بریدههایی از کتاب پنج اقلیم حضور
۴٫۳
(۳۳)
بیچاره توفیقند، هم صالح و هم طالح
درمانده تقدیرند، هم عارف و هم عامی
جهدت نکند آزاد، ای صید که دربندی
سودت نکند پرواز، ای مرغ که در دامی
جامی چه بقا دارد، در رهگذر سنگی؟
دور فلک آن سنگست، ای خواجه تو آن جامی
این ملک خلل گیرد، گر خود ملک رومی
وین روز به شام آید، گر پادشه شامی
حامد اشرفزارعی
بلندی از آن یافت کو پست شد
درِ نیستی کوفت تا هست شد
سپهر
از منزل کفر تا به دین، یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین، یک نفس است
سپهر
برای او حقیقت پرتناقضتر از آن است که در مواعظ توخالی واعظان جایی داشته باشد، روحش نیز عاصیتر از آن است که در بند تکالیف تحمیلی تنگنظرانِ خشکهمقدس گرفتار بماند.
مسلم عباسپور
تخیل شاعرانه هنوز قادر است شور و اشتیاق والای اقوامی را که در جستجوی روشناییاند، برافروخته نگاه دارد.
Reza
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمدهای کو که به ما گوید راز؟
هان! بر سر این دو راهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمیآیی باز
یا: میخور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بیمونس و بیرفیق و بیهمدم و جفت
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت
هر لاله که پژمرد، نخواهد بشکفت
mobina
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همهکس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همهجا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
mobina
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
mobina
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
گناه بهمعنی عمیق کلمه، عملی است که ما را از میراث فطرت دور کند و با آن سازگار نیفتد. گناه چیزی است که جلوی شکوفایی خودجوش بازی فطرت را بگیرد، وگرنه:
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
mobina
هر سرکوبی نادرست است و متضمن اجبار و الزامی که امکان بازی خودجوش شکوفایی هنر بینش را از میان میبرد. این اجبار و الزام نهفقط دامن دیگران که حتی دامن خود محتسب را نیز میگیرد. در واقع این نوعی فشار است که چون سرکوب شود، روی دیگرش را نشان میدهد:
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپُرس
توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوئیا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
mobina
حافظ خود را بیمحابا رها میکند و با جسارتی کمنظیر که او را در زمره بزرگترین معترضان تاریخ جهان قرار میدهد، میایستد در برابر زاهدان ریایی و مدعیان و ظاهرپرستان و واعظان غیرمتعظ و دینفروشان مدعی که جملگی تحت لوای رمزهایی تهیشده از معنا و دینی بدلشده به تجارتِ روح، زهر جهالت خویش را میپراکنند، در حالیکه در حقیقت خود مردمانیاند بیدرد و طبلهایی توخالی. دقیقآ همینها هستند که قرآن را «دام تزویر» میکنند و هرگز به مذهب عشق ره نمیبرند:
با مدّعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
mobina
جمیلهایست عروس جهان ولی هشدار
که این مخدّره در عقد کس نمیآید
mobina
از کران تا به کران لشکر ظلمست ولی
ز ازل تا به ابد فرصت درویشانست
mobina
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
قرعه فال، بهدوش کشیدنِ بار امانتی است که در همان آغاز به بشر سپرده شد، یعنی گنجینه اسماء و صفات. در قرآن کریم آمده است:
انّا عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فَاَبْینَ ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلومآ جهولا (احزاب، ۷۲).
در تفاسیر عرفانی، این آیه را بیانگر آن میدانند که بار امانت به آسمان که رمزی است از مجردات و ارواح و به زمین که نماد اجسام است و کوهها که رمزی است از صور عالم مثال سپرده شده، اما آنها خود را لایق آن ندانستهاند و این تنها آدمی بوده است که بهقول حافظ از سر دیوانگی عهدهدار تکلیفی شده که همه عالم از آن سر باز زدهاند
mobina
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بهم تازیم و بنیادش براندازیم
mobina
چو کاری بی فضول من برآید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
وگر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
mobina
می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است
گفتم به عروس دهر: کابین تو چیست؟
گفتا: دل خرّم تو کابین من است
mobina
جهانیست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطه ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانیست برهوت که معنایش را از عریانیاش میگیرد. خیام از نقطه صفر آغاز میکند: از منطقه خنثایی که در آنجا همه خاطرهها زدوده شدهاند، همه عقایدِ پیشپنداشته، همه «ماتقدّم» های فلسفی، کنار رفتهاند، نقطه پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتآ سرد و یخزده، بسکه بصیرتی که از آن سرشار است بُرَنده و بیمهر است. این نگاه بهنوعی بدبینی وجودی منتهی میشود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بیاعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را میبیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامشبخش و نشانههای آشنا میبینند، جز خلأ و پوچی نمییابد. با پردهدری خیام فقر محتوا آشکار میشود، فقری چنان متراکم، و بهویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بیمعنایی، خود واضِع و موزِّعِ همه معناها میشود.
mobina
مرا مرگ خوشتر بنام بلند
از این زیستن با هراس و گزند
mobina
بهعبارت دیگر، جهان گورگاهیست عظیم، کارگاهیست که در آن از خاک رفتگان قالبهای تازه میسازند. اما قالبهایی که بهطرزی خستگیناپذیر بازتولید همان الگوها و همان وضعیتهای پیشین هستند.
مهدیس 🌙
حجم
۱۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان