بریدههایی از کتاب دو امام مجاهد
۴٫۶
(۱۴۹)
امام حسن وارث اینچنین جامعهای است؛ اینچنین جامعهای که از روح اسلامی دور است و خوبان در آن در اقلّیّتند و اسلامشناسان خیلی در ندرتند. امام حسن در جامعهای به حکومت نشسته است که با فکر او و با ایدهٔ اسلامی او، خیلی کمند کسانی که آشنا باشند؛ خیلی کمند کسانی که بفهمند و درک کنند هدف او را و به آن هدف علاقهمند باشند.
مینا
مشکل کار علی (علیهالسّلام) در همین نقطه بود که کفر صریح را در مقابل خود نداشت تا بتواند برطبق صریحِ آیات قرآن با آن بجنگد. مشکل کار علی این بود که در زمان او صفوف حقّوباطل در هم مخلوط شده بودند؛ مردم ظاهربین بودند و حقایق را آنچنانکه باید نمیفهمیدند و مدّت زیادی از عمر علی صرف بیان حقایق شد
مینا
صلح امام حسن آتشبس بود و به منظور ایجاد انقلاب بود و این در جملات خود امام حسن پیدا است. صلح امام حسن تبدیل جبههٔ جنگ از روی زمین بود به زیر زمین
کتابخوان
با ابداع تعبیر «انسان ۲۵۰ ساله» این بزرگواران را در حکم یک انسان واحد میدانند که در طول ۲۵۰ سال دوران امامت، با انتخاب راهکارهای مختلف، برای حفظ اسلام ناب و دستیابی به رهبری سیاسی جامعه تلاش نموده اند. ایشان تمامی امامان را در یک جبهه و یک سنگر می بینند که با جهاد و مبارزهٔ سخت و طاقت فرسا و هدایت تشکیلاتی شیعه، به دنبال اهداف والای خود بوده اند. و به همین دلیل بود که همیشه در معرض زندانها، بازداشتها، محاصره ها و تبعیدها قرار داشتند و تمامی این بزرگواران به دست حاکمان زمان خود به شهادت رسیدند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
امّا مذاهب باقی میمانند، ادیان الهی در تاریخ زنده میمانند. چرا؟ چون پای حرفشان عمل بوده.
این اصل بزرگ اسلامی_که اصل تجدید انقلاب است _ باید در سیرهٔ تاریخ بماند و به دست نسلهای بعد زنده و متحرّک و پرشور برسد؛ و این جز با یک عمل امکانپذیر نیست؛ باید عمل شود؛ و حسینبنعلی (علیهالسّلام) احساس کرد که وقت آن رسیده که او به این اصل عمل کند. عمل کند
Zeinab
هر دینی از ادیان الهی، یک انقلاب است. یک انقلاب یعنی چه؟ یعنی تحوّلی در مبانی اصلی آن جامعهای که انقلاب در آن به وقوع میپیوندد؛ همانطوری که فرهنگهای جدید، انقلاب را معنی میکنند؛ یعنی تحوّل بنیانی، تحوّل از ریشه و عمق، نه تحوّل روبنایی. پیغمبر اکرم اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) مثل همهٔ انبیای دیگر، یک انقلابی در محیط بشریّت و در جوامع انسانی به وجود میآورد
Zeinab
مسئلهٔ قیام اباعبدالله مسئلهٔ عشق و عاشقی و این حرفها هم نیست؛ مسئلهٔ یک مسئولیّت است، یک وظیفه است، یک کشش و جذبهٔ فکری و اندیشهای و ایدئولوژیکی است، یک رسالت است. لذا شما در هر یک از کلماتی که از حسینبنعلی (علیهالسّلام) نقل شده، اگر بگردید و تفحّص کنید، کمترین اثری نه از غیرت و نه از عشق و عاشقی و اینگونه مسائل نمیبینید. حسینبنعلی (علیهالسّلام) نمیگوید که من دلباختهٔ خدا شدهام، بیچاره شدهام، دیگر طاقت ندارم، باید بروم مثل پروانهای خودم را به شمع بزنم و بسوزانم. خب، اگر انسان میخواهد خودش را بسوزاند، بهترین جایی که میتواند قربانی شود، مکّه است، منیٰ است. امام حسین (علیهالسّلام) اینها را پشت سر گذاشت و آمد. میعاد عشق او با خدا چرا در مکّه و مسجدالحرام انجام نگیرد و در کربلا انجام بگیرد؟ لذا این مسائل هم نیست.
Zeinab
هرکسی بگوید که معاویه کاتب وحی پیغمبر بوده دروغ میگوید؛ یک خط، یک کلمه از قرآن را هم معاویه ننوشته؛ حتّی یک کلمه
کاربر ۱۱۲۵۳۵۰
بههرصورت، در زمان معاویه این کار امکانپذیر نبود؛ بعد که یزید سر کار آمد، این کار امکانپذیر شد. «امکانپذیر شد»، یعنی چه؟ بحث امشب ما از اینجاها آرام آرام شروع میشود. امکانپذیر بود، یعنی اینکه آیا حتماً حکومت علوی بهوسیلهٔ امام حسین (علیهالسّلام) در خارج واقع میشد؟ این انقلاب به ثمر و به نتیجه میرسید؟ این را نمیخواهیم بگوییم. ممکن بود این قیام به نتیجه برسد، ممکن بود به نتیجه نرسد؛ امّا قیام امام حسین (علیهالسّلام) این ویژگی را داشت که اگر به نتیجه میرسید، هدف این عمل تأمین شده بود؛ به نتیجه هم که نمیرسید، باز منظور و هدف از این کار تأمین بود. این یک خصوصیّت قیام امام حسین (علیهالسّلام) است. البتّه این موضوع را شرح خواهم داد.
Zeinab
این موقعیّت و فرصت در زمان معاویه دست نمیآید، بهخاطر جهاتی که وجود دارد؛ حسینبنعلی مجبور است که فرصت مناسبتری را بجویَد؛ با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید این فرصت دست آمد. پس حاصل کلام این است که حسینبنعلی میخواست در جامعهٔ اسلامی، انقلاب کند؛ آن انقلاب در طول انقلاب محمّدی و با همان ارکان و با همان خصوصیّات و ویژگیها (بود)؛ همان خصوصیّاتی که انقلاب اجتماعی پیغمبر را میساخت، همانها انقلاب اجتماعی حسینبنعلی را قرار بود بسازد؛ همچنانکه پیغمبر برای توحید انقلاب کرد، (انقلاب) حسینبنعلی هم برای توحید بود؛ همچنانکه انقلاب پیغمبر برای برابر کردن امتیازات و حقوق انسانها و افراد جامعهٔ بشری بود، (انقلاب) حسینبنعلی هم به همین منظور بود؛ همچنانکه انقلاب پیغمبر بهمنظور تکریم و ارزش دادن به انسان بود، انقلاب حسینبنعلی هم بنا بود برای همین منظور باشد؛ و این را در جملات خودش فرموده
Zeinab
انسان _ یعنی اصل انسان، جوهرهٔ انسانیّت _ قبل از آنکه اسلام بیاید ذلیل بود؛ عزّت مال پول و مقام بود، نه مال انسان. پیغمبر اسلام آمد و به انسانیّت ارزش داد و فهماند که انسان میتواند به یک مقامی برسد، به یک اوج و پروازی برسد که از فرشتگان بالاتر برود؛ و این تکریم انسان یکی از اصول اساسی مکتب اسلام است
Zeinab
اسلام بنابراین بین افراد مسلمان فقط یک مایهٔ امتیاز قائل است و آن تقوا است. البتّه علم را هم مایهٔ امتیاز میداند، جهاد را هم مایهٔ امتیاز میداند، تقوا را هم مایهٔ امتیاز میداند؛ امّا قابل توجّه اینجا است که همین چیزهایی هم که از نظر اسلام مایهٔ امتیازند، مایهٔ امتیاز مادّی و مالی نیستند.
shariaty
امام در اصطلاح قرآن و حدیث یعنی رهبر؛ هر کسی که زمام امّت را به دست گرفته است و به سویی میکشد؛ حاکم را میگویند امام: فما الامام الّا الحاکم بالکتاب القائم بالقسط؛
shariaty
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان