بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از آسمان سبز | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب از آسمان سبز

بریده‌هایی از کتاب از آسمان سبز

نویسنده:سلمان هراتی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۶ رأی
۴٫۷
(۶)
دنیا به عشق محتاج است و نمی‌داند
R.Khabazian
وقتی جنوب را بمباران کردند تو در ویلای شمالی‌ات برای حل کدام جدول بغرنج از پنجره به دریا نگاه می‌کردی
سایه
و یاد آن روز چقدر شیرین است که تو را در پستو دفن کنیم و در هوای آفتابی پر از فراوانی به خدا فکر کنیم
khorasani
آن کس که تو را نسراید بیمار است
khorasani
تو آن انعطافی که پیشاپیش باران می‌روی
khorasani
این را فرشته‌ها حتی می‌دانند که نیمی از تو هنوز نامکشوف مانده است از خلأ نامعلوم‌تری دست‌هایی که با نیت مکاشفه در تو سفر کردند حیران در شیب جمجمه ایستادند
khorasani
بیا به جبهه برویم من آنجا را یک بار بوییده‌ام آنجا رطوبت مطبوعی دارد که به ایستادگی درخت کمک می‌کند ما چقدر جاهای دیدنی داریم ما چقدر غافلیم ما که به بوی گیج آسفالت عادت کرده‌ایم
کنتس مونت کریستو
خدایا از چه من دل‌شاد باشم که درد بی‌غمی درد کمی نیست
R.Khabazian
تو را ای عشق من شفاف دیدم تو را چون چشمه‌های صاف دیدم به دنبال تو گشتم پیر گشتم تو را در پشت کوه قاف دیدم
R.Khabazian
چرا همواره بی‌حاصل نشینیم چرا از فیض دل غافل نشینیم بیا تنها شو از روی صداقت شبی هم روبه‌روی دل نشینیم
R.Khabazian
آیینه و آب مهربانی کردند با جنگل عشق هم‌زبانی کردند شب را ز حریم باغ گل تاراندند تشریف سپیده را جهانی کردند
R.Khabazian
شاید که به عشق نیک اندیشه کنیم فرهاد شویم و عاشقی پیشه کنیم این صخره که پیش رویمان استاده است شیطان هوی‌ست عشق را تیشه کنیم
R.Khabazian
ز آن دست که چون پرنده بی‌تاب افتاد بر سطح کرخت آب‌ها تاب افتاد دست تو چو رود تا ابد جاری شد ز آن روی که در حمایت از آب افتاد
R.Khabazian
تو آبروی خاکی و حیثیت آب دریا تویی ما جز تو دریایی نداریم
R.Khabazian
باور سبز من سپیدارا دوست دارم تو را و دریا را هر شب از چشم‌هات می‌شنوم نفس پاک صبح فردا را برنمی‌گیرم از دو چشمت چشم رونقی داده‌ای تماشا را
R.Khabazian
وطن من دریاست وای، وا فریادا روزگاری است که هم‌صحبت با خاکم من درک این لحظه مرا می‌شکند
R.Khabazian
ما ظهور نور را به انتظار با طلوع هر سپیده آه می‌کشیم ای دلیل جنبش زمین قسم به فجر تا تولد بهار عدل در جهان ظالمان دهر را به دار می‌کشیم گوش را به نبض تند خاک می‌دهیم گام عادلی بزرگ را منتظر، شماره می‌کند
R.Khabazian
ما چقدر غافلیم ما که به بوی گیج آسفالت عادت کرده‌ایم
R.Khabazian
آن‌ها هنوز بهانه‌های روشن دل را نشناخته‌اند و در نیمکرهٔ تاریک دل آرمیده‌اند و فکر می‌کنند تمام دل خوشحالی پس از پیدا کردن یک جنس با قیمت نازل در بازار سیاه است
R.Khabazian
پل هوایی فاصلهٔ دیگری‌ست که آسمان را از ما مضایقه می‌کند من می‌خواهم بیشتر آفتاب ببینم می‌خواهم برف را باران را بهاران را بفهمم نگاه کن هوای دودگرفتهٔ شهر تنفس راحت را از ما گرفته است
R.Khabazian

حجم

۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰
۵۰%
تومان