۴٫۶
(۴۳)
گفت: در آغوشِ تو
خوابِ آغوش تو را دیدم
آه، گاهی رنج میکوشد
که فهمیده نشود
mah
از خانه بیرون میروم
و تنهاییم بزرگتر میشود
در جستوجوی کسی نیستم
در جستوجوی جایی نیستم
در جستوجوی چیزی نیستم
قدم میزنم
mah
و اسکلتم درخت انگوریست
که از دیوار مدرسه بالا آمده
میگریزد...
جنگلی هستم
تکهتکه
در باغچهها...
mah
سکوت
صادقترین کلام بود
مثل زمستان
که شکل حقیقیِ دنیاست
mah
نوشته بودی پرنده...
حالا پرید
بر لانهٔ شناوری نشست
آرام در آب فرورفتند
چرا تقلا نکرد؟
نجات ندادمش
تا بتوانم گریه کنم
mah
من که هنوز سرسبزم
مثل خوشهٔ سبز گندم
mah
نقشهٔ شهر را...
ساعتها اشتباه میروم
از رسیدن میترسم؛
میترسم
کسی منتظرم نباشد
یك رهگذر
کمکم کن
و جملههایم را همینطور بپذیر
تو دوستم داشته باش
من نمیتوانم دوست داشته شوم
بلد نیستم
کمکم کن
یك رهگذر
در را باز کردم
گفتم آزادی
اما آنها گرسنه بودند
یك رهگذر
مینویسم شمع
و هر چه میسوزم
گرم نمیشوم
شعر
پلیست
بر رودخانهای خشک
darya
«آقا... ببخشید...
پنجرههایی که شما میسازید،
رو به کجا باز میشن؟»
darya
لبخند بزن
و امیدوار بمان
به روزی که نخواهد آمد
darya
من
پرندهٔ کوچکیام
که اولین پرواز را
در پنجههای عقاب تجربه میکند
f.tt
شعری که دوست دارم،
چرا مرا میگریاند؟
نه، منصفانه نیست
که در برابر هر آنچه دوست داریم،
آسیبپذیرتریم
~نگار
دوست دارم همین حالا گریه کنم
برای همهچیز
برای همین حالا
عسل
آه، گاهی رنج میکوشد
که فهمیده نشود
عسل
ما چند حباب کوچکایم
در تکهای یخ
میبینی
چون نیستیم
هستیم
عسل
میترسم از بادها
چون قاصدکی
که در دستهای توست...
پونیو
از خاک
داس میرویَد
چگونه برویَم؟
وقتی سبزترین شاخههایمان
پاییز را به یادم میآورند
کاربر mhmd.merikhi
آه، گاهی رنج میکوشد
که فهمیده نشود
|یک دختر جوان|
حجم
۷۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
حجم
۷۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان