بهار فلسفهٔ ساده ایست
برای آنکه بدانیم
زمین عرصهٔ کوچ است
کنتس مونت کریستو
بیا روشن، بیا بیکینه باشیم
چو آه ساکتی در سینه باشیم
برای کثرت خورشید در خویش
بیا مثل دل آیینه باشیم
i_ihash
سجادهام کجاست؟
میخواهم از همیشهٔ این اضطراب برخیزم
این دلگرفتگی مداوم شاید
تأثیر سایهٔ من است
که اینسان
گستاخ و سنگوار
بین خدا و دلم ایستادهام
سجادهام کجاست؟
khorasani
و کوهها نگاه ما را به بالا سوق میدهند
کوه همیشه عجیب است
در کوه تکلم خدا جریان دارد
کنتس مونت کریستو
سبزتر از جنگل
هیچ وسعتی بهار را نسرود
و سرختر از شهید
هیچ دستی در بهار
گلی نکاشت
کنتس مونت کریستو
بهار تعجب سبزیست
در چشمهای خاک
روبهروی این شگفت
درنگ کن
و درختان
تجسم استفهامی سبز
که سال را
چگونه سر آوردی
و در زمین
برای شکفتن حتی یک گل
هیچ فکر کردهای؟
کنتس مونت کریستو
اگر به مرگ اعتماد کنی
معاد جاذبه ایست
که تو را بر میانگیزاند
سبزتر از هزار بهار
کنتس مونت کریستو
که درد بیغمی درد کمی نیست
hadiizadi
بهجز وسواس ما را همدمی نیست
غمی و غصهای و ماتمی نیست
خدایا از چه من دلشاد باشم
که درد بیغمی درد کمی نیست
i_ihash
و یاد آن روز چقدر شیرین است
که تو را در پستو دفن کنیم
و در هوای آفتابی پر از فراوانی
به خدا فکر کنیم
khorasani