بریدههایی از کتاب دو امام مجاهد
۴٫۶
(۱۴۹)
منصور عبّاسی وقتی میخواهد از فرزندان امام مجتبیٰ انتقام بگیرد، امام حسن را نکوهش میکند؛ در خطابهای که برای عدّهای از خراسانیها ایراد کرد _ یک گروه خراسانی؛ برای چهکار رفته بودند پیش منصور، نمیدانم _ گفت: و امّا حسن، پدرِ بزرگ این شورشگران، این انقلابیها، این کسانی که حالا حکومت ما را نمیپسندند، نیای بزرگ اینها که حسن است، کسی بود که خلافت را به مال دنیا فروخت و به کنج خانه پناه برد و به شهوات نفْسی خود پرداخت و در بستر مُرد. مسئلهٔ تعدّد زوجات امام حسن و مِطلاق بودن امام حسن، که زن میگرفته و طلاق میداده، بهحسب تحقیقی که یکی از نویسندگان عرب معاصر ما انجام داده است، ریشهاش به منصور عبّاسی برمیگردد؛ و شگفت آنکه امروز خود ما جاهلان، سخنی را که از زبان منصور و از حلقوم عداوت و خصومت بیرون آمده است، تکرار میکنیم و احیاناً درصدد توجیه و تأویلش برمیآییم.
العبد
حکومت منصور عبّاسی و قدرتی که بغصب به دست آورده بود، به یک معنا از نتایج صلح امام حسن بود. بنیعبّاس به نام بنیهاشم و به نام گرفتن (انتقام) خون حسین، قیام کردند و حکومت جبّار و طاغی اموی را سرنگون کردند، امّا وقتیکه خود آنها جایگزین غاصبین قبل از خود شدند، همان شیوهها به میان آمد و همان سبک حکومت. اسلام که با فرد دشمن نیست؛ تشیّع که با فرد نمیجنگد؛ با شکل (باطل) میجنگد، با فکر (باطل) میجنگد. منطق اسلام و گروه شیعهٔ پیرو اسلام و اطرافیان باوفای نگاهبانان واقعی اسلام، به بنیامیّه و بنیعبّاس نظر خاصّی نداشتند _ عنوان «بنیامیّه» و «بنیعبّاس» مطرح نیست _ (بلکه) با آن شکل حکومت، با آن سبک جامعهسازی، با آن نحوهٔ ادارهٔ مردم، با این مسائل مخالف بودند، لذا بنا کردند با سفّاح و با برادرش منصور عبّاسی و بعد با اولادش مبارزه کردن و جنگیدن.
العبد
۱. ابهام براساس گذشت زمان و تحریف
(یکی اینکه) این ابهام بر اثر مرور زمان است؛ واقعه در ظرف خود و در موقع خود خیلی روشن بوده، مردم هم فهمیدهاند، ولیکن در طول زمان، دست تحریف و جعل شکل واقعه را عوض کرده و رابطهٔ فهم این واقعه را با نسلهای بعد بریده است. ازاینقبیل مسائل در خود تاریخ اسلام هم زیاد داریم، ازجمله مسئلهٔ سیرهٔ امامان ما، که انشاءالله موضوع سخنرانی بعدی من در همین ایّام است. سیرهٔ ائمّهٔ اهلبیت برای معاصرین، آن کسانی که با این بزرگوارها ارتباط داشتهاند و از سرچشمهٔ زلال معارف و افکار آنها بهرهمند میشدند، مبهم و پوشیده نبود؛ دست تحریف ستمگر است که این سیره را دگرگون کرده است و امروز ما ائمّهمان را بدرستی نمیشناسیم. این یک نوع ابهام است در تاریخ.
العبد
زدودن کجبینیها و جایگزین کردن واقعیّات و حقایق به جای آنها، مشکلتر است تا اصل اظهار حقایق و بیان آنچه هست. کار امیرالمؤمنین این کار اوّلی بود. پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه) به این مسائل گذشت؛ پنج سال!
z.rahbar
معاویه سخاوت داشت، امّا نسبت به چیزهایی که اگر کسی اندکی دین یا غیرت داشته باشد، به آنها سخاوت نخواهد کرد؛ معاویه سخاوت داشت، یعنی حاضر بود شرف خود را بهآسانی زیر پا بگذارد، حاضر بود وجدان خود را _ اگر داشت _ بهآسانی زیر پا بگذارد، حاضر بود تمام ارزشهای اسلامی را ندیده بگیرد؛ سخاوت به این معنا. سخاوت میکرد، پولهای گزاف میداد، پولهای بیتالمال را اصلاً صرف تحکیم موقعیّت خود میکرد. خرج دیگری نداشت معاویه؛ خرج معاویه همین بود که پولها را بدهد برای تحکیم موقعیّت حکومت و سلطنت
z.rahbar
نویسندهٔ عربزبان مصری _ عبّاس عقّاد _ حکومت علی و معاویه را اینجور بیان میکند و میگوید: «بعد از مرگ عثمان، معاویه بر منطقهای حکومت میکرد که در آن مطلقا اختلاف و نفاق نبود و همه با هم همدل و همزبان بودند، و علی به حکومت منطقهای رسید که در آن مطلقا اتّحاد و وفاق نبود؛ یک منطقهای سرتاپا اختلاف.»
z.rahbar
این مبارزهٔ بین حقّ و باطل، یعنی بین اسلام و کفر، بین توحید و شرک، بین فکر انقلابی اسلام و فکر ضدّ انقلاب بنیامیّه، یک روز بهصورت مکتب نبوی و مکتب اموی روبهروی هم قرار داشتند، بعد از گذشتن سالیانی، به شکل مکتب علوی در مقابل مکتب اموی این درگیری وجود داشت؛ امیرالمؤمنین که با معاویه میجنگید، توحید بود که با شرک میجنگید، اسلام و ایمان بود که با کفر مبارزه میکرد و جنگهای زمان پیغمبر بود که تکرار میشد؛ بعد هم که نوبت به امام مجتبیٰ میرسد، صحنه همان صحنه است، (منتها) صحنهگردان عوض شده است.
z.rahbar
در نظر عموم مطالعهکنندگان یا اکثر مطالعهکنندگان، «صلح» در جملهٔ «صلح امام حسن»، بهمعنای تسلیم و سازش فهمیده میشود؛ خیال میکنند که صلح امام حسن یعنی تسلیم شدن امام حسن در مقابل معاویه، یا سازش امام حسن با معاویةبن ابیسفیان. و خیلی روشن است که سازش امام حسن با معاویةبن ابیسفیان برای هیچ انسانی _ نه هیچ مسلمانی یا هیچ شیعهای _ قابل قبول نیست، قابل فهم نیست. ولیکن مسئله اینجور نیست؛ صلح بهمعنای سازش و تسلیم نیست؛ صلح امام حسن بهمعنای متارکهٔ موقّت جنگ است برای آمادگی جهت ضربت زدن قاطعتر.
z.rahbar
وقتی روگرداندن از دشمن برای تدارک ضربهٔ محکمتری بر پیکر دشمن است، آنوقت جنگجوی مسلمان حق دارد این تدارک را برای خود کند، از میدان جنگ برگردد برای اینکه از راه مؤثّرتری رویاروی دشمن قرار بگیرد و به او ضربهٔ مؤثّرتری وارد کند؛
کاربر ۴۷۰۱۱۷۳
یٰاَیّها الّذین ءامنوا اذا لقیتم الّذین کفروا زحفًا فلا تولّوهم الادبار؛ در جبههبندی میان حقّ و باطل، کسی حق ندارد از برابر دشمن بگریزد و پشت به میدان جنگ بکند
کاربر ۴۷۰۱۱۷۳
شجاعت واقعی این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی او است اقدام بکند، اگرچه کسی نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجههٔ خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فدای مصلحت واقعی بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، برای اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند
مآریه
جنگ میان ایمان و کفر و میان توحید و شرک یعنی همان جنگی که یک روز میان اردوگاه یثرب و اردوگاه مکّه برپا بود، یعنی میان خاتمالانبیاء و میان ابوسفیان؛ این همان جنگی بود که پیغمبر سیزده سال در مکّه به آن دچار بود و بعد که به مدینه عزیمت کرد و جامعهٔ اسلامی را تشکیل داد و شکل مطلوب را به گروه انسانهای پیرو خود بخشید، میان مدینه و مکّه برقرار بود؛ این همان مبارزهٔ مرگ و زندگی است. مصداق عینی آنروزِ تمامِ آیاتِ قرآن که دربارهٔ قتال و دربارهٔ جهاد است، عبارت بود از همین صفبندی میان پیغمبر و میان کفّار و مشرکین، که رأسشان و مهمترین رکنشان کفّار قریش بودند و در رأس آنها ابوسفیان. این همان مبارزه است.
مآریه
ایکاش فکر اسلامی در میان مردمی پیاده بشود که این مردم از روح اسلام، از اسلام، مطلقا خبری نشنیده باشند. در میان اینچنین مردمی، فکر اسلامی خیلی بهآسانی بیشتری پیاده میشود تا در میان مردمی که از اسلام یک چیزهایی میدانند، یک دریافتهای غلطی دارند، یک مسائلی را از اسلام فهمیدهاند، امّا همهٔ اسلام را نفهمیدهاند، روح اسلام را نفهمیدهاند. زدودن کجبینیها و جایگزین کردن واقعیّات و حقایق به جای آنها، مشکلتر است تا اصل اظهار حقایق و بیان آنچه هست. کار امیرالمؤمنین این کار اوّلی بود. پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (صلواتاللهعلیه) به این مسائل گذشت؛ پنج سال!
hesegharib
معاویه اصول را قبول نداشت تا پابند به آن اصول باشد. امّا در دستگاه امیرالمؤمنین و دستگاه امام حسن، اصول، هم مورد قبول است و هم بشدّت و با سختگیری مورد عمل؛ اینهم یک فرق بین اینجا و آنجا است.
hesegharib
معاویه اصول را قبول نداشت تا پابند به آن اصول باشد. امّا در دستگاه امیرالمؤمنین و دستگاه امام حسن، اصول، هم مورد قبول است و هم بشدّت و با سختگیری مورد عمل؛ اینهم یک فرق بین اینجا و آنجا است.
hesegharib
مظهر عمدهٔ امر به معروف همین است: انقلاب مجدّد، انقلابِ بعد از انقلاب و بر روی همان خطّی که انقلابِ اوّل انجام گرفته
مجاهد
این اصل چیست؟ این اصل عبارت است از اصل انقلاب مجدّد، انقلابِ بعد از انقلاب و یا به تعبیر دقیق اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر.
مجاهد
بله، صحیفه است و از طرف خدا است و قابل قبول و پذیرش برای هر امامی است و تکالیف هر امامی در آن نوشته شده است، امّا چرا این صحیفه قرآن نباشد؟ چرا این صحیفه فرمایش پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) نباشد، سنّت رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) نباشد، توصیهٔ علیبن ابیطالب (علیهالسّلام) نباشد؟
مجاهد
یک نفر آدم بیمبنای بیهدفِ بدون جهتگیری صحیح هم ممکن است یک گوشهای یک داد و فریادی راه بیندازد؛ این اسمش انقلاب نیست. به هر حرکت گنگِ کورِ بیجهتِ بیفلسفهٔ بیمبنایی که یک گوشهای واقع شود، انقلاب نمیگویند. انقلاب عبارت است از آن حرکتی که برطبقِ یک بینش خاصّی و بر مبنای یک مکتب و طرز فکر خاصّی انجام میگیرد بهمنظور دگرگون کردن بنای زندگی جامعه، دگرگون کردن قوارهٔ اجتماع.
Fateme
آنوقت در این غوغا _ مردم چه میکِشند از فکر نکردن! جامعهٔ اسلامی تا هروقتیکه فکر نکند، تا هروقتیکه مردمش نیروی اندیشه و خِرَد را به کار نگیرند، وضع، وضع امروز است و روز کربلا و امثال و اشباهش؛ آن روز هم مردم فکر نمیکردند _ حسینبنعلی میآید میایستد، دارد حرف میزند باهاشان، یک جعلّق احمقِ قدّارهبندی میگوید به حرفش گوش نکنید، هلهله کنید؛ بنا میکنند هلهله کردن. آخر نمیگویند با خودشان چرا هلهله کنیم؟
Fateme
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۱ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان