بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تعلیم و تربیت در اسلام

بریده‌هایی از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲۵ رأی
۴٫۵
(۲۵)
کوشش کنید دلها را از ناحیه میل آنها پرورش بدهید، به زور وادارشان نکنید، فَاِنَّ الْقَلْبَ اِذا اُکرِهَ عَمِی قلب اگر مورد اکراه و اجبار قرار بگیرد کور می‌شود، یعنی خودش واپس می‌زند.
زهرا
در آموزش و پرورش، هدف باید رشد فکری دادن به متعلّم و به جامعه باشد.
زهرا
آن وقت است که شاهکارها به وجود می‌آورد که شاهکار ساخته عشق است نه پول و درآمد. با پول می‌شود کار ایجاد کرد، ولی با پول نمی‌شود شاهکار ایجاد کرد. واقعا باید انسان به کارش عشق داشته باشد.
m.r
هرکسی باید کاری را انتخاب کند که در آن استعداد دارد، تا آن کار علاقه او را به خود جذب کند. اگر کار مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد، این اثر تربیتی را ندارد و شاید فاسدکننده روح هم باشد.
m.r
یک پختگی هست که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی‌شود، در مدرسه پیدا نمی‌شود، در جهاد با نفس پیدا نمی‌شود، با نماز شب پیدا نمی‌شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمی‌شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد و لهذا هیچ وقت نمی‌شود که یک کشیش یا کاردینال به صورت یک انسان کامل در بیاید، اگر واقعا در کاردینالی خودش صادق باشد.
m.r
انسان یک موجود عجیبی است. اشتباه است اگر ما خیال بکنیم فقط یک عامل در دنیا وجود دارد که انسان را اصلاح می‌کند. انسان قسمتهای مختلفی دارد که هر قسمتش یک عامل اصلاح دارد. مثلاً همین محبت اولیای خدا خیلی عامل عجیبی است، ولی آیا محبت اولیای خدا می‌تواند جانشین همه عاملهای دیگر بشود؟ یا یک خامیها و یک غنچگی‌ها در انسان هست که آن غنچه‌ها را دیگر این عامل نمی‌تواند تبدیل به گل کند و عامل دیگری می‌خواهد.
m.r
تعلیم‌دهنده و مربی هر که هست (معلم است، استاد است، خطیب است، واعظ است) باید کوشش کند که [به متعلّم و متربّی] رشد فکری یعنی قوّه تجزیه و تحلیل بدهد، نه اینکه تمام همّش این باشد که دائم بیاموزید، فرا گیرید و حفظ کنید.
zahra:)
اصلاً روح علمی همین است. روح علمی یعنی روح حقیقت‌جویی، روح بی‌غرضی و طبعا روح بی‌تعصبی، روح خالی از جمود و روح خالی از غرور.
zahra:)
اصلاً روح علمی همین است. روح علمی یعنی روح حقیقت‌جویی، روح بی‌غرضی و طبعا روح بی‌تعصبی، روح خالی از جمود و روح خالی از غرور.
zahra:)
راسل برخلاف همه شعارهای صلح‌دوستی و انسان‌دوستی که داشت، فلسفه‌اش یک فلسفه ضد اخلاقی است. در فلسفه او هیچ دلیلی وجود ندارد که قوی به ضعیف زور نگوید و تجاوز نکند، زیرا اساسش بر هوشیاری یعنی عقل فردی است و فقط در جایی تجاوز صورت نمی‌گیرد که قدرتها متساوی باشند، ولی جایی که قدرتها متساوی نباشند عقل فردی هرگز چنین حکم نمی‌کند.
narges
چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد «غرض مرد را احوَل کند». انسان اگر بی‌غرضی خودش را نسبت به حقیقت حفظ کند ـ که بسیار کار مشکلی است ـ خداوند او را هدایت می‌کند. خدا تضمین کرده است که افراد بی‌غرضِ حقیقت‌جو را رهبری کند: وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ اِنَّ اللّه‌َ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ. اصلاً روح علمی همین است.
reza
در تفکر، گذشته از نتیجه‌ای که انسان از فکر خود می‌گیرد، فکر خود را رشد می‌دهد.
s313
جمله معروف امیرالمؤمنین را همه شنیده‌ایم: اِلهی! ما عَبَدْتُک خَوْفا مِنْ نارِک وَ لا طَمَعا فی جَنَّتِک، بَلْ وَجَدْتُک اَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُک. خدایا! تو را پرستش نکردم به طمع بهشتت و نه از ترس جهنمت، بلکه تو را چون شایسته نیایش و پرستش دیدم پرستش کردم.
زارالی
گروهی از مردم خدا را عبادت می‌کنند برای طمع در بهشت. این عبادت، از نوع تجارت است، تجارت‌پیشگی و معامله‌گری است؛ در اینجا کار می‌کند برای اینکه در آنجا سودی ببرد. و گروهی عبادت می‌کنند از ترس جهنم. اینها کارشان شبیه کار بردگان است که از ترس شلاّق ارباب کار می‌کنند. و قوم دیگر عبادت می‌کنند نه به خاطر بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم، بلکه سپاسگزارانه؛ یعنی خدای خودش را می‌شناسد، خدا را که شناخت، آنچه دارد همه را از خدا می‌بیند، و چون همه چیز را از خدا می‌بیند، حس سپاسگزاری او را وادار به عبادت می‌کند؛
زارالی
می‌گویند: یک وقت یک خارجی آمده بود کرج. با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پخته‌ای به او می‌داد. هر سؤالی که می‌کرد، خیلی عالی جواب می‌داد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا می‌دانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم فکر می‌کنیم.» این خیلی حرف پرمعنایی است: آن که سواد دارد معلوماتش را می‌گوید ولی من فکر می‌کنم. و فکر خیلی از سواد بهتر است.
محراب 🪶
به ما گفته‌اند هرگز تحت تأثیر قضاوت و تشخیص دیگران نسبت به خودتان قرار نگیرید.
sara:)
مَثَل معروفی است ( البته افسانه است ) می‌گویند که یک غیبگو و رمّالی، علم غیب‌گویی و رمّالی را به بچه‌اش آموخته بود. خودش در دربار پادشاه حقوق خوبی می‌گرفت. این علم را به بچه‌اش آموخته بود که بعد از خودش، او این پست را اداره کند. تا روزی که او را به پادشاه معرفی کرد. پادشاه خواست که او را امتحان کند. تخم‌مرغی در دستش گرفت و به او گفت: اگر گفتی که در دست من چیست؟ او هرچه حساب کرد نفهمید که چیست. ابتدا گفت: وسطش زرد است و اطرافش سفید. بعد یک فکری کرد و گفت: این سنگ آسیایی است که در وسطش هویج ریخته‌اند. پادشاه خیلی بدش آمد و بعد پدرش را آورد و گفت: آخر این چه علمی است که به او آموخته‌ای؟! گفت: علم را من خوب آموختم ولی این عقل ندارد. آن حرف اول را از روی علمش گفت ولی این دومی را [که آن را به این مورد تطبیق داد] از روی بی‌عقلی‌اش گفت، شعورش نرسید که سنگ آسیا در دست انسان جا نمی‌گیرد. این را عقل آدم باید حکم بکند.
fr
دو نوع علم جمله‌ای دارند امیرالمؤمنین که در نهج‌البلاغه است و من مدتها پیش، ذهنم متوجه این مطلب شده بود و شواهدی هم برایش جمع کرده‌ام. می‌فرمایند: اَلْعِلْمُ عِلْمانِ (و در یک نقل دیگر: اَلْعَقْلُ عَقْلانِ): عِلْمٌ مَطْبوعٌ وَ عِلْمٌ مَسْموعٌ (یا: عَقْلٌ مَطْبوعٌ وَ عَقْلٌ مَسْموعٌ) وَ لاینْفَعُ الْمَسْموعُ اِذا لَمْ‌یکنِ الْمَطْبوعُ. علم دو علم است: یکی علم شنیده‌شده یعنی فرا گرفته‌شده از خارج، و دیگر علم مطبوع. علم مطبوع یعنی آن علمی که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه می‌گیرد، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوّه ابتکار شخص است. بعد می‌فرماید: و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد، و واقعا هم همین‌جور است. این را در تجربه‌ها درک کرده‌اید؛ افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند. منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و سوء تربیت است، نه اینکه استعدادش را نداشته‌اند. تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پرورش بدهد.
fr
مغز انسان، درست حالت معده انسان را دارد. معده انسان باید غذا را از بیرون به اندازه بگیرد و با ترشحاتی که خودش روی غذا می‌کند آن را بسازد. و باید معده اینقدر آزادی و جای خالی داشته باشد که به آسانی بتواند غذا را زیر و رو کند، اسیدها و شیره‌هایی را که باید، ترشح نماید و بسازد. ولی معده‌ای که مرتب بر آن غذا تحمیل می‌کنند و تا آنجا که جا دارد به آن غذا می‌دهند، دیگر فراغت، فرصت و امکان برایش پیدا نمی‌شود که این غذا را درست حرکت بدهد و بسازد. آنوقت می‌بینید اعمال گوارشی اختلال پیدا می‌کند و عمل جذب هم در روده‌ها درست انجام نمی‌گیرد.
minoo_tt
می‌گویند: یک وقت یک خارجی آمده بود کرج. با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پخته‌ای به او می‌داد. هر سؤالی که می‌کرد، خیلی عالی جواب می‌داد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا می‌دانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم فکر می‌کنیم.» این خیلی حرف پرمعنایی است: آن که سواد دارد معلوماتش را می‌گوید ولی من فکر می‌کنم. و فکر خیلی از سواد بهتر است.
minoo_tt

حجم

۳۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۳۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰
۶۰%
تومان