بریدههایی از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام
۴٫۵
(۲۵)
از نظر تعلیم، متعلّم فقط فراگیرنده است و مغز او به منزله انباری است که یک سلسله معلومات در آن ریخته میشود. ولی در آموزش، کافی نیست که هدف این باشد. امروز هم این را نقص میشمارند که هدف آموزگار فقط این باشد که یک سلسله معلومات، اطلاعات و فرمول در مغز متعلّم بریزد، آنجا انبار بکند و ذهن او بشود مثل حوضی که مقداری آب در آن جمع شده است. هدف معلم باید بالاتر باشد و آن این است که نیروی فکری متعلّم را پرورش و استقلال بدهد و قوّه ابتکار او را زنده کند
minoo_tt
در مقابل این تعریف که تربیت فن تشکیل عادت است میگویند: تربیت فن برهم زدن عادت است.
Rara,the real snowwhite
یک وقت آقای حاج میرزا خلیل کمرهای در کنگره هزاره شیخ طوسی در مشهد، تعبیر شیرینی کرد راجع به کلمه «سنی» که اهل تسنن اسم خوبی را برای خودشان انتخاب کردند. گفت: کلاه ما را در تاریکی برداشتند، آمدند این اسم زیبا را برای خودشان انتخاب کردند که ما سنتی هستیم یعنی تابع سنت رسول اللّه هستیم، یعنی دیگران تابع سنت رسول اللّه نیستند. در صورتی که بحث در سنت رسول اللّه نیست که یکی بگوید سنت رسول اللّه معتبر است، دیگری بگوید معتبر نیست. حتی معتزله هم نمیگفتند ما سنت رسول اللّه را قبول نداریم. بحث در کیفیت استنباط و مواجهه بود که با قرآن و سنت رسول اللّه با عقل باید مواجه شد، اگر عقل را کنار بگذاریم سنت رسول اللّه و قرآن را هم نمیفهمیم، و درست هم میگفتند.
ali yazdii
پاسکال گفته است:
مصدر کلیه مفاسد فکری و اخلاقی، بیکاری است. هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند، باید مردم را به کار وا دارد تا آن آرامش عمیق روحی که عده معدودی از آن آگاهند در عرصه وجود افراد برقرار شود.
باب الجواد
در همان کتاب اخلاق ساموئل اسمایلز یادم است که نوشته بود:
بعد از دیانت، مدرسهای برای تربیت انسان بهتر از مدرسه کار ساخته نشده است.
باب الجواد
در همان مجله از ولتر نقل کرده بود که میگفته است:
هر وقت احساس میکنم که درد و رنج بیماری میخواهد مرا از پای درآورد، به کار پناه میبرم. کار بهترین درمان دردهای درونی من است.
باب الجواد
یعنی استعدادهای هیچ انسانی را از راه ترساندن، زدن، ارعاب و تهدید نمیشود پرورش داد، همانطور که یک غنچه گل را نمیشود به زور به صورت گل درآورد، مثلاً غنچه را بکشیم تا گل بشود یا نهالی را که به زمین کردهایم و میخواهد رشد بکند، با دست خودمان بگیریم به زور بکشیم تا رشد بکند. رشد آن به کشیدن نیست. اِعمال زور آنجا مفید نیست. فقط از راه طبیعی که احتیاج دارد به قوّه زمینی و خاک، آب، هوا، نور و حرارت [رشد میکند.] همانهایی را که احتیاج دارد باید به او بدهیم، خیلی هم با لطافت و نرمش و ملایمت ـ یعنی از راه خودش ـ تا رشد بکند. ولی اگر بخواهیم به زور گیاهی را رشد بدهیم [نتیجه نمیگیریم.] اصلاً اینجا عامل زور حکمفرما نیست. از نظر تربیت انسانها هم ترس و ارعاب عامل پرورش نیست.
ali yazdii
تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعدادهای درونیای را که بالقوّه در یک شیء موجود است به فعلیت درآوردن و پروردن
ali yazdii
از نظر تعلیم، متعلّم فقط فراگیرنده است و مغز او به منزله انباری است که یک سلسله معلومات در آن ریخته میشود. ولی در آموزش، کافی نیست که هدف این باشد. امروز هم این را نقص میشمارند که هدف آموزگار فقط این باشد که یک سلسله معلومات، اطلاعات و فرمول در مغز متعلّم بریزد، آنجا انبار بکند و ذهن او بشود مثل حوضی که مقداری آب در آن جمع شده است. هدف معلم باید بالاتر باشد و آن این است که نیروی فکری متعلّم را پرورش و استقلال بدهد و قوّه ابتکار او را زنده کند، یعنی کار معلم در واقع آتشگیره دادن است.
Kamand
حدیثی در باب غیبت داریم که: اَلْغیبَةُ جُهْدُ الْعاجِزِ یعنی غیبت کردن منتهای کوشش ناتوان است؛ یک آدم نیرومند به خود اجازه نمیدهد که پشت سر مردم حرف بزند.
مهتاب حیدری
در حدیث وارد شده است:
اِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُؤْمِنَ الْمُحْتَرِفَ.
خداوند مؤمنی را که دارای یک حرفه است و بدان اشتغال دارد، دوست دارد.
یا اینکه گفتهاند:
اَلْکادُّ عَلی عِیالِهِ کالْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللّهِ.
کسی که خود را برای اداره زندگیاش به مشقّت میاندازد، مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند.
یا آن حدیث نبوی معروف که فرمود:
مَلْعونٌ مَنْ اَلْقی کلَّهُ عَلَی النّاسِ.
هرکسی که بیکار بگردد و سنگینی [معاش] خود را بر دوش مردم بیندازد، ملعون است و لعنت خدا شامل اوست.
Farzane Kiani
جملهای از امیرالمؤمنین نقل کردهاند که در نهجالبلاغه نیست ولی در کتب حدیث هست:
اَلْعُمْرُ قَصیرٌ وَ الْعِلْمُ کثیرٌ، فَخُذوا مِنْ کلِّ عِلْمٍ ظُروفَهُ وَ دَعوا فُضولَهُ.
عمر کوتاه است و علم زیاد (یعنی آموختنی زیاد) پس، از هر علمی آن خوبیهایش را بگیرید و زیادیهایش را رها کنید.
بنابراین حتی در کتاب خواندن، انسان باید انتخاب داشته باشد. در رفیق و معاشر، انسان باید انتخاب داشته باشد و انتخاب بدون فکر معنی ندارد. روی رفقا و دوستانش حساب کند که از معاشرت آنها چه بهره و نصیبی میبرد؟ خوب یا بد؟
66555
ت، و فردا دهها نفر دیگر پیدا میشوند و دهها نفر دیگر را خواهند کشت. پس این را کم شدن افراد جامعه تلقی نکنید، حفظ بقای جامعه تلقی کنید؛ این را میراندن تلقی نکنید، زندگی تلقی کنید؛ یعنی قصاص معنایش دشمنی کردن با انسان نیست، دوستی کردن با انسان است.
66555
انسان هم در آن مرحله وجودی خویش میان خود با افراد دیگر من و مایی نمیبیند، همه مثل پارههای نور هستند که با یکدیگر تزاحمی به هیچ شکل ندارند. ولی وقتی که به درجات دانی و طبیعی «خود» میرسد، به حکم ضیق و تزاحمی که در طبیعت هست، هر منی خود به خود برای حفظ و بقای خویش کوشش میکند و طبعا دیگران را نفی مینماید که مسئله تنازع بقا و غیره پیش میآید.
66555
همه مکتبهای مادی چنین است. همه دم از اخلاق میزنند ولی جهانبینیشان ارزشهای اخلاقی را متزلزل کرده است.
66555
کلمه «گدایی» را اینها زیاد به کار میبرند. مقصودشان از «گدایی» فقر نزد مرشد کامل است، آن که این فقیر است به او. فقیر به خداست ولی چون اینها اعتقاد خیلی زیادی دارند که انسان بدون مربی به جایی نمیرسد، وقتی میگویند «گدایی» یعنی گدایی نزد یک انسان کامل. میگوید:
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر رهروی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به برآید
عابر پیاده
واقعا موسیقی قدرت عظیم و فوقالعادهای مخصوصا از جهت پارهکردن پرده تقوا و عفت دارد.
عابر پیاده
حدیثی است نبوی: اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الاَنْفُسِ اگر حاجتی به دیگران دارید از آنها بخواهید، ولی با عزت نفس بخواهید؛ یعنی برای حاجتی که دارید، خودتان را نزد دیگران پست و ذلیل نکنید، عزتتان را حفظ کنید و در حالی که آن را حفظ میکنید اگر حاجت و نیازی دارید آن را طرح کنید، نیاز خودتان را با قیمت از دست رفتن عزتتان رفع نکنید.
الف. میم
زن به عنوان یک صاحب عفت، حامل یک امانت بزرگ انسانی است نه دارای یک امر شخصی که اگر از آن بگذرد از شخص خودش گذشته؛ اگر بگذرد، به یک امانت انسانی خیانت کرده است.
الف. میم
این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پختهای به او میداد. هر سؤالی که میکرد، خیلی عالی جواب میداد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا میدانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم فکر میکنیم.»
fz
حجم
۳۹۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۳۹۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان