بریدههایی از کتاب شراب خام
۴٫۴
(۴۷)
حالا هم همه چیز خاطره شده. تمام حادثهها بعد از مدتی خاطره میشوند... بعد هیچی... ولی آدم پوستکلفت و قوی میشود. کسانی که رنج بردهاند و خوب شدهاند، قویترند.
آلوین (هاجیك) ツ
«خداحافظی کردن اندکی مردن است.»
پریسا
آدمها برای مردهها اهمیت بیشتر، توجه بیشتر، پول بیشتر، اشک بیشتر و ارزش بیشتر روا میداشتند.
بهار قربانی
«زندگی یک قدم زدن کوتاه شبانه است، در طول کوره راهی تاریک به اسم سرنوشت که آغاز و انتهایش معلوم نیست. امید، ما را سرپا نگه میدارد و از سختیها بیرون میکشد...»
بهار قربانی
هر روز صبح که از خواب بلند میشیم، یه کمی متولد میشیم، هر شب که میخوابیم یک درجه به مرگ نزدیکتر میشیم.
کاربر ۲۱۱۵۵۲۴S99VA2THVB16G
«نصف دنیا دیوانه و بدبختند و نصف دیگر هم خواهی نخواهی خودشان را دیوانه و بدبخت میکنند که دلیل جنون و بدبختی را بفهمند».
بهار قربانی
وای به حال آدمی که نخواهد دنیایی را که او را ترک نموده، ترک کند.
khorasani
ایران فقط قبر به او بخشید. در پاریس بود که چشمانش زیادتر از آنچه چشم یک ایرانی باید باز شود، باز شد. زیادتر از آن چه باید آرزو کند، آرزو کرد. نطفه مرگ و نابودیش در جای دیگر بسته شد، بخت بد او را به اینجا کشید و ما او را از آن قبر به این قبر کشاندیم.
بهار قربانی
«یادم مییاد یه روز تو مدرسه کتابچه پاکنویس حسابم رو نیاورده بودم. معلم ریاضی واداشت یکی از بچههای زرنگ پاشه و یک سیلی تو گوش من بزنه. پسره شش دفعه دستش را بالا آورد، منم شش دفعه دستش را تو هوا گرفتم و انداختم. معلم از کوره در رفت و داد زد: بذار بزنه... نگذاشتم. بالاخره خودش بلند شد آمد و محکم کوبید تو صورتم. در تمام عمرم سیلی به اون محکمی نخوردهام. چشمانم پر از آب شد. ولی خوشحال بودم. غرور من حفظ شده بود. همه فهمیدند که اگر کسی بخواد منو بزنه باید بزرگ باشه و استاد باشه. نه یه جقله. خلاصه از این دیوونه بازیها و سرسختیها زیاد داشتیم.»
کاربر ۳۲۸۰۷۴۶ شهره مهدی
بین سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۶ کشتیهای جنگی امریکایی از سواحل مختلف امریکا به نقاط دور دست اقیانوسهای اطلس و کبیر مأموریت پیدا میکردند ولی هدف مأموریت آنها در پاکتی مهر و موم شده نزد ناخدا بود. حتی شخص ناخدا نیز اجازه نداشت که قبل از زمان معین، و قبل از رسیدن به نقطه معین، پاکت را باز کند و هدف مأموریت را بفهمد. برای من، این کشتیها که با دستورهای مهر و موم شده حرکت میکردند، سمبل حیات آدمها هستند.
ما همه با پاکتهای مهر و موم شده حرکت میکنیم و نمیدانیم چه باید بکنیم و چه بر سرمان خواهد آمد.
و تمام کشتیهای عالم امروز، یک حباب کوچک هواست، یک واحد کف است، که در اقیانوس خروشان و عظیم، در یک ثانیه، جلو خورشید پفی میکند و میترکد و نابود میشود.
سارا
«زندگی یک قدم زدن کوتاه شبانه است، در طول کوره راهی تاریک به اسم سرنوشت که آغاز و انتهایش معلوم نیست. امید، ما را سرپا نگه میدارد و از سختیها بیرون میکشد...»
کاربر ۱۳۲۱۱۷۷
منظورم از تنهایی، جدایی کامل و مطلق از همه چیزه. فقط در مجزا بودن و تنهاییه که هر چیز، همه چیز، موجودیت و استقلالی پیدا میکنه، به وجود مییاد. قانون کلی عالم این است که هر موجودی را که اسم ببری، مستقل و تنهاس. شرط وجودش آن است که تنها و مجزا باشه. این اصل در موجودات زنده بارزتر به چشم میخوره: از آمیب گرفته تا اولاد آدم، تا از اصل خود جدا نشن، استقلالی پیدا نمیکنن. تا استقلالی پیدا نکنن موجودیتی ندارن. اگر بخوای هر کدوم از این موجودات را بشناسی باید یک مطالعه و تحقیق عمیق درون خودشان وقتی استقلال و موجودیتی دارن، بکنی. و تمام چیزای دیگه رو فراموش کنی.»
سارا
از ثانیهای که جیغ تولد را میکشیم و تا لحظهای که نفس آخر را کشیدیم، تماس با محیط برامون ضروریه. تماس با همه چیز، با هوا، با غذا، با آب، با مردم، همه لازمه. ما کرمایی هستیم که شرایط یک نوع لجن مخصوص در حرارت مخصوص، فشار مخصوص، برای زندگی لازم داریم. ما نمیتونیم هوا رو توی تنمون نکنیم، یا غذا نخوریم، یا با مردم دیگه تماس نگیریم. و چون ماکزیمم تماس با مردم که ازدواج باشه ادامه زندگی را میسر میکنه، پس ازدواج شدیدترین نیروی نیاز بشره. اما تمام اینا نیازهای یک موجود زندهس که «استقلال» ش رو از او میگیره و در عوض به او ادامه زندگی میده
زهرا۵۸
تمام حادثهها بعد از مدتی خاطره میشوند... بعد هیچی... ولی آدم پوستکلفت و قوی میشود. کسانی که رنج بردهاند و خوب شدهاند، قویترند.
khorasani
من به جای «فکر کردن» درباره زندگی خودم را در زندگی غرق میکنم. به جای اندیشیدن درباره حیات و درباره این که «چه باید کرد» هر کاری را میکنم و هر ثانیه خودم را مشغول میکنم.
khorasani
یاد گرفتن درد است. بیماری درد است. عشق درد است. خواستن درد است. پیر شدن درد است. مردن درد است. داشتن درد است. نداشتن درد است. دیدن و ندیدن آدمها درد است. آویختن به زندگی درد است.
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
(تمام دنیا یک قطره شبنم است.)
درون مغزم، سرابی در صدها دنیای مختلف زندگی میکنم.
کاربر ۱۳۲۱۱۷۷
بین آنها یگانگی فهم وخواستهها وجود داشت.
khorasani
کاش جای چه کسی بودم؟ خودم. (هر کس دیگری ممکن است وحشتناکتر باشد.)
پریسا
مگه این کله چیه؟ مگه چقدر میتونه فکر و خیال داشته باشه؟
پریسا
حجم
۳۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۳۲,۰۰۰۲۰%
تومان