بریدههایی از کتاب از آسمان سبز
۴٫۷
(۶)
دنیا به عشق محتاج است و نمیداند
R.Khabazian
وقتی جنوب را
بمباران کردند
تو در ویلای شمالیات
برای حل کدام جدول بغرنج
از پنجره به دریا
نگاه میکردی
سایه
و یاد آن روز چقدر شیرین است
که تو را در پستو دفن کنیم
و در هوای آفتابی پر از فراوانی
به خدا فکر کنیم
khorasani
آن کس که تو را نسراید
بیمار است
khorasani
تو آن انعطافی
که پیشاپیش باران میروی
khorasani
این را فرشتهها حتی میدانند
که نیمی از تو هنوز
نامکشوف مانده است
از خلأ نامعلومتری
دستهایی که با نیت مکاشفه
در تو سفر کردند
حیران
در شیب جمجمه ایستادند
khorasani
بیا به جبهه برویم
من آنجا را یک بار بوییدهام
آنجا رطوبت مطبوعی دارد
که به ایستادگی درخت کمک میکند
ما چقدر جاهای دیدنی داریم
ما چقدر غافلیم
ما که به بوی گیج آسفالت
عادت کردهایم
کنتس مونت کریستو
خدایا از چه من دلشاد باشم
که درد بیغمی درد کمی نیست
R.Khabazian
تو را ای عشق من شفاف دیدم
تو را چون چشمههای صاف دیدم
به دنبال تو گشتم پیر گشتم
تو را در پشت کوه قاف دیدم
R.Khabazian
چرا همواره بیحاصل نشینیم
چرا از فیض دل غافل نشینیم
بیا تنها شو از روی صداقت
شبی هم روبهروی دل نشینیم
R.Khabazian
آیینه و آب مهربانی کردند
با جنگل عشق همزبانی کردند
شب را ز حریم باغ گل تاراندند
تشریف سپیده را جهانی کردند
R.Khabazian
شاید که به عشق نیک اندیشه کنیم
فرهاد شویم و عاشقی پیشه کنیم
این صخره که پیش رویمان استاده است
شیطان هویست عشق را تیشه کنیم
R.Khabazian
ز آن دست که چون پرنده بیتاب افتاد
بر سطح کرخت آبها تاب افتاد
دست تو چو رود تا ابد جاری شد
ز آن روی که در حمایت از آب افتاد
R.Khabazian
تو آبروی خاکی و حیثیت آب
دریا تویی ما جز تو دریایی نداریم
R.Khabazian
باور سبز من سپیدارا
دوست دارم تو را و دریا را
هر شب از چشمهات میشنوم
نفس پاک صبح فردا را
برنمیگیرم از دو چشمت چشم
رونقی دادهای تماشا را
R.Khabazian
وطن من دریاست
وای، وا فریادا
روزگاری است که همصحبت با خاکم من
درک این لحظه مرا میشکند
R.Khabazian
ما ظهور نور را به انتظار
با طلوع هر سپیده آه میکشیم
ای دلیل جنبش زمین قسم به فجر
تا تولد بهار عدل در جهان
ظالمان دهر را به دار میکشیم
گوش را به نبض تند خاک میدهیم
گام عادلی بزرگ را
منتظر، شماره میکند
R.Khabazian
ما چقدر غافلیم
ما که به بوی گیج آسفالت
عادت کردهایم
R.Khabazian
آنها هنوز
بهانههای روشن دل را نشناختهاند
و در نیمکرهٔ تاریک دل آرمیدهاند
و فکر میکنند تمام دل
خوشحالی پس از پیدا کردن یک جنس
با قیمت نازل در بازار سیاه است
R.Khabazian
پل هوایی فاصلهٔ دیگریست
که آسمان را از ما مضایقه میکند
من میخواهم بیشتر آفتاب ببینم
میخواهم برف را باران را بهاران را بفهمم
نگاه کن هوای دودگرفتهٔ شهر
تنفس راحت را از ما گرفته است
R.Khabazian
حجم
۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
حجم
۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان