بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من و دوست غولم | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب من و دوست غولم اثر شل  سیلوراستاین

بریده‌هایی از کتاب من و دوست غولم

۴٫۲
(۴۵)
نمی‌توانم بگویم نشنیدم، طنین آن صدای تسخیرکننده را نشنیدم شنیدم، شنیدم، به‌وضوح هم شنیدم... امّا، ترسیدم که در پی‌اش بروم.
مهیار
وای که چه بچّه خوبی است این هانا هاید، وای که چه عاقل، چه مهربان است او، که کلاهی خریده که لبه‌اش چنان پهن است، که قورباغه‌ها و کرم‌ها و موش‌ها هم بتوانند در سایه‌اش بیارامند.
Ghazal
یک گلوله برفی برای خودم درست کردم، آنقدر گرد و خوشگل که فکرش را هم نمی‌توانی بکنی. بعد فکر کردم برای خودم نگهش دارم، و پیش خودم بخوابانمش. برایش لباس خواب درست کردم، یک بالش هم برای زیر سرش. دیشب دیدم گذاشته رفته، امّا پیش از رفتن، جایش را خیس کرده بود!
Ghazal
تمام (باید، ها و (شاید، ها و (خواهد، ها توی آفتاب لمیده بودند و درباره کارهایی که باید بکنند و شاید بکنند و می‌خواهند بکنند سخن‌سرایی می‌کردند. امّا، به محض این که سر و کله یک (کردم، کوچولو پیدا شد، تمام آن (باید، ها و (شاید، ها و (خواهد، ها پا به فرار گذاشتند و هفت سوراخ قایم شدند.
کاربر
زمانی به زبانِ گل‌ها سخن می‌گفتم، زمانی هر کلمه‌ای را که کرم‌ابریشم می‌گفت می‌فهمیدم، زمانی در خفا به وراجی‌های سارها می‌خندیدم، و در رختخوابم با مگسی گپ می‌زدم. زمانی به تمام سئوال‌های جیرجیرک‌ها گوش می‌دادم و به تمام آن‌ها جواب می‌دادم، و با گریه هر دانه برفِ در حال مرگ که فرو می‌افتاد همدردی می‌کردم. زمانی به زبانِ گل‌ها سخن می‌گفتم... چه شد که این‌ها همه از یادم رفت؟ چه شد که این‌ها همه از یادم رفت؟
کاربر
و این‌جا ما یک پسر نامرئی می‌بینیم که توی خانه قشنگ نامرئی‌اش به یک موش کوچولوی نامرئی تکه پنیری نامرئی می‌دهد. وای، چه نقاشی قشنگی! تو هم دوست داری یک نقاشی نامرئی بکشی؟
Mar__yam
به نباید ها گوش کن، بچّه‌جان به نکن ها گوش کن به اجازه‌نداری ها، نمی‌توانی ها و نمی‌شود ها گوش کن به دیگر هیچ‌وقت نکن ها گوش کن. امّا به من هم خوب گوش کن: هرکاری شدنی است، بچّه‌جان هیچ‌چیزی محال نیست.
ن. عادل
زمانی به زبانِ گل‌ها سخن می‌گفتم، زمانی هر کلمه‌ای را که کرم‌ابریشم می‌گفت می‌فهمیدم، زمانی در خفا به وراجی‌های سارها می‌خندیدم، و در رختخوابم با مگسی گپ می‌زدم. زمانی به تمام سئوال‌های جیرجیرک‌ها گوش می‌دادم و به تمام آن‌ها جواب می‌دادم، و با گریه هر دانه برفِ در حال مرگ که فرو می‌افتاد همدردی می‌کردم. زمانی به زبانِ گل‌ها سخن می‌گفتم... چه شد که این‌ها همه از یادم رفت؟
Sarah
جرج گفت: «اگر در رختخواب مانده بودم زنبور نیشم نمی‌زد.» زنبوری فِرِد را نیش زد، صدای نعره‌اش بلند شد که: «چه کرده‌ام که باید به این روز بیفتم.» زنبوری لیو را نیش زد، شنیدم که می‌گفت: «امروز یه چیزی درباره زنبورها یاد گرفتم.»
قاتل کتاب
آن بیرون صحبت از جنگ است و آلودگی داد و فریاد مردم است و غرّش هواپیماها این است که می‌خواهم همین‌جا بمانم، جایی که امن و گرم است، و من نمی‌خواهم از تخم بیرون بیایم!
.ً..

حجم

۴۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۷

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۴۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۷

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
۱۹,۵۰۰
۹,۷۵۰
۵۰%
تومان