بریدههایی از کتاب پرنده به پرنده
۳٫۹
(۳۶)
ای. ال. دکتروف زمانی گفت که «نوشتن یک رمان شبیه راندن یک ماشین در شب است. شما فقط آن مقدار را میتوانید ببینید که چراغهای جلو ماشینتان روشن میکند، بااینحال میتوانید کل سفر را به همین طریق انجام دهید.» شما لازم نیست جایی را که عازمش هستید ببینید، لازم نیست مقصد یا همهٔ چیزهایی را که در طول راه از کنارشان میگذرید ببینید. فقط باید نیم متر یا یک متر جلوتر از خودتان را ببینید. این میتواند بهترین اندرزی باشد که من تابهحال دربارهٔ نوشتن، یا دربارهٔ زندگی، شنیدهام.
nmroshan
«با مخ به زمین خوردن فقط با متمایل شدنِ بیش از حد به جلو اتفاق نمیافتد؛ چهبسا با متمایل شدن بیش از حد به عقب نیز با مخ به زمین بخورید» (خطر تصادف همانقدر که در جلو تاختن و پیش رفتن وجود دارد در عقب کشیدن و پس نشستن هم هست).
H.H.
موهبت دیگرِ نویسنده بودن آن است که نوشتن شما را برمیانگیزد تا به زندگی، آنطور که نرم و آهسته، یا سراسیمه و پرشتاب، در اطرافتان میگذرد دقیقتر نگاه کنید.
mina
عمل نوشتن برای گرفتن پاداشی نیست؛ نوشتنْ خود پاداش خویش است.
☆Nostalgia☆
او گفت، «جهان نمیتواند آن آرامشخاطری را که دنبالش هستی بدهد. جهان نمیتواند به ما آرامش بدهد. این آرامش را تنها در قلبهایمان میتوانیم پیدا کنیم.»
گفتم، «من از چنین چیزی متنفرم.»
او گفت، «میدانم. اما خبر خوب آن است که جهان اگر نمیتواند آرامش بدهد قادر به گرفتن آن هم نیست.»
منیره
جهان اگر نمیتواند آرامش بدهد قادر به گرفتن آن هم نیست
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
جهان اگر نمیتواند آرامش بدهد قادر به گرفتن آن هم نیست
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
گویی خدا هم بدش نمیآید که آدم را مدام دست بیندازد، دائم به سرِ چشمه ببرد و تشنه برگرداند.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
پایه و اساس کمالگرایی این باور وسواسی است که اگر در همه حال با دقت و احتیاط کافی حرکت کنید، در مسیری که میروید پایتان را درست و دقیق روی تکتک جای پاهای ایمن بگذارید، دیگر مجبور نخواهید بود که بمیرید! حقیقت این است که شما درهرصورت خواهید مُرد
SaNaZ
ذهن من، اگر به خودش و امکاناتی که دارد گذاشته شود، بخش اعظم وقتش را صرف گفتوگو با آدمهایی میکند که حیوحاضر نیستند.
SaNaZ
با خودت عهد کن که کارهایی را به انجام برسانی و تمامشان کنی.
SaNaZ
نوشتن یعنی آنکه رنج کشیدن آدمها را ببینیم و، به تعبیر رابرت اِستون، در بطن آن معنایی پیدا کنیم. اما اگر برای دیگران ارج و احترام قائل نباشید نمیتوانید چنین کاری کنید. اگر به آدمها نگاه کنید و فقط رختهای کثیف یا رختهای نفیس را ببینید، آنگاه درک غلطی از آنها خواهید داشت.
محسن
ای. ال. دکتروف زمانی گفت که «نوشتن یک رمان شبیه راندن یک ماشین در شب است. شما فقط آن مقدار را میتوانید ببینید که چراغهای جلو ماشینتان روشن میکند، بااینحال میتوانید کل سفر را به همین طریق انجام دهید.»
محسن
انتشار کتاب مطلقاً آن چیزی که گفته میشود نیست. اما نوشتن «آن چیزی که گفته میشود» هست.
محسن
«با مخ به زمین خوردن فقط با متمایل شدنِ بیش از حد به جلو اتفاق نمیافتد؛ چهبسا با متمایل شدن بیش از حد به عقب نیز با مخ به زمین بخورید»
++Mojtaba++
سعی میکنم به همهٔ کسانی که امیدوارند اثری از آنها منتشر شود این هشدار را بدهم که انتشار کتاب مطلقاً آن چیزی که گفته میشود نیست. اما نوشتن «آن چیزی که گفته میشود» هست. نوشتنْ چیزهای زیادی برای دادن و بخشیدن و عطا کردن دارد، چیزهای زیادی برای آموزاندن دارد، و نیز چیزهای زیادی برای غافلگیری و شگفتزده کردن.
HaleH.Eb
امید در تاریکی آغاز میشود، آن امید لجوج و سرسختی که میگوید کافی است سر وقت جایی که باید حاضر باشید و بکوشید کار درست را انجام دهید؛ صبحِ روشن برخواهد دمید.
HaleH.Eb
برای نخستینبار کتاب حیران از شادیِ سی. اس. لوئیس را میخواندم و میدیدم که چطور او، با نگریستن در اعماق وجود خودش، همهٔ این چیزها را یافته بود: «باغوحشی از شهوات و هوسها، دیوانهخانهای از آرزوها و تمناها، حرمسرایی از نفرتهای عزیزداشته و نازپرورده.»
راحله
امید نوعی شکیبایی انقلابی است.
راحله
همهٔ آنچه که بهجان میخواستم تعلق یافتن بود؛ همهٔ آنچه که میخواستم پوشیدن رختِ تعلق، بر سر نهادن کلاهِ تعلق، بود.
HaleH.Eb
حجم
۳۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۳۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
تومان