بریدههایی از کتاب آبنبات دارچینی
۴٫۶
(۱۱۲۸)
طبق معمولِ همهٔ اوقاتِ ناراحتیام، برای تخلیهٔ روحی و روانی، رفتم ساندویچی.
ـ داداش، همبِر دونون برام مذاری؟
ـ باشه ... مخوری یا مبری؟
ـ پس دو تا بذار. اولیشِ مخورم، دومیشَم مبرم که توی راه بخورم.
ـ مخوای سومیشم بدم به خانه رسیدی بخور. چهارمیشم توی بیمارستان که بیکار شدی بخور. ها؟
ـ اگه پولشِ نمگیری، باشه.
Parvane
"زندگی یک نامردآدمیه!" یعنی اگر قرار است چیزی به تو بدهد، چیزی هم از تو میگیرد. گاهی هم اگر قرار است چیزی به تو بدهد، دو تا چیزِ همزمان میدهد تا در زمانی که ماندهای کدام را انتخاب کنی هر دو را از تو بگیرد.
حسینی
ـ چی اسمایی! کاو و کوژ ... عین فحش ممانن.
ـ ها بابا ... خدایی نِگا ... اسم کالیفرنیا که میآد آدم یاد عشق و حال میافته. ولی اسمِ هُذلولی که میآد آدم پَرچه مشه و یاد بدبختیاش میافته. خا اینا یَم اسمه؟
gharibimohammad
ـ چی اسمایی! کاو و کوژ ... عین فحش ممانن.
ـ ها بابا ... خدایی نِگا ... اسم کالیفرنیا که میآد آدم یاد عشق و حال میافته. ولی اسمِ هُذلولی که میآد آدم پَرچه مشه و یاد بدبختیاش میافته. خا اینا یَم اسمه؟
gharibimohammad
ولی به نظرم برای موفقیت باید برنامهریزی و هدف داشته باشیم.
gharibimohammad
با اینکه برای درس خواندن کم وقت نمیگذاشتم، حس میکردم زمان با سرعتِ هر چه بیشتر من را به جای هدف به سمت پادگان صفرچهار بیرجند سوق میدهد.
gharibimohammad
توی تهران تابلو زدهان که اول فکر کنین بعد بچهدار بشین. هر کی که توی فکره، مردم بهش مِگن: "زیاد فکر نکن. بچهدار مِشی."
gharibimohammad
زندگی به این نیست که بقیه بگن بزرگی؛ به اینه خودت و دنیا رِ چطور بشناسی
gharibimohammad
"عاشق شدن چیزِ بدی نیست. ولی کسی که زیاد عاشق مشه یعنی که هنوز عاشق نشده."
gharibimohammad
زندگی تلخی داره. شیرینی داره. ولی مهم اینه بدانیم همهش زندگیه؛ مثل این شکلاتای تلخ. شیرینه، ولی تلخه. تلخه، ولی شیرینه. زندگی همینه آقا محسن!"
•Pinaar•
سعی کنین مثل حضرت یوسف در زندگی پاک باشین تا درهای سعادت، هم در دنیا هم در آخرت، به روتان باز بشه. خداییش یک درصد تصور کنین اگه شما توی اون لحظه به جای حضرت یوسف بودین و زلیخا ... نه، هیچی ... نمخواد تصور کنین. برپا ... بشین ... برپا ... بشین ... اصلاً بذارین یک چیز دیگه بگم. گفتم نمخواد تصور کنین! حواستان کجایه؟ ... غلامی ... گم شو بیرون!"
محمد
مراد گفت: "اینا هیچی نمدانن که هیچی، تازه، تو تهران، جدیداً کلی فرهنگسرا باز شده. فکر کنم مخوان کاری کنن بچههای مردم به جای مسجد برن اینجور جاها."
منصوره
آقای کریمینژاد گفت: "خلاصه اینکه فقط سه چیز متانه شما رِ در برابر این خویِ وحشی کنترل کنه: ایمان، تقوی، عمل صالح، و ازدواج."
ـ این که شد چار تا!
ـ برو بیرون.
آقای کریمینژاد، بعد از اخراج سعید از کلاس، نفس عمیقی کشید و گفت: "حالا چون فعلاً وقت ازدواج شما نیست، سعی کنین مثل حضرت یوسف در زندگی پاک باشین تا درهای سعادت، هم در دنیا هم در آخرت، به روتان باز بشه. خداییش یک درصد تصور کنین اگه شما توی اون لحظه به جای حضرت یوسف بودین و زلیخا ... نه، هیچی ... نمخواد تصور کنین. برپا ... بشین ... برپا ... بشین ... اصلاً بذارین یک چیز دیگه بگم. گفتم نمخواد تصور کنین! حواستان کجایه؟ ... غلامی ... گم شو بیرون!"
منصوره
برایمان از روستای طبر کرهٔ محلی تَروتازهای که بیشباهت به گلولهٔ برفی نبود آورده بودند و چون خیلی خوشمزه بود داشتم با فداکاری هر چه تمامتر و خوردنِ بیش از حد به سلامتی مامان و آقاجان و بیبی کمک میکردم. با اینکه چربی خون هر سهٔ آنها بالا بود، هر سه، مثل دوستان ناباب، موقع خوردن کرهٔ محلی، با گفتن "بَه، چی خوش میآد خوردنش!" و اهدای پُرمِهر کلسترول به هم، یکدیگر را به بسته شدن رگهایشان تشویق میکردند.
کاربر ۱۱۹۸۲۳۵
برای همین هر چه فیزیک میخواندم توی سرم نمیرفت.
ایران
حجم
۳۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۹۸ صفحه
حجم
۳۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۹۸ صفحه
قیمت:
۲۲۰,۰۰۰
۱۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان