بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رومی (جلال الدین محمد) | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رومی (جلال الدین محمد)

بریده‌هایی از کتاب رومی (جلال الدین محمد)

نویسنده:بهمن شکوهی
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۴۹ رأی
۴٫۳
(۴۹)
داشت، شمس‌الدین می‌گفت خدا فحش‌ها را خلق کرده است تا به جای یک ساعت بدگویی از کسی یا چیزی با یک کلمه حق مطلب را ادا کنی و زحمت گفتار نبری.
shahin
این مردم را نگاه کن، صبح تا شام کاری جز آزار هم ندارند خود با سیاست و تملک و آز و طمع برای خود مشکل می‌سازند و بعد دنبال درمان آن می‌گردند. تمام تلاششان پیدا کردن آرامش است امّا آن را در پول و قدرت و جاه می‌بینند. و همیشه گلایه دارند چرا به آرامش نمی‌رسند، این مردم اکثرشان کودن‌اند، اکثر هم لایعلمون
shahin
این مادران موجودات عجیبی هستند از جان و تن خود مایه می‌گذارند تا فرزند خود را بزرگ کنند و خود پیر و فرتوت می‌شوند. از زندگی خود گلایه نمی‌کنند شاید به خاطر آن است که متفاوت به دنیا می‌آیند. در ذاتشان سرشتی دارند که ناخواسته خود را وقف بزرگ کردن فرزند می‌کنند، خود با تماشای بزرگ شدن فرزندشان خوشنودند.
shahin
انسان نمی‌تواند به اختیار خود شعر بگوید، باید کسی شاعر به دنیا آمده باشد والا با کوشش نمی‌شود شاعر شد. شعرگونه‌ای از وحی به انسان‌هاست و به هر کسی وحی نمی‌شود. کاش من هم می‌توانستم شعر بگویم، من می‌توانم تلاش کنم و شعر بنویسم امّا شاعری، نوشتن شعر نیست. شاعری جوشش درونی شاعر است که بی‌اختیار از درون شخص فوران می‌کند و شاعر چاره‌ای جز ثبت آن ندارد
shahin
آدم‌ها دو ثلث آنچه می‌خورند مزید بر نیازشان است، یا عادت کرده‌اند و یا برای لذت می‌خورند نه چنانچه گرسنه باشند. مغز آدم در تن گرسنه بهتر کار می‌کند تا شکم انباشته.
shahin
تفریح درویشان، یا گورستان است یا شب آسمان، یادت می‌آید بایزید که زیاد سفر می‌کرد می‌گفت: تفریح مؤمن در روز بازدید از گورستان است که بداند وقت تنگ است برای آموختن، و شب تماشای آسمان که بداند در این هستی دانه شنی بیش نیست که کنار ساحلی افتاده است
مسلم عباسپور
شمس‌الدین می‌گفت: فیلسوف می‌گوید من این را فهم کردم، من آن را فهم کردم، من همه‌چیز را فهم کردم تو غلط کردی همه‌چیز را فهم کردی، تو به‌قدر فهم خود، فهم کرده‌ای امّا همه حقایق و معانی در قدر فهم تو نیست.
مسلم عباسپور
روشن‌تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی‌سخنی نشنیدم ساکن سرای سکوت شدم و صدر صابری پوشیدم مرغی گشتم چشم او از یگانگی بال او از همیشگی در هوای بی‌چگونگی می‌پریدم کاسه‌ای نوشیدم که هرگز تا ابد از تشنگی او سیراب نشدم
مسلم عباسپور
برهان‌الدین صندوق‌های کوچکی را که روی دیوار نزدیک سقف نصب شده بود نشان او داد و گفت: آن صندوق‌ها را نگاه کن به گمانم بدانی آنها چیست. مولانا گفت: باید لانه کبوتران باشد، چند کبوتر سفید در حجره این ور و آن ور می‌رفتند، باید مونس پیرمرد باشند. برهان‌الدین گفت: حیوانات چشم و گوش حق‌اند اگر بر کسی پناه بیاورند این نشانه کرامت روح اوست، اولیا خدا جز رحمت و امنیت ساطع نمی‌کنند.
مسلم عباسپور
من برای خوشنودیِ مردم زندگی نمی‌کنم، چرا باید نگران حرف‌های مردم باشم؟ آنکه مرا می‌شناسد، می‌شناسد و اگر نمی‌شناسد اهمیتی ندارد در مورد من چه فکر می‌کند.
مسلم عباسپور
در عالَم بایزید، مور بیابان با غولِ چاه و آبیِ بیکرانِ آسمان و اقیانوس عمیق، همه و همه در یک‌چیز وحدت داشتند در وجود، وجود کسی یا چیزی که به آنها هویت می‌داد که از عدم به وجود بیایند و باشند و به دنیا بیایند و بزرگ شوند و بمیرند، یعنی شکل حیاتشان را عوض کنند. وجودی که در آنها بود هرگز نمی‌مرد بلکه از صورتی به صورت دیگر در می‌آمد.
مسلم عباسپور
من مصاحبی می‌خواهم تا تمام وقتم را نگیرد و هر وقت دلم خواست با او حرف بزنم. نه آنکه مجبور باشم همیشه او را تحمل کنم یا او مرا تحمل کند.
مسلم عباسپور
پدرم عالم آزاداندیشی است او قائل به تقریب مذاهب نیست و آن را غیر ممکن می‌داند، آدم‌ها متفاوت‌اند و تعبیرشان از دین و مذهب و فقه متفاوت است. تلاش برای رفع این تفاوت‌ها بیهوده است. مثل آن است که شما بخواهید نهاد همه آدم‌ها را یکی کنید. پدرم به من اختیار داده هر مذهبی که متناسب من است اختیار کنم. ظهیر پرسید: خب شما چه مذهبی اختیار کردید؟ جلال‌الدین جواب داد: هنوز هیچ‌کدام! من یک شاگردم، شاید روزی مذهبی گزیدم. امّا آن را ارجح به دیگران نخواهم دانست، فقط آن را مناسب خود خواهم دید نه برتر از بقیه.
مسلم عباسپور
چنان با همه باش که گویی یکی از آنانی و چنان از همه جدا باش که گویی با همه غریبه‌ای، به‌جز خدا در بند کس دیگر نباش، به ندای درونت گوش کن و آن باش.
Parinaz
هر کس را راهی است متفاوت برای رسیدن به خدا، و بدان به تعداد نفوس عالم، راه رسیدن به خدا هست.
Parinaz
"به صحرا شدم، باران عشق باریده بود، چندان که پای در گل شود به عشق فرومی‌شدم."
n re
سرنوشت ما هر آنچه هست، تغییر نخواهد کرد، باید راضی بود و آن را پذیرفت. گوهرخاتون گفت: من راضی نیستم. جلال‌الدین گفت: سرنوشت منتظر رضایت تو نخواهد بود، من یاد گرفته‌ام هر اتفاقی که برایم می‌افتد قبول کنم، آن اتفاقی است که باید می‌افتاد و اگر اتفاق افتاده یعنی مقدور بوده است.
n re
بعضی چیزها در تقدیر آدمی نیست، خیر آن است که پیش می‌آید
n re
آدم‌ها به آنچه دنبال آن هستند می‌رسند، آدمی آن است که دنبال آن است.
n re
اگر ناله به درگاه خدامی برید مناعت به خرج ندهید، به قدر منزلت خود بخواهید، آش بخواهید آش می‌گیرید، پلو بخواهید پلو خواهید گرفت. به درگاه خدا پلوخور بروید آش‌خور نباشید.
n re

حجم

۵۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

حجم

۵۱۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
۱۳۰,۹۰۰
۳۰%
تومان