بریدههایی از کتاب پرنده به پرنده
۳٫۸
(۳۷)
به قول مارک تواین، حضرت آدم تنها بشری بود که وقتی چیز خوبی میگفت میدانست هیچکس آن را پیشتر نگفته.
SaNaZ
اگر یک چیز را با اطمینان کامل میدانستم آن بود که اگر میخواهی خدا را به خنده بندازی، به او بگو که برای آینده چه نقشهها داری.
SaNaZ
تقریباً هر نویسندهای که به عمرم شناختهام توانسته است کسی را پیدا کند که همزمان یک دوست و یک منتقد باشد.
SaNaZ
فلانری اُکانر گفته است، هرکس دوران کودکی را سپری کرده باشد مواد و مصالح کافی برای آنکه باقی عمرش را بنویسد دارد
کاربر ۲۰۸۴۰۷۳
من کتابها را مثل آدمی که دارد ویتامین میگیرد میبلعیدم، چون میترسیدم اگر این کار را نکنم همین آدم خودشیفتهٔ شلووِل و میانمایهای که هستم باقی میمانم، و خوابش را ببینم که روزی آدم فکوری بشوم یا حتی کسی بشوم که دیگران جدیاش بگیرند.
zahra.shabestarii
به او گفتم که آراموقرار ندارم، همهجا هستم و هیچجا نیستم، بالا و پائین میشوم، پخشوپلا میشوم، اوج میگیرم، سقوط میکنم، عقب مینشینم، سرگشته و گمشدهام، و در میانهٔ همهٔ این احوال، تلاش میکنم به حسی هرچند گذرا از سکون و آرامشخاطر نیز دست یابم.
SaNaZ
هرقدر هم که مالامال از ایده و احساس باشیم، یک جا ناگزیریم عملاً بنشینیم و بنویسیم.
SaNaZ
اما صِرف خواست و ارادهٔ شما برای اینکه این امور اتفاق بیفتد کافی نیست. مداومت و استقامت و ایمان و کارِ سخت لازم دارد. بنابراین، کار دیگری که میتوانید بکنید آن است که پیش بروید و دستبهکار شوید.
کاربر ۲۰۸۴۰۷۳
انسداد ذهنیِ مبتلابهِ نویسندگان برای شما هم اتفاق خواهد افتاد. شما آن اندکی را که اخیراً نوشتهاید خواهید خواهند و با وضوح کامل خواهید دید که نوشتهتان یک تکه آشغال بهتماممعناست.
imalializade
اگر میخواهی خدا را به خنده بندازی، به او بگو که برای آینده چه نقشهها داری.
imalializade
یک وقتی از نویسندهٔ امریکایی، ایتن کَنین، خواستم تا برایم از ارزشمندترین چیزی که دربارهٔ نوشتن میداند بگوید و او بیدرنگ جواب داد، «هیچچیز مهمتر از یک راوی دوستداشتنی نیست. هیچچیز بهتر از آن باعث قوام و دوام یک داستان نمیشود.» به گمانم حق با اوست. اگر راوی شما کسی باشد که درک و برداشت ویژهاش از اشیا و امور شما را مجذوب میکند، دیگر مهم نخواهد بود که برای مدتی طولانی چیز زیادی در روایت اتفاق نیفتد.
zahrainwonderland
«با مخ به زمین خوردن فقط با متمایل شدنِ بیش از حد به جلو اتفاق نمیافتد؛ چهبسا با متمایل شدن بیش از حد به عقب نیز با مخ به زمین بخورید» (خطر تصادف همانقدر که در جلو تاختن و پیش رفتن وجود دارد در عقب کشیدن و پس نشستن هم هست)
parnian
به قول مارک تواین، حضرت آدم تنها بشری بود که وقتی چیز خوبی میگفت میدانست هیچکس آن را پیشتر نگفته.
imalializade
گاهی اوقات که مشغول آماده کردن صحنه برای ورود شخصیتهایتان هستید شاید با خودتان فکر کنید خوب است شخصیتهایتان را آزاد بگذارید که بدون حضور شما در کنارههای صحنه دور هم جمع شوند، خودشان را برای ایفای نقشهایشان آماده کنند و فیالبداهه دیالوگ بگویند.
حجت
موهبت دیگرِ نویسنده بودن آن است که نوشتن شما را برمیانگیزد تا به زندگی، آنطور که نرم و آهسته، یا سراسیمه و پرشتاب، در اطرافتان میگذرد دقیقتر نگاه کنید.
کاربر ۱۸۸۷۰۲۷
کامل بودن یعنی سطحی بودن، غیرواقعی بودن و ملالآور بودن تا سرحد مرگ.
SaNaZ
تازه اواخر تابستان همان سال بود که توانستم بفهمم آنها چه احساسی داشتهاند، آن هم وقتی برای نخستینبار رمان ناطور دشت را خواندم و فهمیدم چه حالی دارد اینکه کسی از جانب من و بهنمایندگی از من حرف بزند، اینکه کتابی را با حسی که همزمان حس پیروزی و حس تسکین است تمام کنی، و اینکه یک حیوان اجتماعی تنها و تکافتاده سرانجام از پیلهٔ تنهاییاش بیرون بیاید و رابطه برقرار کند.
HaleH.Eb
انتشار کتابْ زندگیتان را تغییر نخواهد داد، مشکلاتتان را نیز حل نخواهد کرد. انتشار کتاب باعث نخواهد شد که اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کنید یا آنکه زیباتر شوید، و احتمالاً شما را ثروتمندتر هم نخواهد کرد. تا روز انتشار کتابتان برسد، یک زمان انتظار بسیار طولانی سپری خواهد گشت، و بعد هم جشنها و مهمانیها معمولاً کمابیش سریع تمام خواهند شد.
imalializade
به انبوه دوستان نویسندهام فکر میکنم؛ هیچکدامشان در حالتی از آرامش و رضایتمندیِ محض پیش چشم عالم نمیخرامند و نمیدرخشند. در خطوط چهرهٔ بیشتر آنها حسی از وحشتزدگی، جفاشدگی، و حیرتزدگی میبینید، همچون سگهای دامننشین بینوایی که، محض امتحان، رویشان اسپریهای دئودورانتِ خیلی شخصی پاشیده باشند.
هنرجویانم نمیخواهند این چیزها را بشنوند. همانگونه که نمیخواهند بدانند تازه بعد از انتشار کتاب چهارمم بود که من از وضعیت هنرمندی مفلوک و قحطیزده بیرون آمدم. آنها نمیخواهند بشنوند که بیشتر آنها احتمالاً چیزی چاپ نخواهند کرد و اینکه حتی شمار کمتری از آنها دستشان به دهانشان خواهد رسید. بااینحال، خیالات و تصوراتی که آنها دربارهٔ معنا و مفهوم انتشار اثری از خودشان دارند تقریباً هیچ ربطی با واقعیت ندارد.
imalializade
وقتی گیر و مشکل بینشتان را دریافتید، از بند رها میشوید و شروع به دویدن میکنید
کاربر ۲۰۸۴۰۷۳
حجم
۳۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۳۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
۱۰۳,۶۰۰۳۰%
تومان