بریدههایی از کتاب آبنبات دارچینی
۴٫۶
(۱۱۲۸)
حق با مامان بود که من سال بعد کنکور دارم و نباید کار کنم. اما، در اصل، بیشتر حق با آقاجان بود که میدانست من اهل کار کردن نیستم.
Parvane
راستی جریمهٔ ویدئو بیشتره یا این فیلما؟
چون دایی جوابی نداد، مطمئن شدم جریمهٔ فیلمها بیشتر است و اسیر این حس ایثار و ازخواهرزادهگذشتگیاش شدم.
gharibimohammad
ـ مگه دکتر نگفت شام سنگین نخوری؟
ـ مگه دکتر به تو یَم نگفت موقع ظرف شستن زیاد واینستا؛ برای کمرت خوب نیست؟
ـ خا من ظرفا رِ نشورم، کی مشوره؟
ـ ولی خا من اینِ نخورم، بقیه مخورن.
neda
"عشقهایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود"
ایران
بعد هم با اشاره به ویدئو گفت: "شیطان آوردین به خانه؛ ها؟" من و دایی چیزی نگفتیم. اما آقای دکتر، که تازه رسیده بود، گفت: "بستگی داره چه جوری ازش استفاده کنیم. مثل چاقو ممانه. هم مشه باهِش جراحی کرد هم مشه باهش به یکی چاقو زد."
ایران
مِگن اگه مارِ اذیت کنی، با چشماش ازت عکس مگیره. بعداً هر جای دنیا یَم بری میآد انتقام مگیره
ایران
بدیِ سالِ کنکور این است که هر کاری که میخواهی بکنی همه میگویند: "مگه تو کنکور نداری؟" ولی خوبیاش هم این است که برای هر کاری که دیگران به تو میگویند انجام بده و حوصلهاش را نداری میتوانی بگویی: "من کنکور دارم."
فرو
مهم اینه بدانیم همهش زندگیه؛ مثل این شکلاتای تلخ. شیرینه، ولی تلخه. تلخه، ولی شیرینه. زندگی همینه آقا محسن!"
MDH_
"بعضی تغییرا انقدر تدریجی اتفاق میافته که طرف خودش باورش نمشه بعداً اینطوری مشه.
karoon
از خانهٔ آقای جاجرمی که درآمدم، با خودم گفتم نکند اصلاً خدا من را خلق کرده تا آدمهای ناراحت را شاد کنم!
Alla
یکی از دوستان دایی اکبر وقتی کنکور داده بود مدعی شده بود که پدربزرگش، که دعانویس بوده، دعایی برایش خوانده که توانسته سرِ جلسهٔ کنکور کلیدِ سؤالات را پیدا کند. گفته بود کلید سؤالات چیزی شبیه بالِ پروانه بوده و پیشبینی کرده بود به نیتِ چهارده معصوم رتبهاش بین ۱۴ و حداکثر ۱۱۰ خواهد شد که آن ۱۱۰ هم در حروف ابجد نام حضرت علی (ع) است. البته، وقتی نتایج آمد، رتبهاش از تعداد صد و بیست و چهار هزار پیامبر هم بیشتر شده بود.
omid
بچهها، هر چی که فکر مُکنین مناسبه یا انجام دادنش براتان شیرینه، اگه همون موقع یا بعدش حس عذابوجدان داشتین، یعنی نامناسبه. اگه بعدش از خودتان راضی بودین، یعنی مناسبه.
یا فارس الحجاز ادرکنی
با معنای "خَف کن و گوش کن"
ن. عادل
دایی، که انگار خیلی سرخوش شده بود، با صدای بلند به زندایی گفت: "چطوری عشق من؟" آقاجان با صدایی بلندتر، از توی حمام، گفت: "خوبم."
آسمان دار
از نحوهٔ استکان شستنش فهمیدم چقدر در مصرف آب وسواس دارد. چای که آورد، دیدم رنگش، به قول آقاجان، آبِزیپو شده است. تازه، سرد هم بود.
ـ عمو، اینکه سرده که!
ـ خا داغ ضرر داره.
مطمئن بودم چون حوصله ندارد این حرف را میزند. شاید هم از تنبلی بود. خوب شد غلامعلی یک زن لکّه نشد؛ وگرنه به شوهرش هیچ غذایی نمیداد و میگفت ضرر دارد.
نیلوفر🍀
"تِف ... ما گفتیم دخترمانِ به یکی مِدیم پدر و مادرش دکترن. تو بهش شیر دادی؟ حالا دیگه خواهربرادر شدن!" آقای دکتر گفت: "پس همون خوب شد که خواهربرادر شدن؛ وگرنه پسرِ من از پس آپارگادای پریپلنگ برنمیآمد!"
Dayana
کاش یک شغلی بود که آدم چرتوپرت مگفت و پول درمیآورد.
ـ ها ... اون وقت همه به تو مگفتن اوستا.
محمد
دایی اکبر، مثل فیلمهای خارجی، از وانت پیاده شد تا برای ملکههای کوچهٔ سیدی، یعنی مامان و ملکه الیزابیبی، در را باز کند. البته این کار ربطی به تشریفات دیپلماتیک نداشت؛ در واقع درِ سمتِ آنها از داخل باز نمیشد.
M ، A
توی تهران تابلو زدهان که اول فکر کنین بعد بچهدار بشین. هر کی که توی فکره، مردم بهش مِگن: "زیاد فکر نکن. بچهدار مِشی."
سیّد جواد
آقای اشرفی با استیصال به من نگاه کرد. انگار منتظر بود، در جوابِ محبت امروزش، من هم او را نجات بدهم. البته، کمی ناعادلانه بود. چون نجات دادن از دستِ ماشین گشت خیلی راحتتر از نجات دادن از دست منیژه خانم بود.
aseman
حجم
۳۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۹۸ صفحه
حجم
۳۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۹۸ صفحه
قیمت:
۲۲۰,۰۰۰
۱۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان