«تاریخ به ما میآموزد که هیچکس از تاریخ نمیآموزد.»
مسعود ۱۱۸
وقتی خدا توبۀ کسی را بشنود کاری برایش انجام میدهد که کسی نمیتواند باور کند
ایران
دروغ گفتن به دروغگو خیلی هنر میخواهد
ایران
دوباره برگشتم و کاغذکادو خریدم. برای اینکه سریعتر به خانه برسم، زنگ خانۀ اشرفی را زدم و فرار کردم.
Gisoo
در آن لحظه برای اولین بار احساس کردم بزرگ شدهام و در چشم افراد خانواده دیگر مثل صفرِ پشت عدد نیستم. یک آن شک کردم آیا صفر پشت عدد بود که خوانده نمیشد یا صفر بعد از عدد!
Gisoo
خدایا چقدر خرخوان بودن کار خوبی است! چون باعث میشود آدم نیازمند کسی نباشد
ایران
همین که با نوک پا یک شوت محکم زد، در خانه باز شد و سعید، که تازه ختنه کرده بود، با دامن آمد دمِ در. حمید با متلک گفت: «یک روسری هم سرت مِکردی دیگه! ...» سعید، که از این متلک خوشش نیامده بود، در حالی که داشت دامنش را مرتب میکرد، با عصبانیت گفت: «اینجا بازی نکنین. مامانم دعوا مُکُنه.»
ـ تو خودت چرا آمدی اینجا؟ زَنا رِ که استادیوم راه نِمدن که!
Farhan
«تاریخ به ما میآموزد که هیچکس از تاریخ نمیآموزد.»
ایران
آدم اگر کتابی را خوانده باشد که دیگر به دردش نمیخورد. اگر هم تا به حال نخوانده که پس معلوم است اصلاً به دردش نمیخورده؛ وگرنه تا به حال میخوانده ...
Rsi Sd
چشمم به تلویزیون رنگی افتاد که روی تلویزیون سیاه و سفیدِ خودمان گذاشته شده بود. البته با تلویزیون محمد کمی فرق میکرد. با گریه پرسیدم: «جریان این تلویزیون چیه؟» آقا جان هم با گریۀ شوق توضیح داد: «کادوی تولدته محسن جان!»
آقا جان واقعاً هم من و هم جیبش را شرمنده کرده بود و همانطور که به عنوان کادوی موفقیت ملیحه در کنکور یک ماشین لباسشویی برای خانه گرفته بود، به خاطر نمرههای من هم تلویزیون رنگی خریده بود. فکر میکنم بر فرض محال اگر من و ملیحه قبل از ازدواج او و مامان به دنیا آمده بودیم، به بهانۀ موفقیت تحصیلی ما میتوانستند کل جهیزیه و اسباب و وسایل زندگیشان را تکمیل کنند.
elham