بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پنج اقلیم حضور | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پنج اقلیم حضور

بریده‌هایی از کتاب پنج اقلیم حضور

انتشارات:فرهنگ معاصر
امتیاز:
۴.۳از ۳۳ رأی
۴٫۳
(۳۳)
۵. با وجود همه فداکاری و ایثاری که پهلوانان و قهرمانان از خود نشان می‌دهند، هنوز به‌مرتبه انسان کامل دست نیافته‌اند. نزد فردوسی تنها دو شخصیت سرانجام به این آرمان متعالی دست می‌یابند: سیاوش و کیخسرو، پدر و پسر سلسله کیانیان. این دو رسالتی آسمانی دارند و مطابق خویشکاری و سرنوشت پا به‌عرصه هستی می‌نهند، بزرگ می‌شوند، می‌میرند و غایب می‌شوند. رسالت آنان پایان بخشیدن به یک دور کیهانی مبارزه است، که در اینجا نبرد با ویرانی و خشکسالی است که تورانیان، یعنی‌افراسیاب و تبارش، مظهر آنند. این دو پهلوان بزرگ، یعنی سیاوش و کیخسرو، فرزانه ـشاهانی هستند که از تمام لذتهای زندگی چشم می‌پوشند.
الی
از آن لحظه که آدمی چشم به‌دنیا می‌گشاید تا آن دم که چشم از این دنیا فرومی‌بندد، این زمان است که محتوای خود را بر او تحمیل می‌کند. تنها آن‌هنگام که پهلوان مشتاقانه به‌سوی مرگ می‌شتابد، در حقیقت خودْ زمان خویش را برمی‌گزیند و از زمانه می‌ستاند، و این‌چنین زمانِ خود را از زمانِ غیرخودی و کیهانی که حاکم بر اوست، می‌رباید. بدین‌سان دیگر آدمی نیست که مغلوب زمان شده، بلکه این زمان است که زیر سلطه اراده پهلوان درآمده، و ناگزیر حامل محتوای وجود او شده است. بدین ترتیب نوع خاصی از زمان حضور به‌میان می‌آید که طرح‌انداز جهان است، جهانی که از مرگ فرامی‌رود، و پهلوان با گذر از آن صاحب مرگ خویش و در حقیقت حاکم سرنوشت خود می‌شود.
الی
اهریمن از تاریکی درآمد و چنان مسحور نور شد که خواست آن را از آنِ خود کند و چنین بود که نبرد کیهانی درگرفت.
الی
تراژدیها اصولا فرجامی شوم دارند. شخصیت تراژیک را نیروهایی درهم می‌شکنند که با عقل و خِرد نه می‌توان آنها را کاملا درک کرد و نه بر آنها غالب شد. [...] تراژدی مدام به انسان یادآوری می‌کند که قلمرو نظم و عدل و دادگری بسیار تنگ و محدود است، و پیشرفتهای علمی یا فنی از گسترش این قلمرو ناتوانند. هم در بیرون از انسان و هم در درون وجود او، «دیگری» یا دنیایی دیگر وجود دارد. اینکه چه نامی باید بر این دیگری نهاد اهمیت چندانی ندارد، می‌توان آن را خدای پنهان یا قهّار، تقدیر کور، وسوسه‌های دوزخی، یا خشم و غضب غریزی نهاد بشر نامید، ولی این «دیگری» با هر نامی که خوانده شود، همواره در کمین ماست، ما را به‌سخره می‌گیرد و نابودمان می‌کند. هرچند که گاه پس از این انهدام، ما را به آرامشی درک‌ناشدنی می‌رساند.
الی
برای خیام، عبور از این جهان به جهان دیگر وجهی تصاعدی ندارد، بلکه انقطاعی آنی‌است، نوعی تعلیق زمان به صورت لحظات برق‌آسای حضور که یک‌سویش ظهور بی‌جوهر است و سوی دیگرش هیچ، وهم و خیال.
الی
از سلوک عاشقانه انسان، این زائر آواره در دیار غربت، حکایت می‌کند
الی
شعر بیش از آنکه نحوه شناسایی باشد، نحوه زندگی و زندگی تمام‌عیار است. شاعر در دوران انسان غارنشین وجود داشت، و در عصر اتمی هم همچنان. چون جزء تقلیل‌ناپذیر هستی انسان است. از این نیاز شاعرانه، یعنی نیاز معنوی، ادیان برخاستند، و به‌علت این رحمت شاعرانه جرقه الهی تا ابد در جوهره انسان جای گرفت. هنگامی‌که اساطیر فرومی‌پاشند، در شعر است که الوهیت، ملجأ و پناه و چه‌بسا منزلگاهی نو می‌جوید. [...] تخیل شاعرانه هنوز قادر است شور و اشتیاق والای اقوامی را که در جستجوی روشنایی‌اند، برافروخته نگاه دارد.
الی
ذهن ایرانی مملو از غنای گفتار شعرای سترگش، گاه به اسارت این الگوهای غالب درمی‌آید، و از فاصله‌گرفتن و از بیرون‌نگریستن خویش عاجز می‌ماند. یک‌وجه از این موقعیت دوگانه، زمینه‌ای برای هویتی استوار و مستحکم فراهم می‌آورد، ولی وجه دیگرش مانع تفکر آزاد است. تفکر آزاد یعنی تفکری که دل به دریا زند، طرح مسئله کند، و به پاسخهای پیش‌داده بسنده نکند. جنبه منفی این موقعیت، نقصی است که در واقع از کمال‌یافتگی بی‌نظیر این بینش کهن نشأت می‌گیرد و مانع جهش تفکر ابتکاری و متهورانه می‌شود و در برابر طرح هرگونه مسئله‌ای خارج از الگوهای متداول و متعارف سدّی برمی‌افرازد و مجال آن نمی‌دهد تا از کوله‌بار شکوهمند این امانت کهنسال دمی بیاساییم.
الی
پس از بازدید از مقبره سعدی و حافظ، با تأثر و شیفتگی بسیار سخنی گفت که هرگز فراموشش نکردم: من در هیچ کجای دنیا ندیده‌ام که مزار و مقبره یک شاعر بزرگ، زیارتگاه مردم باشد! شاید شما تنها ملتی باشید که با شاعرانتان چنین ارتباط معنوی عمیقی دارید و چنان ارجی برایشان قائلید که حضوری مدام در زندگی شما دارند.
کاربر ۱۴۸۴۷۶۲
فروغی در این‌باره می‌گوید: گاهی شنیده می‌شود که اهل ذوق اعجاب می‌کنند که سعدی هفتصدسال پیش به‌زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصدسال پیش به‌زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصدسال به‌زبانی که از سعدی آموخته‌ایم سخن می‌گوییم، یعنی سعدی شیوه نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است.
محسن
شادی خیام، «مذهب» اوست. «رستاخیز» اوست در جهانی که نه گناه می‌شناسد و نه عقوبت. این شادی، شادی موجودِ استثنایی سازش‌ناپذیری‌ست که از هرگونه ماتقدّم و پیش‌داوری رهاست و با جسارتی کم‌نظیر جرأت می‌کند که این آیین خاص خود را، به‌رغم همه توهماتی که در ضدیت با آن ایستاده، اعلان کند.
محسن
جهان پیش از ما بوده است و بعد از ما نیز خواهد بود: زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
محسن
خیام می‌گوید که سرّی در کار نیست و چون پرده اسرار که در پس آن سرنوشت ما را رقم می‌زنند برافتد، جز نیستی چیزی نمی‌ماند.
محسن
دوزخ جز شرری از رنج بیهوده ما نیست و بهشت همین لحظه والای آسایش ماست: دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
محسن
چو خسرو شوی بندگی را بکوش
محسن

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۵ صفحه

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۵ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد