بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول) | صفحه ۵۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)

امتیاز:
۴.۰از ۳۷۹ رأی
۴٫۰
(۳۷۹)
موقعی که روح ترس‌آور و بسیار دانا تو را بر کنگرهٔ پرستشگاه گذاشت و به تو گفت: «اگر می‌خواهی بدانی که پسر خدا هستی یا نه، خودت را پایین بینداز، چون گفته شده است که فرشتگان «تو» را می‌گیرند و می‌برند و روی زمین نخواهی افتاد و داغان نخواهی شد. آن‌وقت بر تو ثابت خواهد شد که تو پسر خدا هستی و ایمانت را به پدرت ثابت خواهی کرد»، پس از این که به سخنانش گوش کردی، پیشنهادش را نپذیرفتی، تسلیم نشدی و خودت را از آن بالا پایین نینداختی. آه! البته با غروری شکوهمند، مانند خدا، عمل کردی؛ ولی آیا قبیلهٔ ضعیف یاغی، یعنی آدم‌ها، خدایانند؟
zohreh
در دنیا سه نیرو، فقط سه نیرو وجود دارد که بتواند وجدان این یاغی‌های ناتوان را به‌خاطر خوشبختی‌شان به‌فرمان خود در آورد. این سه نیرو عبارتند از: معجزه، راز و اقتدار. تو هرسه را رد کردی و درنتیجه سرمشق شدی.
zohreh
آن‌ها عاقبت فریاد خواهند زد که حقیقت در تو نیست وگرنه امکان نداشت آن‌ها را در چنین عذاب و سرگشتگی رنج‌آوری به‌حال خود رهاشان کنی و مسایلی چنان حل‌نشدنی و دغدغه‌هایی چنان بزرگ برای‌شان به‌جا بگذاری.
zohreh
تو عشق آزاد را برای بشر آرزو کردی تا آزادانه شیفته و اسیر تو به‌دنبالت بیاید.
zohreh
فراموش کرده‌ای که صلح و حتی مرگ برای آدم‌ها خیلی ارزشمندتر است تا آزادی و داشتن اختیار در شناخت نیک و بد؟ هیچ‌چیز از آزادی وجدان برای بشر وسوسه‌انگیزتر نیست؛ ولی درعین‌حال هیچ‌چیز هم دردناک‌تر از آن وجود ندارد.
zohreh
راز زندگی انسان فقط در زنده‌بودن نیست؛ بلکه باید انگیزه‌ای هم برای زندگی‌کردن داشته باشد. بدون داشتن وجدانی آرام، چه دلیلی دارد به زندگی ادامه دهد؟ در آن صورت از زندگی دست می‌شوید و به‌جای ماندن در این دنیا، خود را نابود می‌کند، حتی اگر نان فراوان در دسترسش باشد.
zohreh
کافی است به انسان نان داده شود، تا سر تعظیم فرود آورد، چون هیچ‌چیز بیش‌تر از نان در زندگی‌اش اساسی و مهم نیست؛ ولی اگر کس دیگر جز «تو» بر وجدانش چیره شود، آن‌وقت تو را رها می‌کند و به‌دنبال کسی می‌شتابد که وجدانش را دراختیار گرفته است.
zohreh
به «تو» گفتم که عذاب‌آورترین دغدغهٔ آدم‌ها این است که هرچه زودتر کسی را بیابند و این موهبت آزادی را که همراه با خودشان به دنیا می‌آید، به او واگذارند. ولی فقط کسی می‌تواند این آزادی را دراختیار بگیرد که بتواند به وجدان‌شان آرامش ببخشد.
zohreh
به‌نام پرستش دسته‌جمعی هم‌نوعانش را از دم تیغ گذرانده است. خدایانی علم کرده و مردم را فراخوانده که «خدایان‌تان را ترک کنید و بیایید به ستایش خدایان ما مشغول بشوید، وگرنه وای‌به‌حال شما و خدایان‌تان!» و تا آخر دنیا هم وضع به همین منوال خواهد بود.
zohreh
از آغاز قرون، رنج و اندوه اساسی هر انسانی و نیز کل بشریت همین نیاز به پرستش دسته‌جمعی بوده است.
zohreh
برای انسان که آزاد مانده، دغدغه‌ای دایمی‌تر و دردناک‌تر از این وجود ندارد که هرچه زودتر پی ببرد چه کسی را باید بپرستد. ولی فرد درصدد است فقط کسی را بپرستد که چون و چراناپذیر است، چنان چون و چراناپذیر که همگی قبول می‌کنند به‌اتفاق او را پرستش کنند.
zohreh
به‌خاطر همین دغل‌کاری است که رنج می‌بریم، چون ناچاریم به آن‌ها دروغ بگوییم.
zohreh
در چشم ما ضعفا هم عزیزند. آن‌ها فاسد و یاغی‌اند؛ ولی در نهایت آن‌ها هستند که اطاعت می‌کنند، تحسین‌مان می‌کنند، ما را خدایانی می‌پندارند و در رأس خود قرار می‌دهند و از ما فرمان می‌برند، بار آزادی‌ای را که از آن می‌ترسند به‌دوش می‌کشند و حکم‌روایی آن‌همه مردمان آزاد بر آن‌ها، سرانجام به وحشت‌شان می‌اندازد.
zohreh
هرگز بدون ما نخواهند توانست شکم‌شان را سیر کنند، تا زمانی که آزاد بمانند، هیچ دانشی نمی‌تواند برای‌شان نان فراهم آورد؛ ولی سرانجام آزادی‌شان را به پای ما خواهند ریخت و به ما خواهند گفت: «دوباره ما را به بردگی بکشانید، ولی سیرمان کنید!» سرانجام پی خواهند برد که آزادی و داشتن نان با هم تجانسی ندارند، چون هرگز، هرگز نخواهند توانست این آزادی را میان خودشان تقسیم کنند، همدیگر را هم متقاعد خواهند کرد که هیچ‌گاه نمی‌توانند آزاد باشند، چون ضعیفند، فاسدند، گمراهند و یاغی.
zohreh
هیچ می‌دانی که قرن‌ها خواهد گذشت و بشریت از زبان خرد و دانش اعلام خواهد کرد که دیگر نه جنایتی وجود دارد و نه گناهی، فقط گرسنگی باقی مانده است. «به آن‌ها فقط نان بده و تقوا طلب کن»
zohreh
تو پیشنهاد را رد کردی، چون این‌طور به‌نظرت رسید که اگر فرمانبرداری به بهای دریافت نان خریده شود، آزادی مفهومی نخواهد داشت. جواب دادی که انسان فقط به نان زنده نیست؛ ولی هیچ می‌دانی که به‌نام همین نان دنیوی است که روح دنیوی علیه تو قیام خواهد کرد، با تو خواهد جنگید و مغلوبت خواهد کرد؟
zohreh
می‌خواهی به دنیا بروی و با دست‌های خالی به آن‌جا می‌روی، با وعدهٔ آزادی‌ای که با ساده‌دلی و با هرج و مرج‌طلبی ذاتی‌شان، حتی نمی‌توانند بفهمند چه کسی آن‌ها را می‌ترساند و از چه کسی وحشت دارند، چون هیچ‌چیز برای انسان و جامعهٔ بشری گذشت‌ناپذیرتر از آزادی نبوده است!
zohreh
انسان یاغی خلق شده است؛ آیا یاغی‌ها می‌توانند خوشبخت باشند؟
zohreh
آن‌چه را قلبت گواهی می‌دهد باور کن قول و تعهدی از سوی آسمان وجود ندارد. آن‌چه قلب گواهی می‌دهد ایمان است!
zohreh
نه این‌که خدا را قبول نداشته باشم، آلیوشا؛ بلکه من فقط خیلی محترمانه بلیت وردی‌ای را که به من داده به او برمی‌گردانم.
zohreh

حجم

۵۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۱۹ صفحه

حجم

۵۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۵۱۹ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰
۵۰%
تومان