بریدههایی از کتاب زیاد به خودت سخت نگیر
۳٫۷
(۳۶)
مرگ ما را میترساند و چون ما را میترساند، از فکرکردن به آن، صحبتکردن درباره آن و گاهی حتی اذعان به وجودش اجتناب میکنیم، حتی وقتی که برای یکی از نزدیکانمان اتفاق میافتد.
بااینحال، به طرز عجیبی مرگ مانند نوری است که در سایه آن همه معنای زندگی تعریف میشود. بدون مرگ همه چیز بیاهمیت، تمام تجربیات قراردادی و تمام ارزشها و معیارها ناگهان به هیچ میرسند.
sh.m
آزادی مطلق به تنهایی معنایی ندارد.
آزادی معانی گستردهای را با خود میآورد؛ اما بهتنهایی لزوماً القاگر هیچ معنای خاصی نیست. درنهایت، تنها راه دستیابی به معنا و حس اهمیتداشتن در زندگی، با مرزبندی آزادیها و انتخاب تعهد به یک مکان، عقیده یا شخص به وجود میآید.
sh.m
همانطورکه میبینید، ارزشهای سالم و خوب درونیاند. ارزشهایی مانند خلاقیت یا عزتنفس را میتوانید هر زمان که بخواهید تجربه کنید و فقط کافی است ذهن خود را به آن سمت و سو متمرکز کنید تا تجربهاش کنید. این ارزشها بیواسطه و کنترلکردنی هستند و شما را با دنیای واقعی درگیر میکنند نه خیالات.
z.gh
۴. خوشبینی ابدی. افرادی نیز هستند که موفقیت خود را با توانایی مثبتماندن و خوشبینبودن به بیشتر چیزها میسنجند. کارتان را از دست دادهاید؟ عالی است! فرصتی است برای کشف علاقهمندیهایتان. همسرتان سر ناسازگاری گذاشته است؟ مسئلهای نیست! دستکم فهمیدید با چه کسی زندگی میکردید. فرزندتان به علت سرطان حنجره از دنیا رفته است؟ شاید تقدیر این بوده که مجبور نباشید هزینه سنگین دانشگاه را با سختی پرداخت کنید.
z.gh
اگر میخواهید نگرش خود را به مشکلات عوض کنید، باید در ارزشها یا نحوه ارزیابیتان از شکست یا موفقیت تغییر ایجاد کنید.
z.gh
احساسات فقط و فقط برای هدفی خاص به وجود آمدهاند؛ اینکه به ما کمک کنند کمی بهتر زندگی و تولیدمثل کنیم. همین! آنها نوعی مکانیزم دفاعیاند که به ما میگویند چه چیزی برای ما درست و چه چیزی برایمان اشتباه است ـ نه بیشتر و نه کمتر.
به همان اندازه که سوزش ناشی از دستزدن به اجاقگاز داغ به شما یاد میدهد که دوباره به آن دست نزنید، غم تنهایی نیز به شما یاد میدهد کاری نکنید که سبب شود دوباره احساس تنهایی کنید. احساسات به زبان ساده علامتهایی زیستشناختیاند که برای پیشبردن شما بهسوی تغییرات سودمند طراحی شدهاند.
z.gh
ما برای شادبودن نیاز داریم مشکل را حل کنیم، بنابراین شادی شکلی از عمل و فعالیت است، نه کیفیتی منفعل که به شما ارزانی شود یا دست بر قضا آن را در ده مقاله برتر هافینگتون پست پیدا کنید چیزی که استاد یا راهنمای معنوی به شما بگوید. شادی همیشه وقتی سرانجام پول کافی برای خرید خانه بزرگتر یا اضافهکردن اتاقی دیگر به خانه به دست میآورید، به دست نمیآید. شادی در مکانی خاص، ایدهای خاص، کاری خاص یا حتی کتابی خاص در انتظار شما نخواهد بود.
شادی روندی همیشگی و در جریان است، زیرا حل مشکلات روندی همیشگی و در جریان است ـ راهحل مشکلات امروز، زمینه را برای حل مشکلات فردا فراهم میکند. شادی حقیقی فقط زمانی به دست میآید که مشکلاتی را پیدا کنید که از داشتن و حل آنها لذت میبرید.
z.gh
زمانی از هنرمندی شنیدم که انسانها وقتی مشکل ندارند، ذهنشان ناخودآگاه تلاش میکند مشکلی بیافریند. من فکر میکنم آنچه بیشتر مردم ـ بهخصوص طبقه تحصیلکرده و بهنسبت مرفه ـ «مشکلات زندگی» قلمداد میکنند، عوارض جانبیِ نداشتن مشکلات واقعی و چیزهای مهمتر است.
z.gh
برای اینکه به مشکلات بیاهمیت باشید، باید چیزی پیدا کنید که مهمتر از مشکلات باشد و به آن اهمیت بدهید.
z.gh
بیخیالبودن به معنی بیتفاوتبودن نیست، درواقع بیخیالی یعنی با تفاوتی که میبینید، راحت باشید.
z.gh
بیخیالیطیکردن یعنی به تخم چشمهای ترسناکترین و سختترین چالشهای زندگی نگاه کنیم و عین خیالمان نباشد.
z.gh
آلبر کامو در مقام فیلسوف اگزیستانسیالیست میگوید (اطمینان دارم زمانی که این حرف را زده است، مواد روانگردان مصرف نکرده بود)، تا زمانی که دنبال این باشید که شادی چیست و از چه مخلفاتی تشکیل شده است، شادی را تجربه نخواهید کرد. همچنین تا زمانی که دنبال معنای زندگی باشید، زندگی نخواهید کرد.
z.gh
بحران ما دیگر بحران مادی نیست، بحران روحی است، بحران وجودی است. ما آنقدر وسایل، امکانات و فرصتهای متفاوت داریم که دیگر نمیدانیم باید به چه چیز اهمیت بدهیم.
حسین
فرهنگ امروز ما بسیار وسواسگونه بر انتظارات مثبت غیرواقعگرایانه تأکید دارد: شادتر باش؛ سالمتر باش؛ بهتر باش؛ از بقیه برتر باش؛ باهوشتر، زرنگتر، پولدارتر، جذابتر، محبوبتر، مؤثرتر، حسادتبرانگیزتر و تحسینبرانگیزتر باش؛ کامل و بینقص باش و هر روز صبح پیش از صبحانه، حلقه بزرگ الماس چند قیراطیات را دست کن و شوهر عزیز و بچههای نازت را ببوس؛ سپس با هلیکوپتر شخصی به محل کار لوکس و دوستداشتنیات برو و کارهای خیلی مهمت را که احتمالاً روزی سیاره زمین را نجات خواهند داد؛ انجام بده.
اعتدالی
موفقیت او زاییده تواناییاش در صادقبودن با خویشتن بود. او کاملاً و بیهیچ وحشتی با خودش ـ بهخصوص بدترین قسمت خودش ـ صادق بود و بدون کوچکترین شک یا تردیدی احساساتش را با دیگران قسمت میکرد.
اعتدالی
تمایل شدید به داشتن تجارب مثبت، خود تجربهای منفی است و ممکن است عجیب به نظر برسد؛ اما پذیرفتن تجربههای منفی خود تجربهای مثبت است.
Dexter
حجم
۲۰۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۰۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۷۹,۹۰۰
۲۳,۹۷۰۷۰%
تومان