بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در رویای بابل | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب در رویای بابل

بریده‌هایی از کتاب در رویای بابل

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۲از ۳۳ رأی
۳٫۲
(۳۳)
ماشین نعش‌کش جلوی مجتمع پارک کرده بود. یک نفر توُ مجتمع مرده بود. سعی کردم حدس بزنم کدام‌یک از مستأجرها مرده اما نمی‌توانستم تصور کنم کسی در این محل مرده باشد. اجاره‌نشین شدن در همچو جایی خودش نوعی مردن بود، مرگ دیگر برای چه؟
همچنان خواهم خواند...
توی پارک، یک عالم چینی در رفت و آمد بودند. مدتی مشغول تماشاشان شدم. آدم‌های جالبی بودند. خیلی پرنشاط. نمی‌دانم هیچ‌وقت کسی به آن‌ها گفته بود که شکل ژاپنیها هستند و الان اصلا وقت مناسبی برای شکل ژاپنیها بودن نیست، یا نه.
همچنان خواهم خواند...
گدا را چه به چانه زدن
همچنان خواهم خواند...
رؤیای بابل دیدن هم فوت و فن دارد. یک اشتباه محاسبه کافی است تا چند چهارراه از ایستگاه مورد نظرت دور شوی.
Arya Sadeqi
از همان لحظه که با چوب زیربغل، پام را از در بیمارستان گذاشتم بیرون بار دیگر افتادم در سرازیری. از آن لحظه تا به امروز همین‌طور در حال سقوط ام، و امروز عجب روزی بود: یک مشتری! تیر برای تپانچه! پنج دلار! و بهتر از همه، یک صاحب‌خانهٔ مرده! دیگر چه می‌خواستم؟
Arya Sadeqi
کسی که بنا داشتم به او زنگ بزنم خانه نبود و تلفنْ پنج سنتی‌ام را پس‌ام نداد. ده دوازده تا مشت حواله‌اش کردم، حرام‌زاده خطاب‌اش کردم. اما کارگر نیافتاد. آن‌وقت توجه‌ام به یک‌خرده خردلی جلب شد که روی گوشی تلفن ماسیده بود، و حال‌ام یک‌خرده بهتر شد.
leila.shirvanei
احتمالا تک‌تک روزهای نکبتی عمرش را سوار اتوبوس شده. شاید حتا توُ یک اتوبوس به دنیا آمده بود و یک بلیت مادام‌العمر داشت، و وقتی هم که می‌مرد تابوت‌اش را با اتوبوس به قبرستان می‌بردند. البته اتوبوس را حتمآ رنگ سیاه می‌زدند و همهٔ صندلی‌ها را هم با گل‌هایی شکل مسافران پریشان‌حال پر می‌کردند.
محمد جواد اخباری
نمایش من پایان متفاوتی با نمایش شکسپیر دارد. هملت من پایان خوش خواهد داشت.
داریوش

حجم

۱۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد