بریدههایی از کتاب دو امام مجاهد
۴٫۶
(۱۴۹)
شهادت یعنی مرگ زندگیبخش؛ یعنی جاندادن و جانی به اجتماع دمیدن؛ نهاینکه انسان برود در میدانی کشته بشود و بعد حتّی یک حلقوم باقی نماند که فکر او را و پیام او را به جهانیان برساند.
نورانا
یک چیزهایی در جامعهای که حسن بر آن حکومت میکند وجود دارد که در هر جامعهای و در زیر سایهٔ هر حکومتی اینگونه مسائلی وجود داشته باشد، فلجکننده است.
km.salma91
اساساً باید ببینیم آیا نزاع میان امام حسن و معاویه نزاع دو منازع خلافت بود یا نه. اگر ما این منازعه را بهمعنای منازعهٔ میان دو مدّعی حکومت و زعامت بگیریم، مطلب طبعاً باید به همین دستاندازهایی بیفتد که حالا افتاده است. ولی مسئله میان امام و معاویه مسئلهٔ منازعهٔ میان دو مدّعی سلطنت و حکومت نبود؛ منازعهٔ دو فکر بود، منازعهٔ یک ایدئولوژی انقلابی تکاملطلب و انسانساز بود با یک فکر ارتجاعی فردی که همه چیز را برطبق منافع شخصی خود توجیه و تحلیل میکند؛ و به عبارت خیلی روشنی که در فرهنگ اسلامی قابل درک کامل است، مبارزهٔ میان توحید و شرک بود و مبارزهٔ میان کفر و ایمان؛ ماهیّت مبارزه میان امام و معاویه اصلاً این است.
نورانا
صلح بهمعنای سازش و تسلیم نیست؛ صلح امام حسن بهمعنای متارکهٔ موقّت جنگ است برای آمادگی جهت ضربت زدن قاطعتر.
نورانا
شجاعت واقعی این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی او است اقدام بکند، اگرچه کسی نفهمد.
Moho Sheba
از تأسّفآورترین خیانتهایی که به احکام اسلام شده است، یکی همین است که جهاد را یکبار به معنای مطلقِ کوشش گرفتهاند و این غلط است؛ نقطهٔ مقابل، بعضی و در بعضی از موارد، جهاد را به معنای جنگ منظّم در سایهٔ حکومت اسلامی دانستهاند؛ و این هم غلط است.
Seyyed Tabatabaei
از تأسّفآورترین خیانتهایی که به احکام اسلام شده است، یکی همین است که جهاد را یکبار به معنای مطلقِ کوشش گرفتهاند و این غلط است؛ نقطهٔ مقابل، بعضی و در بعضی از موارد، جهاد را به معنای جنگ منظّم در سایهٔ حکومت اسلامی دانستهاند؛ و این هم غلط است.
Seyyed Tabatabaei
شجاعت واقعی این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی او است اقدام بکند، اگرچه کسی نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجههٔ خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فدای مصلحت واقعی بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، برای اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
Seyyed Tabatabaei
زدودن کجبینیها و جایگزین کردن واقعیّات و حقایق به جای آنها، مشکلتر است تا اصل اظهار حقایق و بیان آنچه هست. کار امیرالمؤمنین این کار اوّلی بود. پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه) به این مسائل گذشت؛ پنج سال!
Seyyed Tabatabaei
کتاب «عبّاس عقّاد» را بخواند که حتّی شیعه هم نیست. عبّاس عقّاد _ نویسندهٔ مصری _ شیعه هم نیست، معتقد به ولایت هم مثل ما نیست؛ لیکن با اینکه شیعه نیست، با سیر در تاریخ اسلام، برایش روشن و مسلّم شده که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از لحاظ روشها و منشهای سیاسی هم هیچگونه نقصی و اشکالی در کارش وجود ندارد.
saghar
آتشبس سپری است در مقابل دشمن برای مدّتی که در آن مدّت تدارک امکانات تازهای بشود. این معنی آتشبس است: تدارک امکانات تازه. خلاصهٔ حرف این است که صلح امام حسن آتشبسی بود که میان او و معاویه منعقد شد.
Husain Gh
خیلی گفته میشود _ که حسینبنعلی (علیهالسّلام) اساساً یک مرد غیوری بود؛ غیرت اسلامی او اجازه نمیداد که ننگ حکومت یزید را تحمّل کند و زیر بار ظلم و استبداد یزید برود؛ و این موجب شد که حسینبنعلی (علیهالسّلام) حرکت کند و قیام کند و کشته شود.
این طرز فکر اگر درست باشد، نهضت حسینبن علی (علیه السّلام) دیگر آموزنده نیست؛ بسته به غیرت هر کسی است: یک آدمی غیرتش به قدر حسینبنعلی (علیهالسّلام) یا یک خرده کمتر است؛ در یک وضعیّت مشابه آنچنانی، ممکن است حرکت کند و همان عمل آن بزرگوار عزیزالقدر را انجام دهد و او هم کشته شود. یک نفر هم ممکن است چنین غیرتی نداشته باشد و در اوضاع مشابهِ حسینبنعلی (علیهالسّلام)، یک چنین حرکت و قیامی نکند. بنابراین حرکت و قیام اباعبدالله (علیهالسّلام) یک قیام آموزندهای نخواهد بود؛ درس نیست، آموزش نیست؛ ناشی از یک صفت روانی است و آن، غیرت امام حسین (علیهالسّلام) است.
z.rahbar
مردم به جای آنکه مانند دندانههای شانه، برابر و مساوی باشند، یکی آنچنان خورده که قطر چند انسان را پیدا کرده، یکی آنچنان نخورده که مانند نی باریک شده؛ یکی آنچنان اندوخته و انباشته که حساب از دست خودش (هم) بیرون است، یکی آنچنان ندارد که محتاج یک لقمهنانی است که شکمش را امشب سیر کند. این اختلاف در جامعهٔ اسلامی به وجود آمد. و به شما بگویم که هرجا این اختلاف وجود داشت، اسلام درآنجا نیست
z.rahbar
وقتی ملّتی از یک داستان آموزنده آموزش نمیگیرد، فاجعه است. و آن کسانی که در طول تاریخ سعی کردند این درسها را، این سرمشقها را، این جملات برجستهٔ آموزنده و آموزشدهنده را یا بکلّی پاک کنند یا اگر اینجا روی تختهسیاه مانده، زیرش بنویسند که این جمله قابل تقلید نیست، فاجعهآفرینان واقعی هستند
z.rahbar
«و لٰکن یؤخذ من هٰذا ضغثٌ و من ذاک ضغثٌ فیمزجان و حینئذٍ یشتبه الحقّ علیٰ اولیائه»؛ از درددلهای علیبنابیطالب است؛ (میفرمایند:) بخشی و پارهای از حق را میگیرند، با باطل میآمیزند، با وجههٔ حق، باطل خود را به خورد مردم میدهند و افکار را در مقابل خود خاضع و تسلیم میکنند؛ لباس حق را بر تن میکنند و به میدان جنگ حق میآیند؛ قرآن را روی دست میگیرند و به جنگ قرآن و علی که قرآن ناطق است میآیند.
بی دل
اگر چنانچه حسینبنعلی بیعت نمیکرد و کاری هم به کار حکومت و دولت یزید نداشت، یزید هم کاری به کار زندگی و شخصیّت و حتّی مقام حسینبنعلی نداشت؛ میگفت آقا در مدینه باشند، زندگیشان را بکنند، نمازشان را بخوانند، کنار حرم شریف پیغمبر بنشینند، حتّی حدیث هم بگویند، مسئله هم بگویند، مانعی ندارد؛ مطمئنّاً کاری ندارد، اشکالی ایجاد نمیکند؛ امّا میبینید که دستگاه خلافت روی ماجرای حسینبنعلی بشدّت حسّاس است. این حسّاسیّت آیا به ما نمیفهماند که مسئلهٔ حسینبنعلی مسئلهٔ یک هجوم سیاسی و یک هجوم نظامی بود؟ آیا به ما نمیفهماند که حسینبنعلی درصدد بود که تعرّض کند به دستگاه خلافت یزیدبنمعاویه و فقط مسئلهٔ فرار از بیعت نبود؟
z.rahbar
وقتی ملّتی از یک داستان آموزنده آموزش نمیگیرد، فاجعه است. و آن کسانی که در طول تاریخ سعی کردند این درسها را، این سرمشقها را، این جملات برجستهٔ آموزنده و آموزشدهنده را یا بکلّی پاک کنند یا اگر اینجا روی تختهسیاه مانده، زیرش بنویسند که این جمله قابل تقلید نیست، فاجعهآفرینان واقعی هستند.
'Z
انقلاب یعنی چه؟ انقلاب بهطور خلاصه و ساده که برای اکثریّت (مردم) قابل فهم باشد، عبارت از این است که در یک جامعهای بیایند و آن وضع اجتماعی جامعه را به هم بزنند.
Amirhosein Sherafati
من به آقایان _ صاحبان فکر و بصیرت و هشیاری _ که در گوشهوکنار، ممکن است تشریف داشته باشند توصیه میکنم که ضمن مطالعات اسلامی، دنبال تکریم انسان خیلی بروید. از (جمله) اصول انقلابی و انقلابآفرین اسلام، اصلِ تکریم انسان است.
reza.nedari
تکلیف این است که انسان یا انسانهایی درصدد برآیند که نظام جامعهٔ متروک و فراموش شدهٔ اسلامی را از نو بسازند و در این راه از هیچگونه تلاش و کوششی خودداری نکنند. اگر یک روزی لازم شد که برای رسیدن به امکانات لازم، با معاویه صلح هم بکنند، بکنند؛ امّا صلح ظاهری باشد، نه باطنی. افراد قابل را تحت تربیت و تعلیم خود بگیرند و از آنها گلولههای داغِ جوشانی بسازند. از مردم معمولی، کسانی مثل حبیببن مظاهر و مسلمبن عَوسجه و حجربنعدی و دیگران درست کنند. بعد از آنکه دیدند امکانات فراهم است و زمینهٔ تبلیغاتی درست عمل کرده و کار شده، ناگهان قیام کنند و علیه وضع موجود دست به شمشیر ببرند؛ اگر پیروز شدند، چه بهتر؛ اگر کشته هم شدند، مانعی ندارد
mh.ranjbari
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان