بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یکی مثل همه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب یکی مثل همه

بریده‌هایی از کتاب یکی مثل همه

نویسنده:فیلیپ راث
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۰ رأی
۳٫۹
(۲۰)
کسی که طعم زندگی را بچشد دیگر مرگ به‌نظرش طبیعی نمی‌آید.
reyhan
درد آدم رو خیلی تنها می‌کنه.
reyhan
وقتی جوان هستی این جلوهٔ بیرونی بدن است که اهمیت دارد، این‌که از بیرون چه‌طور به‌نظر می‌آیی. وقتی پا به سن می‌گذاری آن‌چه درون است اهمیت پیدا می‌کند و دیگر برای کسی مهم نیست چه شکلی هستی.
reyhan
«ولی واقعیت رو نمی‌شه از نو ساخت. همون‌جور که هست قبولش کن. سر جایت بایست و بپذیرش. هیچ راه دیگه‌ای وجود نداره.»
reyhan
«واقعیت را نمی‌شود از نو ساخت. همان‌طور که هست قبولش کن. سر جایت محکم بایست و با آن روبه‌رو شو.»
reyhan
خیلی مسخره است آدم در پنجاه‌سالگی فکر کند کسی را پیدا کرده که می‌تواند جای تمام چیزهای دیگر را پر کند.
MJRH
بدترین جنبهٔ تنهایی این است که مجبوری تحملش کنی ــ یا تحمل می‌کنی، یا غرق می‌شوی
MJRH
از ده‌سالگی همین‌طور بود ــ یک دختر اصیل و عاقل که دامنش فقط از سخاوت بی‌حدش لکه‌دار بود. خودش را با زدودن عیب‌های عزیزانش و دوست داشتن بیش از اندازهٔ خودِ دوست داشتن از ناخشنودی حفظ می‌کرد. گذشت همیشه در آستینش بود. آ
Nera
یک‌بار به پسرانش گفت: «برای کارگرها الماس خریدن خیلی مسئلهٔ مهمیه، هر چه‌قدر هم کوچک باشه. چون زنش می‌تونه هم برای زیبایی و هم برای بالا بردن منزلت اجتماعیش از اون استفاده کنه. و وقتی که یک زن الماس به خودش آویزون می‌کنه، دیگه شوهرش یه لوله‌کش نیست ــ مردیه که زنش یه الماس گردنش انداخته. زنش چیزی داره که هیچ‌وقت از بین نمی‌ره. چون ورای زیبایی و منزلت اجتماعی و ارزش، مهم‌ترین ویژگی الماس فسادناپذیربودنشه. تکه‌ای از زمین که هیچ‌وقت نابود نمی‌شه و یک موجود میرا اون رو دستش می‌کنه!»
Nera
«واقعیت را نمی‌شود از نو ساخت. همان‌طور که هست قبولش کن. سر جایت محکم بایست و با آن روبه‌رو شو.»
AS4438
پیری یه مبارزه است عزیزم، با همه‌چیز. یه نبرد بی‌امانه، اونم درست وقتی تو ضعیف‌ترین حالتت هستی و هیچ نیرویی برای جنگیدن با چیزی تو وجودت نمونده.»
Ailin_y
غم جانکاه کسی که همیشه بااعتمادبه‌نفس در میانهٔ کاری بوده و حالا مشغول به هیچ است.
Ailin_y
پیری نبرد نیست، قتل‌عام است.
Mitir
یک آدم چه‌قدر می‌تواند به دوران خوش کودکی‌اش فکر کند؟ لذت از دوران طلایی پیری چه می‌شود؟ دوران طلایی پیری فقط همین است؟ حسرت روزهای خوش کودکی را بردن، حسرت بدنی که مثل درختی نورسته بود و با امواج دست‌وپنجه نرم می‌کرد.
Mitir
چیزی که می‌دید پستی و بلندی‌های بدن یک پیرزن بود. چیزی که می‌دید تکه‌ای سنگ بود، باری سنگین و حزن‌انگیز و سنگی که می‌گفت مرگ همین است که هست ــ چیز بیشتری نیست.
Mitir
خیلی مسخره است آدم در پنجاه‌سالگی فکر کند کسی را پیدا کرده که می‌تواند جای تمام چیزهای دیگر را پر کند.
Mitir
این‌که کسی قصد دلگرم کردن آدم را داشته باشد اصلاً چیز کمی نیست، خصوصاً اگر آدمی باشد که به‌طور معجزه‌آسایی هنوز دوستت دارد.
Mitir
به این خاطر سراغ نقاشی رفته بود که این واقعیت را فراموش کند: ما به دنیا آمده‌ایم که زندگی کنیم، ولی در عوض می‌میریم.
Mitir
درست است، تنها زندگی کردن انتخاب خودش بود، ولی نه تا این اندازه تنها. بدترین جنبهٔ تنهایی این است که مجبوری تحملش کنی ــ یا تحمل می‌کنی، یا غرق می‌شوی. باید سخت تلاش کنی تا ذهن گرسنه‌ات را از نگاه به گذشته باز داری تا نابود نشوی.
Mitir
مثل هر آدم متمدنی درک مداراآمیزی از معمای نابرابری و بداقبالی داشت.
Mitir

حجم

۱۱۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۱۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۳۲,۵۰۰
۱۶,۲۵۰
۵۰%
تومان