بریدههایی از کتاب فلسفه تنهایی
۳٫۵
(۲۲۱)
نظریهٔ شناختیِ اجتماعی هم هست که تنهایی را زاییدهٔ حساسیت بالای آدمی به تهدیدها و مخاطرات اجتماعی میداند؛ (۱۴) یعنی آدمهای تنها از فقدانِ رابطه با دیگران هراس دارند و برای همین است که در رابطههایشان دنبال نشانههای شکست میگردند، که خودِ این کار باعث سستشدن روابطشان با دیگران میشود و در نهایت تنهاییشان را تشدید میکند. علاوه بر این، طردشدگیِ اجتماعی باعثِ ایجاد حساسیت نسبت به طردشدنهای تازه میشود، و ممکن است دوباره فرد را وادارد به دنبال نشانههای جدید طردشدگی بگردد.
سورینام
برای اینکه بتوان رابطهٔ محتملِ (contingenc) میان انزوای اجتماعی و تنهایی را تبیین کرد، مدلی مشهور به مغایرتِ شناختی (Cognitive Discrepancy) شکل گرفته است. (۱۰) بر اساس این نظریه، آدمها نوعی معیار درونی یا توقع در خود میسازند که روابطشان با دیگران را به محکِ آن میزنند. اگر رابطههایشان با این معیار همخوانی داشته باشد، به این روابط حسِ خوشنودی و رضایت خواهند داشت و تنهایی را تجربه نخواهند کرد؛ و برعکس اگر رابطههایشان مطابق با آن معیار نباشد حس تنهایی خواهند داشت. شگفت اینکه مطالعات متعددی هم نشان میدهند وقتی تعداد دوستان از حد ایدهآل شخص بیشتر میشود تنهایی بهواقع افزایش مییابد.
سورینام
آدم میتواند بگوید یک جایش درد میکند، اما وقتی درد شدید میشود، حتی توانایی گفتنِ آن را هم از دست میدهد. درد شدید را نمیتوان با دیگران درمیان گذاشت، صرفاً به این دلیل که وقتی درد همهٔ دنیای آدم میشود، دیگر جایی برای چیز دیگری باقی نمیگذارد. البته که میتوان کاری بیشتر از تصورِ درد دیگران کرد ــــ میتوانیم آن را تا حدی حس هم بکنیم چرا که همین دیدن دردِ دیگران خودش حسی از رنج و عذاب به همراه دارد. گرچه شکافی عمیق هست میانِ دردی که دیگری میکشد و واکنشِ ما به آن درد. این جنس تجربههاست که به فاصلهای میانِ ما و دیگری اشارت میکند که از آن نمیتوان برگذشت.
سورینام
ما همه یکجور دورویی یا تضاد ذاتی درونمان داریم: هم به سوی دیگران میکشدمان چرا که به آنها نیاز داریم، و هم ما را از دیگران دور میکند چونکه به دور بودن از آنها هم نیاز داریم و میخواهیم گاهی تنها بمانیم.
Saharnaz
وجه ناخوشایند تنهایی در تهوع سارتر اینگونه وصف شده است:
خودم را در انزوایی چنان وحشتآور حس میکنم که به خودکشی میاندیشم. آنچه مرا بازمیدارد این فکر است که هیچکس، مطلقاً هیچ کسی از مُردنِ من ککش هم نمیگزد؛ و در وقتِ مرگم از حیاتم نیز تنهاتر میشوم
سورینام
میکند آدمهایی که در انزوا میبالند هیچگاه یاد نمیگیرند خودشان را بشناسند.
کاربر ۲۴۷۴۱۴۹
تنهایی را نمیتوان با در نظر گرفتن تعداد آدمهای دور و برِ فرد حدس زد، بلکه باید دید معاشرتهای اجتماعیِ فرد تا چه اندازه نیازش را به برقراریِ ارتباط برآورده میکند؛ به عبارت دیگر تنهاییِ فرد را میتوان از آنجا حدس زد که تعاملهای اجتماعیاش چقدر برایش معنادار است. (۹) تنهایی پدیدهای ذهنیست، و به شکل نارضایتی از روابط با دیگران تجربه میشود؛ حالا یا به این علت که آن روابط بسیار محدود و کم است، یا هم به این سبب که روابط فعلی آن صمیمیت و گرمایی را که باید ندارند.
کاربر ۲۴۷۴۱۴۹
بدون دیگران بودن فینفسه نه خوب است نه بد. همه چیز بستگی دارد به اینکه تنهاییِ شما چگونه است. تنها بودن ــــ یکّه و تنها بودن، آنجا که فقط خودم هستمــــ موقعیتی ست که در آن برخی از بهترین و بدترین لحظات زندگیمان را تجربه میکنیم.
کاربر ۲۴۷۴۱۴۹
در واقع ما قادریم نوعی تنهاییِ متافیزیکی را تجربه کنیم؛ شکلی از تنهایی که در آن آدمی باور دارد همیشه محکوم به تنهایی و جدایی از دیگران است، چرا که رسم دنیا اینست و آخر سر به حالِ خود واگذاشته میشویم. (
z.hlj
اینجا برای من همهاش تنهایی است همهاش تنهایی است برای من...
تنهایی
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
حجم
۴۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
حجم
۴۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان