بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پرنده به پرنده | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب پرنده به پرنده اثر آن لاموت

بریده‌هایی از کتاب پرنده به پرنده

نویسنده:آن لاموت
انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۹از ۳۶ رأی
۳٫۹
(۳۶)
امید در تاریکی آغاز می‌شود، آن امید لجوج و سرسختی که می‌گوید کافی است سر وقت جایی که باید حاضر باشید و بکوشید کار درست را انجام دهید؛ صبحِ روشن برخواهد دمید. باید صبر کنید و نظاره کنید و کار کنید؛ تحت هیچ شرایطی نباید تسلیم شوید.
پرستو یاوری
به مهربانانه‌ترین شکل ممکن به خودتان بگویید، عزیزم! نگاه کن! همهٔ کاری که فعلاً قرار است انجام دهیم نوشتن توصیفی از رودخانه هنگام طلوع آفتاب است، یا توصیف بچهٔ کوچکی که در استخر باشگاه شنا می‌کند، یا اولین‌باری که مرد زنی را که با او ازدواج خواهد کرد می‌بیند. این همهٔ کاری است که فعلاً قرار است انجام دهیم. ما فقط می‌خواهیم
کاربر ۱۸۸۹۴۲۶
نوشتن به پدرم توجه کردن را آموخت. پدرم نیز به‌نوبهٔ خود توجه کردن را به دیگران یاد داد و بعد به آنان آموخت که افکار و مشاهداتشان را روی کاغذ بیاورند
کاربر ۱۸۸۹۴۲۶
اگر نمی‌نویسید چون می‌ترسید که مبادا در آن به اندازهٔ کافی خوب نباشید باید بگویم که فکر نمی‌کنم شما هم وقتی برای تلف کردن آن بر سر چنین نگرانی بیهوده‌ای داشته باشید، و فکر نمی‌کنم که وقتی داشته باشید تا برای کسی تلف کنید که با مهر و احترام با شما برخورد نمی‌کند.
mimdoakht
برای برخی از ما، کتاب‌ها تقریباً به اندازهٔ هر چیز دیگری که روی زمین هست مهم‌اند. چه معجزه‌ای است اینکه از دل این مستطیل‌های کاغذی کوچک و تخت و سفت، جهان‌های مختلف پشت‌سرهم منکشف می‌شوند، جهان‌هایی که برایتان نغمه سر می‌دهند، آسوده و آرامتان می‌کنند یا شما را به هیجان درمی‌آورند. کتاب‌ها به ما کمک می‌کنند که بفهمیم که هستیم و چطور باید رفتار کنیم. آنها به ما معنای دوستی و هم‌باشی را نشان می‌دهند؛ آنها به ما نحوهٔ زیستن و مردن را نشان می‌دهند.
کاربر ۹۱۰۵۶۸
فکر نمی‌کنم که وقتی داشته باشید تا برای کسی تلف کنید که با مهر و احترام با شما برخورد نمی‌کند. شما نباید وقتتان را در اطراف آدم‌هایی سپری کنید که باعث می‌شوند نفَستان را در سینه حبس کنید.
esmat
بهتر آن است که آدم به‌جای آنکه یک عمر همهٔ دردها را در خود بریزد و دم نزند آن را احساس کند، درباره‌اش حرف بزند و از آن عبور نماید.
esmat
آنچه را که هر شخصیت بیش از همه، بیش از هرچیز دیگر در جهان، به آن اهمیت می‌دهد پیدا کنید؛ آنگاه خودبه‌خود موضوع خطیری که پایش در میان است، یا آنچه که مایهٔ دل‌نگرانی است، را کشف کرده‌اید. راهی برای بیان این کشف در قالب رخداد پیدا کنید؛ بعد بگذارید که آدم‌های قصه‌تان درصدد یافتن آن یا چسبیدن به آن یا دفاع کردن از آن، حال هرچه می‌خواهد باشد، برآیند.
Elham khodadadi
ما فاکنر را به‌خاطر زیبایی آفریده‌های هولناکش، به‌خاطر زیبایی نوشتار، می‌خوانیم، و او را می‌خوانیم تا دریابیم زندگی از منظر او چیست و چه معنایی می‌دهد. او این امر را ازطریق شخصیت‌هایش بیان می‌کند. همهٔ آنچه شما می‌توانید به ما بدهید آن است که بگویید زندگی از منظر شما چیست و چه معنایی می‌دهد. قرار نیست که باقدرت تمام به ما نقشه‌هایی برای آشنایی با زیردریایی بدهید. زندگی زیردریایی نیست. هیچ نقشه‌ای هم در کار نیست.
Elham khodadadi
گاهی اوقات آدم‌ها آن‌قدرها هم مفرح یا فصیح از کار درنمی‌آیند، اما همان‌ها نیز همچنان می‌توانند دوستان یا راویان بزرگی باشند، به‌شرط آنکه از نوعی دید یا بینش شفاف برخوردار باشندبه‌ویژه اگر از دشواری‌های زیادی جان سالم به در برده باشند یا در حال از سر گذراندن دشواری‌های زیادی باشند. این موارد ذاتاً مواد خام جذابی را در اختیار ما می‌گذارند، چون در مواجهه با آن، وظیفه‌ای که پیش روی همهٔ ما قرار می‌گیرد این خواهد بود: گاهی اوقات ناگزیریم یک دستمان را به این سنگ و دست دیگرمان را به آن سنگ بگیریم، و بگردیم و هریک از شست‌های پایمان را در جای‌پایی محکم، هرچند موقت، بگذاریم، و وقتی از آن رخِ سنگی بالا می‌رویم، هیچ زمانی برای کف و بوق و هلهله و کاغذرنگی و نوشیدنی و این یا آن حرف خوشمزه وجود ندارد
Elham khodadadi
دُن کارپنتر، می‌گوید دیگر نیازی به آن مرغ‌کوچولوی ترسوی قصه‌ها نیست که با افتادنِ یک دانهٔ بلوط بر سرش با ما از به آخر رسیدن قریب‌الوقوع جهان سخن بگوید، چون جهان به‌واقع مدت‌هاست که به آخر رسیده است. اکنون مسئله این است که در این وضعیت چگونه مراقب همدیگر  باشیم.
esmat
کمال‌گرایی صدای سرکوبگر است، دشمن مردم است. کمال‌گرایی شما را در همهٔ عمرتان منقبض و معذب نگاه خواهد داشت، و این مهم‌ترین مانع بین شما و یک پیش‌نویس افتضاح ابتدایی است.
esmat
ذهن من، اگر به خودش و امکاناتی که دارد گذاشته شود، بخش اعظم وقتش را صرف گفت‌وگو با آدم‌هایی می‌کند که حی‌وحاضر نیستند. من دائم کنار آدم‌ها راه می‌روم، در مقابل آنها می‌ایستم و از خودم دفاع می‌کنم، یا با آنها وارد بده‌بستان‌های کلامی تندوتیز می‌شوم، یا رفتارم را توجیه می‌کنم، یا آنها را با حربهٔ غیبت و شایعه اغوا می‌کنم، یا وانمود می‌کنم که گفت‌وگوهای خبری‌تلویزیونی آنها را می‌بینم یا چیزهایی ازاین‌دست.
esmat
نوشتن شما را برمی‌انگیزد تا به زندگی، آن‌طور که نرم و آهسته، یا سراسیمه و پرشتاب، در اطرافتان می‌گذرد دقیق‌تر نگاه کنید.
esmat
شما موقعی شهودتان را بازپس می‌گیرید که جایی برای آن باز کنید
میم. خ
وقتی کار را می‌خوانیم، مواجهه با دیالوگ خوب بسیار لذت‌بخش است، مثل نوعی تغییر آهنگ کامل است، ورود به ساحتی غیر از توصیف و تشریح و همهٔ آن چیزهایی که ذیل عنوان نوشتن می‌شناسیم. به‌یک‌باره آدم‌ها را می‌بینیم که حرف می‌زنند، و خودمان را می‌بینیم که حسابی درگیر کار شده‌ایم. و همهٔ لذت‌های چشم‌چرانی و نظربازی را هم داریم، چون شخصیت‌ها نمی‌دانند که ما داریم گوش می‌کنیم. احساس می‌کنیم بدون آنکه مجبور باشیم وقت خیلی زیادی را صرف شنیدن افکار و تصوراتشان کنیم، محرم مکنونات قلبی‌شان شده‌ایم.
Elham khodadadi
فرمول، دستورالعملی از آن نوع که در بالا آمد، می‌تواند برای دست‌به‌کار شدن عالی باشد. و اینکه آدم سرانجام درون آب شیرجه بزند هم حس‌وحال بسیار خوبی دارد؛ ممکن است برای مدتی در آب دست‌وپا بزنید و به این‌طرف و آن‌طرفتان آب بپاشید؛ عیبی ندارد؛ دست‌کم در آب هستید. بعد شروع می‌کنید به انجام دادن هر حرکتی که در این موقعیت خاص طرز انجام دادنش یادتان می‌آید؛ آنگاه این احساس درونی ترسناک به سراغتان می‌آید، این احساس که چقدر پیش رفتن سخت و چقدر راه دور است؛ اما شما همچنان درون آب هستید، روی آب شناورید و، آری، در حال حرکتید و پیش می‌روید.
Elham khodadadi
اما من با شخصیت‌هایم می‌مانم، به آنها اهمیت می‌دهم، هرچه بهتر و بهتر آنها را می‌شناسم، هر روز صبح لباس رسمی می‌پوشم و با نهایت توانم کار می‌کنم، و بعد به طریقی، به‌نحوی اسرارآمیز، متوجه می‌شوم که داستان آنها چیست. به‌کرّات، احساس می‌کنم که شخصیت‌هایم می‌دانند که هستند، و چه اتفاقاتی برایشان می‌افتد، و کجا بوده‌اند و کجا خواهند رفت، و قادر به انجام چه کارهایی هستند، اما آنها به من برای اینکه اینها را برایشان بنویسم احتیاج دارند، چون دست‌خط خودشان خیلی بد است.
Elham khodadadi
کارولین شوت، نویسندهٔ رمان خانوادهٔ بین، اهل اِجیپتِ ایالت مِین، در مصاحبه‌ای حین صحبت دربارهٔ موضوع بازنویسی گفته است: «خیلی وقت‌ها درمورد نوشته‌ام احساس می‌کنم مثل آن است که حدود بیست جعبه تزئینات کریسمس داشته باشی، اما هیچ درختی نداشته باشی. با خودت می‌گویی، حالا اینها را کجا آویزان کنم؟ سپس آنها به تو می‌گویند، بسیار خوب، می‌توانی برای خودت درختی داشته باشی، اما ما چشمت را خواهیم بست و تو باید چشم‌بسته درختی را با یک قاشق قطع کنی و پائین بیندازی.»
Elham khodadadi
حالا ممکن است مجبور باشید از تمهیدات و ترفندهای مختلف برای به حرکت درآوردن چیزها و کمک به ما برای به یاد سپردن اینکه هر شخصیت کیست استفاده کنیدبه آن مرد سیگاری می‌دهید و به آن زن چشمانی ریز و می‌زده و موشی‌اما اگر بخواهید جعل کنید، خواهید دید که خودش را نشان خواهد داد. اگر با علم و آگاهی چیزی را برای پیش بردن طرح جعل کنیداگر، برای مثال، دست روی شخصیتی گذاشته باشید که خودتان او را نمی‌فهمید و به او احساساتی بدهید که خودتان به‌حقیقت آن را حس نمی‌کنید و این کارها را فقط برای آن انجام داده‌اید که می‌خواهید طرحتان کار کنداحتمالاً از آن قِسر درنخواهید رفت.
Elham khodadadi

حجم

۳۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

حجم

۳۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
تومان