بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لطفا این کتاب را بکارید؛ مجموعه شعر | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب لطفا این کتاب را بکارید؛ مجموعه شعر

بریده‌هایی از کتاب لطفا این کتاب را بکارید؛ مجموعه شعر

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۱۰ رأی
۲٫۹
(۱۰)
خیلی خوشایند است که صبح تنهای تنها بیدار شوی و مجبور نباشی به کسی بگویی عاشقش هستی وقتی که دیگر عاشقش نیستی.
fahim
تابوتش در شب سفر می‌کند همچون پرندگانی که زیر دریا شنا می‌کنند بی‌آن‌که هرگز دست‌شان به آسمان برسد.
نورا
من می‌پندارم که همیشه در آن‌جایی که نیستم خوشبخت خواهم بود
نگار
آیا تو هم همان‌قدر به من فکر می‌کنی که من به تو فکر می‌کنم؟
da☾
انگار سال‌ها طول کشید که دسته‌ای بوسه از دهانش بچینم و در گلدانی به رنگ سپیده در قلبم بکارم. اما انتظار ارزشش را داشت. چون عاشق بودم.
Behjat Shafiee
همچنان که کبودی‌ها از بین می‌رود، صاعقه دردش می‌گیرد همچنان که کبودی‌ها از بین می‌رود، صاعقه دردش می‌گیرد. هفتهٔ پیش، وقت عشق‌بازی، مرا گاز گرفتی. حالا آبی و سیاه از بین رفته‌اند و کبودی‌های زرد می‌شوند نرگس‌های پریده‌رنگ. و پریده‌رنگ‌تر تا رنگ تنم که کاملاً مال من است و من همیشه مال او بوده‌ام.
نگار
۳۰ سنت، دو مسافر، عشق درحالی‌که سخت به تو فکر می‌کردم سوار اتوبوس شدم و ۳۰ سنت کرایه دادم و از راننده خواستم دو نفر را حساب کند پیش از آن‌که متوجه شوم تنهایم.
نگار
کلوین به ستارهٔ دریایی گوش می‌دهد قسمتِ ۴ کلوین به ستارهٔ دریایی گوش می‌دهد. خیلی بادقت به‌شان گوش می‌دهد، در حوضچهٔ سنگی دراز می‌کشد، خیسِ خیس لباس‌به‌تن، اما واقعاً به آن‌ها گوش می‌دهد؟
نگار
با حدسِ یک سلامِ ساده همه‌چیز می‌تواند شروع شود تا خوابیدن از گریه، در این فکر که او در کدام جهنمی مانده است.
نگار
زمانی کتابی بودند که دستانی عاشق به‌شان زندگی بخشید.
نگار
بر رود مثل تابه‌ای پُر از گل‌های در حال تفت، و با هر قطرهٔ باران اقیانوس از نو آغاز می‌شود.
نگار
حالا بیش از سی سال است که همان کارخانه شب‌ها نگهبانی می‌دهد نیمه‌شب میان وسایل خاموش قدم می‌زند. وانمود می‌کند آن‌ها دوستانش هستند و خیلی دوستش دارند.
الف.ژ
صورتی که از بقایای صورت‌های دیگر درست شده نیاز به آینه‌ای دارد ساخته‌شده از کنار هم گذاشتن قطعات آینه‌های شکسته.
الف.ژ
سلامِ خوبی کردم ولی آن زن خداحافظی حتا بهتری کرد.
الف.ژ
آشنا می‌شویم. تلاش می‌کنیم. هیچ اتفاقی نمی‌افتد، اما از این‌که همدیگر را می‌بینیم آشفته می‌شویم.
ریحان
بنگ! بی‌سکس / ۲۰ روز ظاهر جنسی‌ام به دردِ لای جرز هم نمی‌خورد. بمیرم هم نمی‌توانم حتا مگسی مؤنث را به خودم جلب کنم.
ریحان
طرز نگاه کردن زن به قضیه هربار که می‌بینمش، با خود فکر می‌کنم: وای، چه خوب است که اوشوهرِ من نیست.
ریحان
اما انتظار ارزشش را داشت. چون عاشق بودم.
da☾
به تو می‌اندیشم. آه، متأسفم غمگینت کردم، اما هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم چون باید آزاد باشم.
da☾
تمام دخترها باید شعری داشته باشند که برای‌شان نوشته شده حتا اگر مجبور شویم این دنیای لعنتی را برای این کار سروته کنیم.
da☾

حجم

۲۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

حجم

۲۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

قیمت:
۴۴,۰۰۰
۲۲,۰۰۰
۵۰%
تومان