بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پرنده به پرنده | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پرنده به پرنده

بریده‌هایی از کتاب پرنده به پرنده

نویسنده:آن لاموت
انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۸از ۳۷ رأی
۳٫۸
(۳۷)
هر کاری می‌کنید، فقط تظاهر نکنید که بیشتر از خود شخصیت‌هایتان دربارهٔ آنها می‌دانید، چون نمی‌دانید. در برابر آنها گشوده باشید.
کاربر نیوشک
آنها نباید بیش از حد کامل باشند. کامل بودن یعنی سطحی بودن، غیرواقعی بودن و ملال‌آور بودن تا سرحد مرگ
کاربر نیوشک
«هیچ‌چیز مهم‌تر از یک راوی دوست‌داشتنی نیست. هیچ‌چیز بهتر از آن باعث قوام و دوام یک داستان نمی‌شود.» به گمانم حق با اوست. اگر راوی شما کسی باشد که درک و برداشت ویژه‌اش از اشیا و امور شما را مجذوب می‌کند، دیگر مهم نخواهد بود که برای مدتی طولانی چیز زیادی در روایت اتفاق نیفتد.
کاربر نیوشک
آگاهی چیزی نیست الّا یادگیریِ همراهی کردن دائم با خودتان. و بعد، یادگیری این مطلب که همراهِ همدل‌تری باشید، انگار کسی باشید که علاقه‌مند و دوستدار خودتان هستید و آرزو دارید تشویقش کنید.
کاربر نیوشک
«نوشتن یک رمان شبیه راندن یک ماشین در شب است. شما فقط آن مقدار را می‌توانید ببینید که چراغ‌های جلو ماشینتان روشن می‌کند، بااین‌حال می‌توانید کل سفر را به همین طریق انجام دهید.» شما لازم نیست جایی را که عازمش هستید ببینید، لازم نیست مقصد یا همهٔ چیزهایی را که در طول راه از کنارشان می‌گذرید ببینید. فقط باید نیم متر  یا یک متر جلوتر از خودتان را ببینید. این می‌تواند بهترین اندرزی باشد که من تابه‌حال دربارهٔ نوشتن، یا دربارهٔ زندگی، شنیده‌ام.
کاربر نیوشک
من کتاب‌ها را مثل آدمی که دارد ویتامین می‌گیرد می‌بلعیدم، چون می‌ترسیدم اگر این کار را نکنم همین آدم خودشیفتهٔ شل‌ووِل و میان‌مایه‌ای که هستم باقی می‌مانم، و خوابش را ببینم که روزی آدم فکوری بشوم یا حتی کسی بشوم که دیگران جدی‌اش بگیرند.
کاربر نیوشک
بعضی آدم‌ها می‌خواستند پول‌دار یا معروف شوند، اما من و دوستانم می‌خواستیم به عمق واقعیت نفوذ کنیم.
کاربر نیوشک
طرز فکر من لزوماً عمیق‌تر نبود، اما در اعماق وجودم کشاکشی برپا بود تا شیوه‌ای خلاق یا معنوی یا زیبایی‌شناختی برای دیدن جهان پیدا کنم و آن را در سرم سامان بخشم
کاربر نیوشک
همهٔ آنچه که به‌جان می‌خواستم تعلق یافتن بود؛ همهٔ آنچه که می‌خواستم پوشیدن رختِ تعلق، بر سر نهادن کلاهِ تعلق، بود.
کاربر نیوشک
انتشار کتابْ زندگی‌تان را تغییر نخواهد داد، مشکلاتتان را نیز حل نخواهد کرد. انتشار کتاب باعث نخواهد شد که اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کنید یا آنکه زیباتر شوید، و احتمالاً شما را ثروتمندتر هم نخواهد کرد.
علی دائمی
در تلاشم یاد بگیرم که در حالْ بمانم‌نه حالِ سابق، نه حالِ آتی؛ درست همین حال
Ms. Nobody
حقیقت این است که شما درهرصورت خواهید مُرد؛
Ms. Nobody
موهبت دیگرِ  نویسنده بودن آن است که نوشتن شما را برمی‌انگیزد تا به زندگی، آن‌طور که نرم و آهسته، یا سراسیمه و پرشتاب، در اطرافتان می‌گذرد دقیق‌تر نگاه کنید.
شادی حسین‌نیا
یکی از مواهب نویسنده بودن آن است که به شما دلیل و بهانه‌ای برای انجام دادن کارهای مختلف، رفتن به جاهای مختلف و سِیروسیاحت، می‌دهد.
شادی حسین‌نیا
اما خبر بد آن است که اگر شما خدای ناکرده مثل من باشید، احتمالاً آنچه را که نوشته‌اید چند بار می‌خوانید و بقیهٔ روز کارتان آن می‌شود که به‌نحوی وسواسی دوباره و دوباره به نوشته‌تان فکر کنید، و دعا کنید عمرتان آن‌قدری باشد که بتوانید آنچه را نوشته‌اید به‌طور کامل بازنویسی یا از صفحهٔ روزگار محو کنید؛ از صفحهٔ روزگار محو کنید، مبادا جهانی که سخت مشتاق و چشم‌انتظار شاهکار شماست بفهمد چقدر پیش‌نویس‌های اولیهٔ شما بد و ناشیانه‌اند.
نرگس اصغری
فلانری اُکانر گفته است، هرکس دوران کودکی را سپری کرده باشد مواد و مصالح کافی برای آنکه باقی عمرش را بنویسد دارد.
نرگس اصغری
اولین چیزی که به هنرجویان جدیدم در اولین روز حضورشان در کارگاه می‌گویم آن است که خوب نوشتن ربطی وثیق به گفتن حقیقت دارد. در بین جانداران، ما گونه‌ای هستیم که نیازمند و خواهان شناخت کیستیِ خودمان هستیم. از شواهد و قرائن چنین برمی‌آید که شپش‌ها چنین تمنایی ندارند، و این خود یکی از دلایلی است که چرا این‌قدر کم می‌نویسند! اما ما می‌نویسیم
نرگس اصغری
دربارهٔ دوران کودکی‌تان بنویسید. دربارهٔ آن دوره‌ای در زندگی‌تان بنویسید که به‌شدت به جهان علاقه‌مند یا حتی مجذوب آن بودید، دوره‌ای که قوای مشاهده‌تان از هر زمان دیگر قوی‌تر و نافذتر بود، دوره‌ای که در آن اشیاء و امور را به‌نحوی فوق‌العاده ژرف احساس می‌کردید.
Houshyaran
نویسنده‌ها مثل جاروبرقی هستند، هرچیزی را که بتوانند می‌مکند و قورت می‌دهند: هرآنچه را که می‌توانیم ببینیم و بشنویم و بخوانیم و احساس کنیم و بیان نماییم و بدان بیندیشیم، و نیز هرچه را که هرکس دیگری در دیدرس و گوش‌رس ما می‌تواند ببیند و بشنود و احساس کند و بدان بیندیشد.
Houshyaran
شما همیشه مجبور نیستید با تیغِ حقیقت بدرّید و ریزریز کنید. با نوک آن اشاره هم می‌توانید بکنید.
shadab

حجم

۳۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

حجم

۳۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
۱۰۳,۶۰۰
۳۰%
تومان