بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رومی (جلال الدین محمد) | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رومی (جلال الدین محمد)

بریده‌هایی از کتاب رومی (جلال الدین محمد)

نویسنده:بهمن شکوهی
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۴۹ رأی
۴٫۳
(۴۹)
دریک سالی که کیمیاخاتون با شمس‌الدین زندگی کرد بزرگ و بالغ شد، شمس‌الدین به او گفته بود، مس وجودش در مراودت با او زر خواهد شد و کیمیاخاتون، مسی بود که خود را به کیمیا گری چون شمس‌الدین سپرد و یک سال بعد او دیگر بزرگ نمی‌شد، بلکه فقط به عدد سال‌هایی که از عمرش می‌گذشت افزوده می‌شد، طلا صدسال هم بگذرد همان طلا باقی می‌ماند و کیمیاخاتون دیگر کیمیاخاتون باقی می‌ماند بی‌آنکه تغییری کند و وقتی تغییری در کار نباشد بختک کسالت و ملال و سکون و تکرار فرود می‌آید و آدمی را از زنده‌بودن منزجر می‌کند، مگر آنکه آن کرم ابریشم پلشت در پیله خود بمیرد و جهانش را عوض کند و به هیبت شاپرکی حیرت‌آور زندگی پر از پرواز و رهایی خود را در وجودی دیگر از سر بگیرد.
shahin
فقیهان شارع می‌گویند مال تو مال خودت مال من مال خودم، امّا طریقت می‌گوید مال تو مال خودت و اگر خواستی مال من هم مال تو، این است فرق فقیه و صوفی. حتی عارفان می‌گویند نه مال منی هست نه مال تویی، و اگر به حقایق معانی دست یابی خواهی فهمید نه تو هستی و نه من! همه ما رویاییم. رویایی در ذهن دانای کل.
shahin
شمس‌الدین گفت: من از چیزی نمی‌ترسم، ترس از تعلق برآید، من به چیزی تعلق ندارم و چیزی از آنِ من نیست. نه ثروتی دارم که نگرانش باشم، نه زن و فرزندی که به سوی آنها برگردم، برای هر انسانی یک زمان عاشق شدن هست، یک‌زمان مردن، نه یک ثانیه زودتر می‌شود نه ثانیه‌ای دیرتر، اگر خودت را از تعلقات برهانی از هیچ‌چیز نمی‌ترسی،
shahin
به صحرا شدم، باران عشق باریده بود و زمین تر شده چنانچه پای مرد به گلزار فرو شود پای من به عشق فرو می‌شد.
shahin
مادرم می‌گفت؛ وقتی مرغان آب می‌خورند سرشان را به آسمان می‌گیرند و خدا را می‌ستایند، من هم وقتی نماز می‌خواندم حس می‌کردم در آن یکتایی جاری در هستی حل شده‌ام و خود را جزئی از آن می‌دیدم.
مسلم عباسپور
پدرم می‌گفت روزی پدرش به او گفته بود از راه دادن آدم‌های غریبه و افکارشان در زندگی خود نترسید. آدم‌های غریبه حرف‌ها و تجربه‌های مختلفی دارند و آنها را به شما می‌آموزند این شمایید که از آن تجربه‌ها خوب و بدش را جدا می‌کنید و آنچه به دردتان می‌خورد نگه می‌دارید، چیزهای خوبی که خو د دارید نگه دارید و چیزهای خوب دیگران را به آن اضافه کنید.
مسلم عباسپور
، شاپرک زیبایی در حال تولد بود که کمتر شباهتی به موجود قبلی داشت. موجودی که می‌توانست با بال‌های کلماتِ آهنگ و موسیقی آنها بال بگیرد و دیگر روی سطحِ خشن و محدودِ غصه‌هایش نخزد.
مسلم عباسپور
اسارت وصل از رهایی فراق شیرین‌تر است.
Maryam
"جلال‌الدین، دین را چگونه خواهی یکی کنی؟ دین فقط در قیامت یکی می‌شود، امّا اینجا که دنیاست و هرکسی را مرادی است و هوایی است مختلف، یکی شدن اینجا ممکن نیست، مگر در قیامت که همه یکی می‌شوند و به یک جا نظر می‌کنند و یک گوش و زبان دارند.
saye:)
سال‌ها پرسیدم از خود کیستم آتشم، شورم، شرابم، چیستم؟ دیدمش امروز و دانستم کنون او به‌جز من، من به‌جز او نیستم
saye:)
زندگی دنیا بازی کودکانه است
n re
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
Ali Yeganeh
شمس‌الدین می‌گفت: مرد آن است که عیب خود را بگوید نه از خود ستایش کند و برای تأیید حرفش ماجرایی از پیامبر نقل کرد و گفت: وقتی پیامبر خدا از معراج به زمین برگشت، اصحاب از احوالاتش می‌پرسیدند و از پیامبر می‌خواستند بهشت را برایشان تشریح کند، امّا در آن میان دخترش فاطمه به پدر می‌گفت: پدر من عیب زیاد دارم، مرا از جهنم شرح ده تا مگر بر من اثر کند تا از دوزخیان نباشم.
مروارید ابراهیمیان
کسی که به خداباور دارد از چیزی نمی‌ترسد و امیدوار است که ز کرم مزید آید دو هزار عید آید.
مروارید ابراهیمیان
شهاب‌الدین با تلخی تکرار کرد: مردم، مردم، مردم، جلال‌الدین روزی خواهد رسید خواهی فهمید این مردم و نظراتشان برایت به اندازه عطسهٔ بزی ارزش نخواهد داشت. امّا تا آن روز به دنبال بزرگ کردن تعداد این جماعت تلاش خواهی کرد و خواهی دید هر قدر تعداد آنها زیادتر می‌شود تو تنهاتر خواهی شد.
مروارید ابراهیمیان
من نه به عشق رسیدم نه به علم، با عود به طرب می‌رسم اگر بیاموزم. طرب نشانه آرامش و رسیدن به عالم بی‌رنج و ملالت است یعنی همان مینو که جای خداست.
مروارید ابراهیمیان
جلال‌الدین می‌دانی شجاعت طالب علم در چیست؟ در آن است که بداند که نمی‌داند، ندانستن سد راه معرفت نیست، توهم دانستن است که مانع حقیقت می‌شود و آدم را از جستجو باز می‌دارد.
مروارید ابراهیمیان
فقیهان دشنه را همیشه در کمر حرامیان می‌بینند، آنکه دشنه را ساخت برای حرامیان نساخت، داروغه این شهر هم دشنه به میان دارد، قصاب هم گوسفند را با دشنه حلال می‌کند. تاروپود ریسمان هم با تیغ و دشنه فرش می‌شود. این گناه دشنه نیست که بر کمر حرامیان است. دف را در سماع می‌نوازند، این رباب را هم. امّا در دستگاه کی قباد، زنان برهنه هم با ضرب عود و قانون می‌رقصند. این گناه نی نیست که به مجلس کی قباد رفته است. عارف دشنه به دست گیرد خربزه را می‌شکافد نه پهلوی کسی. فقیهان کار خودشان را می‌کنند. به اختیار آنها باشد می‌گویند خربزه را به سنگ بشکنید که به دشنه حرام است. حتی جلو خواندن بلبلان باغ را هم می‌گیرند که حالی عوض نشود. به اختیار آنها باشد آدمیان را در خمره حبس می‌کنند که گناه نکنند.
shahin
اگر مردم هم به اندازهٔ آن موش‌ها بی‌آزار بودند زندگی راحت‌تر بود امّا مردم آن‌طور نبودند که آدم دلش می‌خواست مثل مار یا موش بی‌آزار باشند، مردم بی‌دلیل آزارت می‌دادند چون می‌توانستند، نه که حتی بخواهند آزارت دهند.
atiye
نمی‌توانستم فراموش کنم که این «زنده‌بودن» روزی تمام خواهد شد. مثل زندگی یک‌روزهٔ پشه‌ای که روی تالاب پشت حمام یک روز صبح به دنیا می‌آید و تمام روز را می‌گذراند و اگر قورباغه‌ای او را نمی‌خورد ظهر روز بعد می‌مرد، آنچه مردم آن را «زندگی» می‌کنند حادثهٔ بزرگ‌تری از تولد و مرگ آن پشه تالاب پشت حمام نبود، تالاب پشت حمام بوی گندی می‌داد امّا تالاب زندگی مردم بوی چندان بدی نداشت فقط نمی‌بایست می‌فهمیدی در تالاب به دنیا آمده‌ای مثل آن پشه که نمی‌دانست در گندابی که از حمام به تالاب پشت حمام می‌ریخت به دنیا آمده است.
atiye

حجم

۵۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

حجم

۵۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
۱۳۰,۹۰۰
۳۰%
تومان