بریدههایی از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام
۴٫۵
(۲۵)
میگویند: یک وقت یک خارجی آمده بود کرج. با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پختهای به او میداد. هر سؤالی که میکرد، خیلی عالی جواب میداد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا میدانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم فکر میکنیم.» این خیلی حرف پرمعنایی است: آن که سواد دارد معلوماتش را میگوید ولی من فکر میکنم. و فکر خیلی از سواد بهتر است.
zahra:)
میگویند: یک وقت یک خارجی آمده بود کرج. با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پختهای به او میداد. هر سؤالی که میکرد، خیلی عالی جواب میداد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا میدانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم فکر میکنیم.» این خیلی حرف پرمعنایی است: آن که سواد دارد معلوماتش را میگوید ولی من فکر میکنم. و فکر خیلی از سواد بهتر است.
Kamand
جملهای دارند امیرالمؤمنین که در نهجالبلاغه است و من مدتها پیش، ذهنم متوجه این مطلب شده بود و شواهدی هم برایش جمع کردهام. میفرمایند: اَلْعِلْمُ عِلْمانِ (و در یک نقل دیگر: اَلْعَقْلُ عَقْلانِ): عِلْمٌ مَطْبوعٌ وَ عِلْمٌ مَسْموعٌ (یا: عَقْلٌ مَطْبوعٌ وَ عَقْلٌ مَسْموعٌ) وَ لاینْفَعُ الْمَسْموعُ اِذا لَمْیکنِ الْمَطْبوعُ. علم دو علم است: یکی علم شنیدهشده یعنی فرا گرفتهشده از خارج، و دیگر علم مطبوع.
علم مطبوع یعنی آن علمی که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه میگیرد، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوّه ابتکار شخص است. بعد میفرماید: و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد، و واقعا هم همینجور است. این را در تجربهها درک کردهاید؛ افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند. منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و سوء تربیت است، نه اینکه استعدادش را نداشتهاند. تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پرورش بدهد.
minoo_tt
اگر کار مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد، این اثر تربیتی را ندارد و شاید فاسدکننده روح هم باشد.
باب الجواد
عصر ما را عصر تزلزل ارزشها نامیدهاند؛ یعنی عصری که در آن ارزشهای اخلاقی معنی ندارد، چون ارزشهایی که ملاک اخلاق بود از بین رفته است.
Rara,the real snowwhite
کدَّ کدَّ الْعَبْدِ اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تُصْبِحَ حُرّا.
اگر میخواهی آزاد زندگی کنی، مثل برده زحمت بکش.
باب الجواد
هیچ کس نیست که فاقد همه استعدادها باشد، منتها انسان خودش نمیداند که استعداد چه کاری را دارد. چون نمیداند، دنبال کاری میرود که استعداد آن را ندارد و همیشه ناراحت است.
باب الجواد
به هر حال خیال نمیکنم این مسئله جای تردید باشد که در آموزش و پرورش، هدف باید رشد فکری دادن به متعلّم و به جامعه باشد. تعلیمدهنده و مربی هر که هست (معلم است، استاد است، خطیب است، واعظ است) باید کوشش کند که [به متعلّم و متربّی] رشد فکری یعنی قوّه تجزیه و تحلیل بدهد، نه اینکه تمام همّش این باشد که دائم بیاموزید، فرا گیرید و حفظ کنید. در این صورت چیزی نخواهد شد
ali yazdii
داروینیزم که فلسفه آن بر اساس تنازع بقا نهاده شده است میگوید هر موجود زندهای خودخواه آفریده شده و برای بقای خود کوشش میکند، و به همین دلیل این کوشش منتهی به تنازع بقا و آن هم منتهی به انتخاب طبیعی و انتخاب اصلح میشود، و این اساس تکامل است. طبق این فلسفه جایی برای غرایز طبیعی و نوعی برای انسان باقی نمیماند. خیلیها روی همین اصل به داروین تاختهاند که این فلسفه یکی از ضررهایش این است که پایههای اخلاق و تعاون را متزلزل میکند. مطابق فلسفه داروین حس تعاون به عنوان یک حس اصیل وجود ندارد، بلکه تعاون به عنوان کاری که ناشی از تنازع است وجود مییابد
Rara,the real snowwhite
بعضیها خاصیت ضبط صوت و گرامافون را دارند. کأنّه هرچه دیگران میگویند پر میشوند و بعد هم در جای دیگر تحویل میدهند، بدون آنکه تشخیص بدهند که آنچه که میشنوند [صحیح است یا غلط.]
narges
انسان در اثر کار ـ و مخصوصا اگر مقرون به ابتکار باشد ـ به حکم اینکه نیازش را از دیگران برطرف کرده است، در مقابل دیگران احساس شخصیت میکند، یعنی دیگر احساس حقارت نمیکند.
باب الجواد
مراقبه یعنی با خود معامله یک شریکی را بکن که به او اطمینان نداری و همیشه باید مواظبش باشی، مثل یک بازرسی که در اداره است؛ یعنی خودت را به منزله یک اداره تلقی کن و خودت را به منزله بازرس این اداره [تلقی نما] که تمام جزئیات را باید بازرسی و مراقبت کنی.
مراقبه چیزی است که همیشه باید همراه انسان باشد، یعنی همیشه انسان باید حالش حال مراقبه باشد.
زارالی
مَثَل معروفی است ( البته افسانه است ) میگویند که یک غیبگو و رمّالی، علم غیبگویی و رمّالی را به بچهاش آموخته بود. خودش در دربار پادشاه حقوق خوبی میگرفت. این علم را به بچهاش آموخته بود که بعد از خودش، او این پست را اداره کند. تا روزی که او را به پادشاه معرفی کرد. پادشاه خواست که او را امتحان کند. تخممرغی در دستش گرفت و به او گفت: اگر گفتی که در دست من چیست؟ او هرچه حساب کرد نفهمید که چیست. ابتدا گفت: وسطش زرد است و اطرافش سفید. بعد یک فکری کرد و گفت: این سنگ آسیایی است که در وسطش هویج ریختهاند. پادشاه خیلی بدش آمد و بعد پدرش را آورد و گفت: آخر این چه علمی است که به او آموختهای؟! گفت: علم را من خوب آموختم ولی این عقل ندارد. آن حرف اول را از روی علمش گفت ولی این دومی را [که آن را به این مورد تطبیق داد] از روی بیعقلیاش گفت، شعورش نرسید که سنگ آسیا در دست انسان جا نمیگیرد. این را عقل آدم باید حکم بکند.
fr
داستایوفسکی نویسنده روسی میگوید: اگر خدا نباشد همه چیز مباح است. مقصودش این است که هیچ چیز دیگری که بتواند واقعا مانع انسان از انجام اعمال ضد اخلاقی بشود نیست.
narges
کلُّ ما قَرَعَ سَمْعَک مِنَ الْعَجائِبِ فَذَرْهُ فی بُقْعَةِ الاْمْکانِ ما لَمْ یذُدْک عَنْهُ قائِمُ الْبُرْهانِ.
اگر یک چیز عجیبی شنیدی، مادامی که دلیلی بر امکان یا عدم امکانش نداری رد نکن و قبول هم نکن، بگو ممکن است باشد. انسان واقعی آن است که قبول و ردش بر معیار دلیل باشد و هرجا که دلیل نبود «لاادری» و «نمیدانم» بگوید
ali yazdii
اجتهاد واقعی این است که وقتی یک مسئله جدید که انسان هیچ سابقه ذهنی ندارد و در هیچ کتابی طرح نشده به او عرضه شد، فورا بتواند اصول را به طور صحیح تطبیق کند و استنتاج نماید
ali yazdii
انسان همانطور که گوسفندصفت از گذشتگان پیروی میکند، در مقابل جمع و عدد که قرار میگیرد میخواهد همرنگ جماعت شود. میگویند: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». وقتی جماعت رسوا باشد، همرنگ جماعت شدن رسوا شدن است. ولی در انسان تمایل به اینکه همرنگ جمع شود زیاد است.
66555
انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الاّ اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش میخواهد وادار میکند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز میشود؛ در رختخواب فکر میکند، در بازار فکر میکند، همینطور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه میکشاند.
حسین....
گویی انسان یک نوع کمال روحی دارد که آن کمال روحی جز در مدرسه خانواده در هیچ مدرسهای کسب نمیشود. همه کمالات روحی در مکتبها و مدرسهها حاصل نمیشود، مثل شجاعت در مقابل دشمن. آیا انسان با خلوتنشینی و مبارزه کردن با هوای نفس میتواند شجاع شود؟ شجاعت جز در مکتب جهاد عملی برای انسان حاصل نمیشود
حسین....
وَ اِنَّ اَعْظَمَ النّاسِ قَدْرا مَنْ لایرَی الدُّنْیا لِنَفْسِهِ خَطَرا از همه مردم باارزشتر و بلندمرتبهتر، آن کسی است که تمام دنیا را برای بهای خود کم میداند.
حسین....
حجم
۳۹۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۳۹۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان