بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلکسیونر عطر | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کلکسیونر عطر

بریده‌هایی از کتاب کلکسیونر عطر

نویسنده:کتلین تسارو
امتیاز:
۳.۸از ۲۲۴ رأی
۳٫۸
(۲۲۴)
کسی هرگز نباید درمورد رهاکردن گذشته احساساتی شود.
melik
نه اینکه به خدا باور داشته باشم، اما اگر داشتم تو در لیست چیزهایی بودی که وجودش را اثبات می‌کرد
هانی
" بیشتر مردم گمان می‌کنند یک الهام‌بخش، مخلوقی با زیبایی و وقار و ظرافت کامل است، شبیه مخلوقات اسطوره‌ای یونان. آنها اشتباه می‌کنند. درحقیقت، باید کمبود قابلِ‌ملاحظه‌ای از کمال در یک الهام‌بخش وجود داشته باشد؛ یک روزنۀ باز بین چیزی که هست و چیزی که ممکن است باشد. الهام‌بخش ایدئال، زنی است که نقایص کوچک و تناقضاتش تو را به پرکردن فاصله‌های خالی شخصیتش بکشانند. او برانگیزانندۀ خلاقیت توست. یک فرصت بی‌نظیر منتظر شکل‌گیری است."
Sarah
هیچ‌چیز فوری‌تر و کامل‌تر از حس بویایی نیست. در یک لحظه، قدرت دارد تو را به هر جایی انتقال دهد. حس بویایی‌ات، نه با حافظۀ خودت، بلکه با احساساتی که وقتی آن خاطره را می‌سازی و حس می‌کنی ارتباط دارد. خلق دوبارۀ حافظۀ بویایی یکی از چالش‌برانگیزترین و فصیح‌ترین حرفه‌های ممکن است؛ شعر است، در فوری‌ترین شکل ممکن."
Sarah
از همۀ جنبه‌های ناراحت‌کنندۀ اشغال، اِوا نقاب عادی‌زدن را فاسدترین یافت. آیا زخمی دردناک‌تر از زخمی هست که از چشم همگان نهان است؟
میس سین
مادام زِد هوا را به ریه‌هایش برد، نزدیک‌تر رفت و از میان آن چشم‌های سیاه با پلک‌های سنگین به او نگاه کرد. " پیچیده." سرانجام گفت: " این عطرِ پیچیده‌ای است." " بله. یک دقیقه زیبا و گل و بعد پر از ادویه و گرما و... نمی‌دانم چطور آن را..." مادام میان حرفش پرید. " احساسات جنسی. همیشه این‌گونه است، درست از شروع..." چشمان اِوا درشت شد. " اوه!" " چرا نه؟ همه آن را می‌خواهند."
zohre nazari
اغوا چیزی بیشتر از دانستن اینکه کسی را می‌خواهی نیست و سپس به آنها، بسیار آرام و بسیار با تأمل نشان می‌دهی که آنها را می‌خواهی. این راهی است که انجامش می‌دهی.
نیتا
" مردان فقط می‌توانند روی یک عشق تمرکز کنند؛ یا شما یا آنها و بعد که آنها دلبری‌هایشان را کردند، شما به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای جالب‌تر خواهید شد."
نسیم رحیمی
اگر می‌خواهی با کوسه‌ها شنا کنی، گاز گرفته خواهی شد.
نسیم رحیمی
" مردان مجبور هستند از نمایش مضحک شجاعت ظاهری در مقابل زنان کمک‌ بگیرند."
نسیم رحیمی
ببخشید؟" به اطراف آشپزخانه نگاه کرد. " فکر می‌کنید از آب‌لیمو با چه چیزی خوب می‌شود؟" خندید. " آب‌لیمو؟ شکر، مقدار زیادی از آن!" " نه، نه برای خوردن..." یک دسته نعناع از جعبه برداشت و آن را جلوی بینی‌اش گرفت. " برای بوکردن." در پایان، محلولی از آب‌لیمو درست کرد، چند قطره روغن رزماری و مقدار زیادی جوشِ‌شیرین را با خمیر پاک‌کنندۀ غلیظ ترکیب کرد. وقتی اواخر آن عصر برای تمیزکردن حمام رفت، حتی مجبور شد بپذیرد رایحۀ فرح‌بخش گیاه، خشنودی نیروبخشی به تلاش‌هایش داده است.
Neda^^
می‌بینی، نه؟ دنیا با عطرها تعریف می‌شود، نه کلمات یا شکل‌ها یا صداها. این زبانی است که معقول است، که هرکسی می‌فهمد."
Mohadese
در سکوت عطر، اِوا دید که چطور داستان‌های ابهام‌آمیز و پیچیده می‌توانند گفته شوند. بوته‌های گل، متغیر و جهش‌یافته، شکوفه می‌دهند، به کمال می‌رسند و محو می‌شوند؛ بی‌دوامی‌شان به‌طور باورنکردنی ناراحتش کرد. می‌توانی در ملأعام بخندی، هنوز درست روی سطح پوستت عطری پخته با اشتیاق، بسیار خیس با پشیمانی، درخشان با امید، همه در یک زمان، عطر محو خواهد شد همان‌طور که روز محو می‌شود، در پارچۀ لطیف روی پوستتان ناپدید می‌شود و هنوز توانایی دارد ناخودآگاه شما را مسحور کند و وقتی پیراهنتان را آن شب آویزان می‌کنید، در درونتان نفوذ کند.
کاربر ۱۵۴۲۳۹۰
" بیشتر مشتریان می‌خواهند بویی بدهند مثل آنهایی که آرزو دارند باشند، نه کسی که در گذشته بوده‌اند؛ اما عطرسازها همیشه تلاش می‌کنند تا رایحه‌ای را به‌دست آورند که مکان‌ها، مردم و لحظات خاصی را به‌یادمان بیاورد. این چالش بزرگی است، نه‌تنها اینکه رایحه را درست به‌دست آوری، بلکه همان تجربۀ کامل را به‌یاد آوری."
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
" بسوزانشان! غرقشان کن! هر کاری که با گربه‌های سرگردان بدون خانه می‌کنند. کسی هرگز نباید درمورد رهاکردن گذشته احساساتی شود."
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مثل اینکه می‌توانست دمای هوا را با نیروی خالص خواستن پایین آورد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
" ما تلاش می‌کنیم و شکست می‌خوریم، شبیه کمان‌داری که نشانه را هدف می‌گیرد، اما به هدف نمی‌زند."
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
عطر باید یک داستان بگوید ــ داستانی از اینکه تو چه کسی هستی، چه‌ کسی ممکن است باشی، شاید حتی از کسی که می‌ترسی بشوی...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
من به قمار اعتقادی ندارم. برایم شانس تصادفی نیست. جهان با ریسمانی نامرئی محدود شده است. فقط باید کمی سر گره‌شان را شل کنیم تا همه‌چیز برایمان مشخص شود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
از میان همۀ کلیساهای پاریس، به این یکی علاقه‌ داشت. آنجا، مریم مجدلیه، آن نافرمان، دختر پردردسر کلیسا، در بازوان فرشتگان، هر روز شاهانه به بهشت صعود می‌کرد. مراسم، همانند اپرایی بزرگ و شعبده‌بازی‌ای با گران‌ترین تجهیزات صحنۀ نمایش در شهر بود؛ و ایمان، یک حقۀ شعبده‌بازی‌ که در آن فرد هم تردست بود و هم تماشاچی ــ هم فریب‌دهنده و هم فریب‌خورنده. بااین‌حال، چه ‌کسی می‌توانست در برابر یک حقۀ شعبده‌بازی خوب مقاومت کند؟
وحید

حجم

۳۵۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۵۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان