بریدههایی از کتاب چشمهایش
۴٫۰
(۹۸۲)
کی جرأت داشت علنا بگوید که فلان چیز بد است، مگر ممکن میشد که در کشور شاهنشاهی چیزی بد باشد.
Fatima
هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد، زجر و مصیبت است. خوب، فکرش را که بکنم، ریشه بدبختی من در رفاه و آسایشی است که از طفولیت در آن نشو و نما یافتهام. خوشگلی من بلای جان من بود. خوشگلی به اضافه زندگی بیدردسر. این دوتا با هم دست به یکی کردند و مرا به این روز سیاه نشاندند.
🌱ehsan
گاهی آدم نادانسته دنبال چیزی میرود، وقتی آن را پیدا نمیکند، اصلاً خود را گم شده احساس میکند.
🌱ehsan
همهشان گوشت تن مرا میطلبیدند. در صورتی که من آرزو میکردم روح خودم را نثار کنم، جسمم را میخواستم به کسی ببخشم که روح مرا اسیر کند.
Fa
عوام میگفتند که عشق زنی او را از پا درآورد. فهمیدهها معتقد بودند که عشق به زندگی او را تا پای مرگ کشاند.
کاربر ۲۷۹۲۷۹۲
دوستدار هنر از خود هنرمند بیشتر لذت میبرد. مسلما هر هنرمندی از کار خودش حتی اگر شاهکار هم باشد ناراضی است. همیشه میخواهد بهتر و زیباتر از آنچه که خلق کرده بسازد. همیشه میتواند عیوب آن را ببیند. هنرمند بهترین منقد آثارش است، اما تماشاچی غرق لذت میشود
حسنا نوری
درباره گذشته قضاوت کردن کار آسانیست. اما وقتی خودتان در جریان طوفان میافتید و سیل غران زندگی شما را از صخرهای در دهان امواج مخوف پرتاب میکند، آنجا اگر توانستید همت به خرج دهید، آنجا اگر ایستادگی کردید، اگر از خطر واهمهای به خود راه ندادید، بله، آن وقت در دوران آرامش لذت هستی را میچشید. چه خوبست، چه آسان است اینجور فکر کردن
behnaz
من آن چیزی هستم که مردم معمولاً آدم ظالم مینامند. تمام نیروی من فقط تا وقتی است که با از خود ضعیفتری روبرو هستم. وقتی با شخصیتی بزرگتر از خود مواجه میشوم، دیگر هیچ چیز ندارم و ناتوانی خود را تا به حدی که باید به بیچارگی من رقت بیاورید احساس میکنم.
فاطمه
ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!
فاطمه
هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد، زجر و مصیبت است.
behnaz
دوستدار هنر از خود هنرمند بیشتر لذت میبرد. مسلما هر هنرمندی از کار خودش حتی اگر شاهکار هم باشد ناراضی است. همیشه میخواهد بهتر و زیباتر از آنچه که خلق کرده بسازد. همیشه میتواند عیوب آن را ببیند. هنرمند بهترین منقد آثارش است، اما تماشاچی غرق لذت میشود. اغلب مردم نواقص را آسان ادراک نمیکنند، فقط زیباییهای آن را میبینند.
zeynab
با دیپلم، با پول، با شوهر، با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.
m.r
دست انداخت زیر چانه من و با چنان شدتی که من هرگز نظیر آن را ندیده بودم، به من گفت: «دختر، اینطور به من نگاه نکن! این چشمهای تو بالاخره مرا وادار به یک خبط بزرگی در زندگی خواهد کرد.» گفتم: «این خبط شما آرزوی من است.» جواب من صحیح بود. اما او به روی خودش نیاورد و برعکس خیال کرد که میخواهم زجرش بدهم. جمله من تیری بود که به هدف نخورد اما شکار را زخمی کرد.
Majan
در چنین اوضاعی، در سال ۱۳۱۷، استاد ماکان درگذشت. استاد، بزرگترین نقاش ایران در صد سال اخیر بود. پس از چند قرن باز آثار یک مرد نقاش ایرانی در اروپا مشتری پیدا کرده بود و مجلات هنری اروپا و امریکا پردههای او را به چاپ میرساندند.
کاربر ۲۵۰۵۳۲۸
با دیپلم، با پول، با شوهر، با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند
farad98
آقای ناظم، بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
fatemeh
عشق پنهانی، عشقی که انسان جرأت نمیکند هرگز با هیچکس درباره آن گفتگو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید ـ از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمیکند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را میخورد و میسوزاند و آخرش مانند نقره گداخته شفاف و صیقلی میشود.
Hosssein
من همه چیز خود را فدای او کرده بودم، اما او هیچچیز نمیخواست در عوض به من بدهد.
Hosssein
باید در فکر من باشد و این در صورتی میسر است که ما همدیگر را زیاد ببینیم و او از معاشرت من، از صحبت خوش من، از صورت زیبای من، از خندههای شادیآور من، از چشمهای پرشور و فتنهانگیز من لذت ببرد.
Hosssein
«تنبلی، برو کار کن تا لذت زندگی را بچشی.»
Hosssein
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
۶۵,۱۰۰۳۰%
تومان