بریدههایی از کتاب مرشد و مارگریتا
۴٫۰
(۳۷)
«عشق مانند آدمكشی كه در گوشهی تاريكی از پسكوچهای ناگهان قد علم كند، ناگهان در دلمان شعلهور شد و هردومان را به آتش كشيد. آنگونه كه صاعقه بر سر كسی فرود میآيد، يا خنجری سينهی كسی را میشكافد، وانگهی پس از آن تأييد كرد، اين رويداد به اين صورت اتفاق نيفتاده، چون بهطور حتم، از خيلی وقت پيش يكديگر را دوست میداشتهايم، هميشه، بدون اينكه هم را بشناسيم، يا هرگز همديگر را ديده باشيم
jef_raj
هر قدرتی خشونتی است كه نسبت به مردم اِعمال میشود و زمانی خواهد رسيد كه ديگر قدرتی بهجا نخواهد ماند، نه مال سزار و نه مال هر كس ديگری. آدمها وارد دوران حكمفرمايی حقيقت و عدالت خواهند شد كه هرگونه قدرتی در آن بیثمر خواهد بود.»
شکوفه
ــ بله، او مرده. مرده... اما ما، زندهايم!
بله، موجی از درد راه افتاد، بالا گرفت، برجا ماند... سپس فروكش كرد، بعد شروع كردند به مرتبكردن ميزها، عدهای پنهانی يا آشكارا جرعهای شراب نوشيدن و در پی آن تكهای غذا به دهان گذاشتند. يعنی آدم بايد از خوردن كوفتهی جگر پرندگان چشم بپوشد؟ با گرسنهماندن، چه كمكی به برليوز میتوانيم بكنيم؟ چون بالاخره ما كه آدمهای زندهای هستيم.
jef_raj
. كی میميريد؟»
متصدی بوفه حركتی طغيانآميز كرد و جواب داد: «هيچكس اين موضوع را نمیداند و به كسی هم مربوط نيست.»
صدای توی اتاق بغلی با لحن وحشتناكی گفت: «هيچكس نمیداند؟ ارواح عمهات. اين موضوع به همان سادگی دو جملهی نيوتون است. او نهماه ديگر، در فوريهی سال آينده، از سرطان كبد و در بيمارستان دانشگاه، اتاق شمارهی چهار خواهد مرد.»
کاربر mim_ alf
كسی كه فردی را میپرستد، بايد در سرنوشت او هم شريك باشد.
MahShid Pourhosein
خودت را در اين كاخ به بند كشيدهای و به هيچكس اعتماد نداری. قبول كن كه آدم نمیتواند همهی مهربانیاش را به يك سگ اختصاص بدهد. زندگیات بیمايه و توخالی است، سرورم.»
amin azadi
زندانی تعريف كرد: «ميان حرفهايی كه به او زدم، اين را هم گفتم هر قدرتی خشونتی است كه نسبت به مردم اِعمال میشود و زمانی خواهد رسيد كه ديگر قدرتی بهجا نخواهد ماند، نه مال سزار و نه مال هر كس ديگری. آدمها وارد دوران حكمفرمايی حقيقت و عدالت خواهند شد كه هرگونه قدرتی در آن بیثمر خواهد بود.»
ــ بعد چی گفتی؟
ــ بعد؟ هيچی. در اين موقع بود كه مردم به من هجوم آوردند، دستهايم را از پشت بستند و بهزندانم انداختند.
شاهین
چندبار تابهحال به شما گفتهام كه اشتباه اصلی شما اين است كه اهميت چشمهای آدمها را دستكم میگيريد. اين را بدانيد كه اگر زبان میتواند حقيقت را پنهان كند، چشمها نمیتوانند، هرگز
jef_raj
ديگر هرگز به فكرت نخواهد رسيد مرا از خودت برانی. يك نفر هنگامی كه در خوابی، مراقبت خواهد بود و آن يكنفر منم
کاربر mim_ alf
كسی كه فردی را میپرستد، بايد در سرنوشت او هم شريك باشد.
کاربر mim_ alf
حجم
۴۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۴۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۳۹,۵۰۰۵۰%
تومان