»
Smrldo
به باور بعضی، مرگ سنگدلانهترین اتفاق است، اما به باور من، انتظارِ بازگشتِ آنکه دوستش داری هولناک است.
Smrldo
هرکسی داستان غمانگیزی داره. میدونی چی میگم؟»
- «آره، میدونم.»
- «زندگی برای همه یکسان نیست، عمر یکی کوتاهه، عمر یکی بیشتره، اما بدترین بخش اینه که هیچکی در امان نیست.
گفتم: «زندگی خیلی نامَرده.»
لبخندی زد و گفت: «آره، خیلی هم عجیبه، نه؟
marzy
همیشه عادت داشت بگه ʼآدم که شتر نیست.ʽ، اینجوری درخواست مشروب میکرد.»
سارا خانم
امید سنگدلترین یاری است که میتواند روحت را مانند ظرف یکبارمصرف مچاله کند
سارا خانم
هرچند پیدا کردن قاتل برای خونوادۀ قربانی مثِ فویلِ آلومینیمیِ مچالهشدهست، اگه بخوای صافش کنی مثِ اول نمیشه، واسه همین دردی از اونا دوا نمیکنه و یه جورایی نمک پاشیدن به زخمشونه.»
سارا خانم