بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیام عاشقی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیام عاشقی

بریده‌هایی از کتاب پیام عاشقی

نویسنده:نزار قبانی
انتشارات:نشر علم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۲ رأی
۳٫۸
(۱۲)
می‌خواهم الفبایی برای تو بیافرینم الفبایی که شبیه دیگر الفباها نباشد. الفبایی که در آن آهنگ باران باشد و غباری از ماه و چیزی از اندوهِ ابرهای خاکستری و دردِ برگ‌های بید
|ݐ.الف
عشقت مرا غافلگیر کرد. من روی چمدان‌هایم نشسته بودم در انتظار قطار ایام بودم از یاد بُردم قطار را از یاد بُردم ایام را و با تو سفر کردم به سرزمین حیرت سفر کردم.
Raana
مردان شراب می‌نوشند تا از معشوقه‌هاشان بگریزند اما من می‌نوشم تا سوی تو بگریزم.
Tamim Nazari
تو همچو قویِ سفیدی از دریاچهٔ خاطرات من بیرون آمدی و من در آخر شب به اتاقِ هُتلم بازگشتم تا جمع کُنم پَرهای نرمِ پخش شده بر پیرهنم را.
Tamim Nazari
روزِ دریایی ما به پایان رسید و دریا در خاطرات خود نوشت «زن و مردی بودند و من یک دریایِ واقعی بودم.»
Tamim Nazari
باران یعنی بازگشت مِه و سفال‌های خیس و قرارهای خیس. باران یعنی بازگشت تو و بازگشت شعر.
Tamim Nazari
انسان از هواپیما عواطف خود را شکلی دیگر می‌بیند عشق از غبار زمین آزاد می‌گردد از جاذبهٔ زمین و از قوانین زمین عشق توپی از پنبه می‌شود بی هیچ وزنی.
Tamim Nazari
هواپیما بالا می‌رود بالا و بالاتر و من دوستت دارم بیشترُ بیشتر.
Tamim Nazari
باران می‌بارید و فرود می‌آمد بر ما و از پی آن روی پالتوی ما علفزارها می‌رویید. اما باران بعد از رفتن تو فقط بر من می‌بارید و چیزی نمی‌رویید روی پالتویم.
Tamim Nazari
هر زمان که سوی کوه می‌روی شهر قاره‌ای بی‌سکنه می‌شود بیوه می‌شود. من دشمنم با هرچه تعطیلات تابستانه‌ست دشمنم با هرچه که تو را می‌برد دور از آغوشم.
Tamim Nazari
هر زمان که تو را می‌بوسم بوسه‌ای بعد از فراقی طولانی احساس می‌کنم که در پاکتی سرخ نامه‌ای عاشقانه می‌نهم!
Tamim Nazari
دوستی دست‌های ما محکم‌تر از دوستی من با توست پاک‌تر و عمیق‌تر و این بدان سبب است که هنگام دعواهای‌مان و هنگام خشم‌های‌مان دست‌های‌مان را به بالا می‌بردیم و آن‌ها به هم می‌رسیدند همدیگر را به آغوش می‌گرفتند و در غیاب ما برای هم ... کرشمه‌ها می‌کردند!
Tamim Nazari
هنگامی که می‌شنوم مردان، دربارهٔ تو سخن می‌گویند و می‌شنوم زنان با تعصب دربارهٔ تو سخن می‌گویند می‌فهمم که تو چقدر زیبایی.
Tamim Nazari
به‌تنهایی شنا کُن و به‌تنهایی پرواز کُن که عشق را مکتبی نیست. بزرگ‌ترین عاشقان عالَم خواندن نمی‌دانستند.
Tamim Nazari
آن روزهایی که تو یارِ من بودی مهم‌ترین برگ‌های کتاب عشق معاصر بودند همهٔ برگ‌های پیش از آن سپیدند و همهٔ برگ‌های بعد از آن سپیدند.
Tamim Nazari
پاسپورت کهنه‌ام را در آب غم‌هایم خیساندم و آن را نوشیدم و عزم بر آن کردم تا با موتورسیکلت آزادی جهان را بِگردم به همان شیوهٔ غیرقانونی که باد در حین سفر به کار می‌بندد و اگر از نشانی‌ام بپُرسند نشانیِ تمامی پیاده‌روهایی را می‌دهم آن پیاده‌روهایی که تو برای اقامت دائم من برگُزیدی. برای اقامت دائم من.
Tamim Nazari
درست است که ثروت آقازاده‌ها را ندارم و در دریا جزیره‌ای ندارم. من فقط یک عاشقم همهٔ دارایی من در دلم‌ست و در چشمانِ زیبای تو.
Tamim Nazari
ماهی سُرخ آنِ تو ماهی آبی آنِ من همهٔ ماهی‌های آبی و سرخ را بَردار بَردار و دلدار من باش.
Tamim Nazari
خدا - برخلاف تمامی کتب آسمانی‌ای که آن‌ها را بر نوشت شراب را به من داد و گندم را به دیگر مردان حریر را بر من پوشانیدُ پنبه را بر دیگر مردان گل سرخ را به من عطا کردُ شاخهٔ آن را به دیگر مردان.
منکسر
آن هنگام که خدای رحمان بخش کرد بانوان را بر مردان و تو را به من عطا کرد احساس کردم که خدا - به صورت کاملاً آشکاری- به من نظر داشت
منکسر

حجم

۵۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۵۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان