بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسیر سرنوشت | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسیر سرنوشت

بریده‌هایی از کتاب اسیر سرنوشت

۳٫۸
(۵۷)
«و من می‌دانم که به من در اتاق کناری نیاز دارید اما، من در این‌جا زمین گیر شده‌ام..» برادران آوِت، ۱۰۰۰۰ واژه
zohreh
«این‌که دیگران در مورد شعر شما چی فکر می‌کنن نباید اهمیتی داشته باشه. وقتی رفتید بالای سن، بخشی از وجود خودتون رو با دیگران سهیم میشید. آدم نمی‌تونه به چنین چیزی امتیاز بده.»
zohreh
می‌کنن نباید اهمیتی داشته باشه. وقتی رفتید بالای سن، بخشی از وجود خودتون رو با دیگران سهیم میشید. آدم نمی‌تونه به چنین چیزی امتیاز بده.»
zohreh
«مقصود امتیاز دادن به شعر نیست، مقصود خودِ شعر است.» - آلن وولف
zohreh
«بازنده‌ها بر اساس شنیده‌هایشان با گفتن یک مشت حرف‌های گزنده حقیقت می‌سازند و من به خودم می‌آیم و می‌بینم دارم از ایشان دفاع می‌کنم.» برادران آوِت، تمام اشتباهات من
zohreh
«لیکن، مرگ شما رو هدف نگرفته. این زندگی بوده. زندگی اتفاق می‌افته. مشکلات اتفاق می‌افته. خیلی هم اتفاق می‌افته. برای خیلی‌ها اتفاق می‌افته.»
zohreh
«با این پارانویایی که سایه به سایه دنبالم می‌آید آیا وقتی از خواب بیدار شویم و ببینی که شعور از چشمانم رخت بربسته است، هم‌چنان دوستم خواهی داشت؟» برادران آوِت، پارانویا در سی بمل ماژور
zohreh
«فردا چه اهمیتی دارد؟ فردا چه چیز بیشتر از روزهای دگر دارد؟» برادران آوِت، نابود شده
zohreh
«او دستانش را در برابر زندگی‌ای می‌گیرد که پشت سر گذاشته. زندگی در بی خبری، شادی، غم. اما هیچ کس نمی‌داند که پیش از مرگ، چه روزهایی در انتظارش است.» برادران آوِت، بمیر بمیر بمیر
zohreh
«استعاره‌ای ناچیز، سینه‌ام را می‌شکافم، می‌آیند و رفتن خون از بدنم را تماشا می‌کنند آیا حیله گری همان‌طوری است که انتظارش را داشتم؟» برادران آوِت، استعاره‌ای ناچیز
zohreh
روزی برای تو جهانی را نقاشی خواهم کرد، جهانی که در آن لبخندها محو نمی‌شوند، جهانی که در آن موسیقی خنده، در پس زمینه نواخته خواهد شد.
zohreh
«دلم دوستانی می‌خواهد، که بگذارند تنهای تنها باشم، آنگاه که تنهایی تنها چیزی است که می‌خواهم.» برادران آوِت، آزادی تمام عیار
zohreh
به گفتهٔ الیزابت کابلر راس وقتی کسی عزیزی را از دست می‌دهد پنج مرحله سوگ را پشت سر می‌گذارد: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی، پذیرش.
zohreh
«تو نمی‌توانی مثل من باشی، اما از این بابت خوشحال باش درد را می‌بینم اما حسش نمی‌کنم، من آدمی تنها و سنگدلم.» برادران آوِت، واقعیت عشق
zohreh
«قلبت می‌گوید دوباره نه، این چه‌طور مخمصه‌ای است که من را در آن گرفتار کردی؟ اما وقتی احساسی وجود دارد، همان احساس آدم را از زمین بلند می‌کند و به هرجایی می‌برد.» برادران آوِت، واقعیت عشق
zohreh
«من از دوست داشتن بیزارم، و چه وحشتناک مرا به خود دچار کرده، و هرروز دریغ از دیروز.» برادران آوِت، بیزار از دوست داشتن
zohreh
«اما به تو که نگاه می‌کنم می‌دانم، هیچ شانسی برای موفقیت نیست بخت با ما یار نیست تو که می‌دانی بیشتر عشق‌های جوانی، پایانش این چنین است.» برادران آوِت، غمگین خواهم شد.
zohreh
انسان‌ها دلشان نمی‌خواهد تصور کنند زندگی در نبودشان چه‌طور می‌گذرد، از این روست که به جای رودررو شدن با این حقیقت، از آن می‌گریزند، امیدوارند و دست به دعا می‌شوند که مرگ به نوعی از کنارشان عبور کند. این‌ها را فراموش کنید، و به سوی نفر بعدی‌ای که در این صف ایستاده بروید. نه، انسان‌ها دلشان نمی‌خواهد تصور کنند زندگی در نبودشان چه‌طور می‌گذرد. اما مرگ فراموش نکرده است.
zohreh
انسان‌ها دلشان نمی‌خواهد تصور کنند زندگی در نبودشان چه‌طور می‌گذرد، همهٔ کسانی که دوستشان دارند اندک زمانی اندوهگین می‌شوند اما، هم‌چنان نفس خواهند کشید.
zohreh
«اولین سؤال اینه که طرف همیشه با احترام باهات رفتار می‌کنه؟ سؤال دوم اینه که بیست سال دیگه این آدم همونی هست که امروز هست، هنوزم دلت می‌خواد با طرف ازدواج کنی؟ سؤال آخر هم اینه که آیا طرف تو رو تشویق می‌کنه که انسان بهتری باشی؟ یه نفر رو پیدا کن که بتونی به هر سه تا سؤال جواب مثبت بدی، اون موقع است که آدم مناسب رو پیدا کردی.»
zohreh

حجم

۲۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۵ صفحه

حجم

۲۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۵ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان