بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلیدر؛ جلد اول و دوم | صفحه ۲۲ | طاقچه
کتاب کلیدر؛ جلد اول و دوم اثر محمود دولت‌آبادی

بریده‌هایی از کتاب کلیدر؛ جلد اول و دوم

انتشارات:فرهنگ معاصر
امتیاز:
۴.۴از ۳۷۵ رأی
۴٫۴
(۳۷۵)
تب اگر چه تن را نزار می‌کند، اما گرمایی دیگرگونه می‌بخشد.
Nasib Radmehr
اما چه دور و دراز بود این روز؟ انگار تمامی نداشت. خورشید، هر چه بخواهی کند می‌رفت. خسته و مانده گام برمی‌داشت. می‌تافت، زیر ابر ـابرهایی که لحافی کهنه را می‌مانستندـ فرو می‌رفت، بیرون می‌آمد و باز سر جایش بود. گویی جم نخورده بود!
Pariya
آخر پرده‌های دل آدم از آهن که نیستند؟ به نگاهی گاه درهم می‌ریزند! گاه چنین است که تاب کلامی را نمی‌شود آورد. بند دل می‌لرزد. در این میان گناه را پای که باید نوشت؟
Pariya
ذهنش گیرافتاده در قلابی بود که دمادم تنگ و تنگ‌تر می‌شد.
Pariya
گاه چنین است که جهنم هم دلچسب می‌نماید. فریب پیچ و تاب شعله، به خود می‌کشاندت. می‌بلعدت. کدام کس توانسته آتش را زشت بشمرد؟ عشق سودایی، همان آتش است. به خود می‌کشاندت، فرو می‌بلعدت، آتشت می‌زند، آتشت می‌کند. به آنکه درافتی، خود آتشی. خودِ آتش. بسوزد این خرمن.
Pariya
کششی گنگ بود به سوی رهایی. اما، پندارِ خام! غده غمی راه گلو را بسته بود. غمی ناپیدا. از کجا این غم آمده‌بود؟ از کجا می‌توانست نیاید؟
Pariya
چنین می‌نمود که زیر پوست چهره‌اش جنگلی باران‌خورده هست.
Pariya
. او همه را به چشم باطن می‌دید و حالات و رفتارشان را نظاره می‌کرد و با خیال خود چیزی بر هر سخن، هر کنایه، هر حرکت و هر نگاه می‌افزود.
Pariya
امید رهاشدن. گسیختن هر چه بند و به پرواز بالیدن.
Pariya
اگر دل خوش می‌داشت و به دمیدن خورشید نگاه می‌کرد، می‌توانست رنگهای بکر و دمادم نوروز را ببیند؛ رنگهایی آمیخته و دمادم دیگرگون. رنگهایی که گویی در همه زمانها یک بار آفریده می‌شدند و یک بار می‌مردند. رنگهایی که هیچ دم، در هیچ نقطه‌ای یکسان و یکنواخت نبودند. «آن» بودند، دم بودند و با نفس خورشید می‌سوختند، از میان می‌رفتند و در هُرمش حل می‌شدند.
Pariya

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه