وقتی آدم میبیند چارهای جز تحمل کردن ندارد، تا چه حد خود را پست و حقیر احساس میکند.
Raymond
روزی هم که آرزوهامان برآورده شوند، اولین کسی هستیم که از این بابت رنج میبریم.
pejman
آه چه خوب میشد اگر آدم میتوانست حتا برای مدت کوتاهی هم که شده، کورکورانه، بدون فکر کردن، بیآنکه دنبال علتش بگردد، ضمن کنار گذاشتن هرگونه آگاهی درونی، خود را بهدست احساسش بسپارد!
pejman
آه، خداجان، یعنی یک لحظه شادکامی برای تمام عمر یک آدم کافی نیست؟...
مسافر
آه چه خوب میشد اگر آدم میتوانست حتا برای مدت کوتاهی هم که شده، کورکورانه، بدون فکر کردن، بیآنکه دنبال علتش بگردد، ضمن کنار گذاشتن هرگونه آگاهی درونی، خود را بهدست احساسش بسپارد!
fatem22n
برای رنجتان هیچ احترامی قایل نیستید.
pejman
حال انسان کارش به کجا میکشد؟ درهرصورت هربار که به یکی از هدفهایش میرسد، احساس ملال میکند. اصرار دارد به هدفش برسد، اما بهمحض رسیدن دیگر خشنود نیست. این موضوع واقعآ خندهدار است.
Morteza Rahmani
آدم خیالپرداز، بیهوده میان خاکستر خواب و خیالهای گذشتهاش کند و کاو میکند، میان این خاکستر دست کم جرقهای را میجوید تا در آن بدمد و با آتشی جدید به قلب سرد شدهاش گرما بخشد و در آن همهٔ چیزهایی را که در گذشته دلپذیر بودهاند بجوید
Alireza Yoonesi
دعا میکنم آسمان بختت همواره درخشان و لبخند محبتآمیزت آرام باشد. سعادتی را که به قلب تنها و حق شناس دیگری بخشیدهای متبرک باد.
آه، خداجان، یعنی یک لحظه شادکامی برای تمام عمر یک آدم کافی نیست؟...
Morteza Rahmani
شرایط دیگری هم مدام آزارم میدادند: متوجه میشدم که شبیه هیچکس نیستم و هیچکس هم به من شباهت ندارد. به خودم میگفتم: «من تنهایم، حال آن که «آنها» یک گروهند!» بعد به فکر فرو میرفتم.
The Stranger