بریده‌هایی از کتاب کلکسیونر عطر

بعد هرگز زمان خوبی نیست. حالا انجامش بده."

افراد رمانتیک خیلی راحت قلبشان می‌شکند."

" فهمیده‌ای که خط بین چیزی جذاب و تنفرآور چقدر نزدیک به هم است؟ گاهی‌اوقات، چیزی خیلی زشت، تبدیل به چیزی شگفت‌انگیز می‌شود.

" مشکل تو رمانتیک‌ بودنت است و به‌همین‌خاطر به جایی نمی‌رسی. باید اهل عمل باشی. افراد رمانتیک خیلی راحت قلبشان می‌شکند."

دنیا با عطرها تعریف می‌شود، نه کلمات یا شکل‌ها یا صداها. این زبانی است که معقول است، که هرکسی می‌فهمد

چیزی بدتر از ناراحت ‌بودن نیست، درحالی‌که خورشید هم به رویت می‌تابد

بیشتر مردم گمان می‌کنند یک الهام‌بخش، مخلوقی با زیبایی و وقار و ظرافت کامل است، شبیه مخلوقات اسطوره‌ای یونان. آنها اشتباه می‌کنند. درحقیقت، باید کمبود قابلِ‌ملاحظه‌ای از کمال در یک الهام‌بخش وجود داشته باشد؛ یک روزنۀ باز بین چیزی که هست و چیزی که ممکن است باشد. الهام‌بخش ایدئال، زنی است که نقایص کوچک و تناقضاتش تو را به پرکردن فاصله‌های خالی شخصیتش بکشانند. او برانگیزانندۀ خلاقیت توست. یک فرصت بی‌نظیر منتظر شکل‌گیری است.

مردی را انتخاب کن که مادر سختگیری دارد

عشق یک هنر بود؛ یک بازی پرعشوه و بامهارت که بازیکنانی ماهر داشت

" خیلی صریح می‌گویی که گذشته‌ات دیگر به دردت نمی‌خورد." گریس پذیرفت. " شاید." " این چیز خوبی است. زنی که دیگر به اینکه چطور به‌نظر می‌رسد اهمیتی نمی‌دهد، از چیزی بیش از مُد دست کشیده؛ او از زندگی دست کشیده است."

مردان زن باهوش دوست ندارند، آنها زن دلربا دوست دارند!"

این امر سردرگمش می‌کرد که چرا کسی باید آن‌قدر بی‌روح باشد که همان عطر شخص دیگر را استفاده کند. یعنی ممکن بود آنها با همان لباس یکسان و به این اندازه زیاد، در انظار عموم ظاهر شوند؟ و هنوز زنان تمام‌وقت این کار را می‌کردند. همچنین اینکه آنها چطور هر روز همان عطر را با خوشحالی می‌زدند، گیجش می‌کرد؛ این مثل خوردن همان غذا دوباره و دوباره بود؛ برای صبحانه، ناهار و شام. این مخلوقات احمق بودند!

وقتی زنی موهایش را تغییر می‌دهد، چیزی که واقعاً می‌گوید، گفتنِ نه به سرنوشت است؛ من از تعریف شدن با این اصطلاحات امتناع می‌کنم." روی صندلی موردعلاقه‌اش نشست. " خیلی صریح می‌گویی که گذشته‌ات دیگر به دردت نمی‌خورد."

هیچ‌کسی در دنیا به‌خاطر اینکه نتوانسته، متوقف نشده است!

لندن درنده‌خوی و درهم‌وبرهم بود، همه‌چیز را روی هم ساخته بودند، ولی پاریس طراحی‌شده بود. آثار مهم تاریخی به با لطافت ظاهر می‌شدند و زیبایی و تأثیرگذاریشان به نهایت خود رسیده بود.

با تمام زیبایی متناوب و مرموزش، شب به زیبایی زنی بود که الماس پوشیده است.

" من می‌شناسمت، نه؟" " آیا من خیلی آسان فراموش می‌شوم؟"

چرا برای انسان هرچیزی را که نمی‌تواند به‌آسانی درک کند اسرارآمیز و فریبنده می‌شود؟

" عطر شبیه موزیک است. یک ارکستراسیون است و عرق شبیه سکوت؛ دلیلی که چرا آهنگساز اولین‌بار برای قلمش دست دراز می‌کند."

می‌بینی، هیچ‌چیز فوری‌تر و کامل‌تر از حس بویایی نیست. در یک لحظه، قدرت دارد تو را به هر جایی انتقال دهد. حس بویایی‌ات، نه با حافظۀ خودت، بلکه با احساساتی که وقتی آن خاطره را می‌سازی و حس می‌کنی ارتباط دارد. خلق دوبارۀ حافظۀ بویایی یکی از چالش‌برانگیزترین و فصیح‌ترین حرفه‌های ممکن است؛ شعر است، در فوری‌ترین شکل ممکن."