وقتی جنوب را
بمباران کردند
تو در ویلای شمالیات
برای حل کدام جدول بغرنج
از پنجره به دریا
نگاه میکردی
سایه
و یاد آن روز چقدر شیرین است
که تو را در پستو دفن کنیم
و در هوای آفتابی پر از فراوانی
به خدا فکر کنیم
khorasani
آن کس که تو را نسراید
بیمار است
khorasani
تو آن انعطافی
که پیشاپیش باران میروی
khorasani
این را فرشتهها حتی میدانند
که نیمی از تو هنوز
نامکشوف مانده است
از خلأ نامعلومتری
دستهایی که با نیت مکاشفه
در تو سفر کردند
حیران
در شیب جمجمه ایستادند
khorasani
تا منتهای جنگل
دنبال رد تو بودم
جنگل تمام شد
رد تو ناتمام
جنگل تمام شد
جنگل میان عبای تو گم شد
و رد پای تو تا دورتر ستاره فرارفت
کنتس مونت کریستو
مه، مهربانی مبهمی است
تا خود را تنها تصور کنیم
تنهایی راز بزرگی است
در تنهایی بیتعارف
مهمان دلمان خواهیم بود
کنتس مونت کریستو
بیا به جبهه برویم
من آنجا را یک بار بوییدهام
آنجا رطوبت مطبوعی دارد
که به ایستادگی درخت کمک میکند
ما چقدر جاهای دیدنی داریم
ما چقدر غافلیم
ما که به بوی گیج آسفالت
عادت کردهایم
کنتس مونت کریستو
او همه جا هست
در اتوبوس کنار مردم مینشیند
با مردم درد دل میکند
و هرکس که وارد اتوبوس شود
از جایش برمیخیزد
و به او تعارف میکند
و لبخند فروتنش را به همه میبخشد
کنتس مونت کریستو
بیرون این معین محدود
رودی از ستاره جاریست
رودی از شهید
با سکوت همصدا شو
تا بشنوی
پشت آسمان چه میگذرد
کنتس مونت کریستو