بریدههایی از کتاب ضد
۴٫۴
(۱۵۲)
ای عشق! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
دلبر که جان فرسود از او...(:
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
من آن طبیب زمینگیر زار و بیمارم
که هرچه زهر به خود میدهم نمیمیرم
sokoot
مثل نوری که به سوی ابدیت جاری است
قصهای با تو شد آغاز که پایان نگرفت
سپهر
خانهٔ قلبم خراب از یکهتازیهای توست
عشقبازی کن که وقت عشقبازیهای توست
چشم خون، حال پریشان، قلب غمگین، جان مست
کودکم! دستم پر از اسباب بازیهای توست
امیررضا
اگر پرنده مرا آفریدهاند چرا
قفس بسازم و در بند آشیان باشم
hadiizadi
مرگ در قاموس ما از بیوفایی بهتر است
Hesam Ashoor
کاش دست دوستی هرگز نمیدادی به من
«آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است
yas
چشمانتظار حادثهای ناگهان مباش
با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر
زن
عقل، یکدل شده با عشق، فقط میترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد
🌱
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود
azar
جهان بیعشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
ویکتـوریـا
شاید فقط عاشق بداند «او» چرا تنهاست:
کاملترین معنا برای عشق تنهایی است.
ویکتـوریـا
گفت تاکی صبر باید کرد؟ گفتم چاره چیست؟!
دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالیتر شدهاست
افسانه مقدم
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
مصطفی
نه دلآزرده، نه دلتنگ، نه دلسوختهام
یعنی از عمر گران هیچ نیندوختهام
شیلا در جستجوی خوشبختی
مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بیبال و پر گردان
مردابِ نیلوفر
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم
به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم
اگر پرنده مرا آفریدهاند چرا
قفس بسازم و در بند آشیان باشم
از دیار غریب
گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر
sokoot
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه و کشیدیم رسیدیم به معراج
ای کشتهٔ سوزاندهٔ بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصهٔ حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچهای را که رها گشته در امواج
F.m
من از سرمایهٔ عالم همین یک «قلب» را دارم
𝑬𝒍𝒏𝒂𝒛
حجم
۴۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۴۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۶۵,۰۰۰۵۰%
تومان