بریدههایی از کتاب رومی (جلال الدین محمد)
۴٫۳
(۴۹)
شهابالدین با تلخی تکرار کرد: مردم، مردم، مردم، جلالالدین روزی خواهد رسید خواهی فهمید این مردم و نظراتشان برایت به اندازه عطسهٔ بزی ارزش نخواهد داشت. امّا تا آن روز به دنبال بزرگ کردن تعداد این جماعت تلاش خواهی کرد و خواهی دید هر قدر تعداد آنها زیادتر میشود تو تنهاتر خواهی شد.
مسلم عباسپور
و اگر بر تو ببندد همه درها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
Parinaz
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد وصال دولت بکند خدا خدایی
ز کرم نوید آید، دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید، تو هنوز خود کجایی؟
مروارید ابراهیمیان
روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم
Ali Yeganeh
برهانالدین گفت: رازدانی سخت نیست، جلالالدین رازداری سخت است.
marya
شهابالدین خندید و گفت: اگر زنان سؤالی از تو میکنند نه آن است که جواب آن را نمیدانند، آنها اقرار میخواهند نه جواب!
مسلم عباسپور
ارزش هدیه به نوع آن نیست به خاطرهای است که از آن هدیه ساخته میشود.
n re
کسی هزار جهد میکند که از خود چیزی بنمایاند و دیگری چون مولانا به صد حیلت بزرگی خود را پنهان میکند.
مسلم عباسپور
جلالالدین، تمام زندگی یک اتّفاق بیشتر نیست، اتّفاق بین تولد و مرگ.
):)
شهابالدین گفت: اذعان به نادانی اولین قدم تحصیل موفق است.
آروین
پیرزن گفت: راه را پیدا خواهی کرد اگر از هر اشتباهی که میکنی برگردی، گمان نکن اشتباه نخواهی کرد، کسی که پایش به این جهان برسد اشتباه خواهد کرد امّا از اشتباهت برگرد
atiye
روزی کژدمی میخواست از آب رودخانهای عبور کند و از جان خود میترسید که در آب رودخانه غرق شود، لاکپشتی به او رسید و علت ترس کژدم را پرسید، کژدم گفت: من شنا بلد نیستم و میترسم در آب رودخانه غرق شوم، لاکپشت قبول کرد کژدم را بر پشت خود سوار کند و او را از رودخانه عبور دهد، کژدم بر پشت لاکپشت سوار شد و وقتی به میان آب رسید کژدم نیش خود را بر لاک، لاکپشت فروکرد، لاکپشت پرسید، ای نادان چه میکنی؟ کژدم گفت: این طبع من است من اختیار آن را ندارم و باز نیش خود را بر لاک فرو کرد.
لاکپشت هم گفت: در آب شدن هم طبع من است و اختیار من نیست.
لاکپشت در آب فروشد و کژدم در آب رودخانه غرق گشت و جانش را از دست داد.
ali
جلالالدین آموخته بود هرچه در زندگی اتفاق میافتد بپذیرد و با آن کنار بیاید. او معتقد بود گلایه از روزگار آزردن خود است و فایدهای ندارد.
آروین
مولانا گفت: خواست شما چیست خاتون؟ من برای خوشنودیِ مردم زندگی نمیکنم، چرا باید نگران حرفهای مردم باشم؟ آنکه مرا میشناسد، میشناسد و اگر نمیشناسد اهمیتی ندارد در مورد من چه فکر میکند.
atiye
مردم فکر میکنند واقعیت دنیا آن چیزی است که میبینند اینطور نیست مردم آنچه را که میخواهند میبینند و آنچه را که میخواهند میشنوند،
atiye
مادرم همیشه از نور و آتش برایم حرف میزد. میگفت خدا اوّل نور را آفرید و از نور همهچیز را به وجود آورد، مادرم میگفت خدا همان نور است، و آتش نشانه گرمی و امنیت، از خانواده نور است. حتی میگفت؛ بینایی از نور است، اگر نور نباشد بینایی هم نیست، هیچچیز نیست، تاریکی است و در تاریکی چیزی نیست، مادرم شبها آسمان پرستارهٔ کویر را نشانم میداد میگفت؛ هر یک از آن ستارهها دنیای دیگری است، دنیایی پر از مخلوقات دیگر و آن کهکشان که مثل ابر سفیدی در آسمان است راه مکه است اگر شبها سمت آ ن را بگیریم به مکه خواهیم رسید.
مسلم عباسپور
"به صحرا شدم، باران عشق باریده بود، چندان که پای در گل شود به عشق فرومیشدم."
Ali Yeganeh
برهانالدین گفت: رازدانی سخت نیست، جلالالدین رازداری سخت است.
آروین
در خواب صدایی شنیدم که میگفت، بایزید از من هر چه بخواهی برایت فراهم میکنم، از من چه میخواهی؟
در خواب پرسیدم: تو کیستی که از تو هر چه بخواهم به من میدهی؟
صدا جوابم داد؛ من خدای توام، خدای جهان، خدای بزرگوار جهان.
من چیزی نمیخواستم، در جواب گفتم:
من چیزی نمیخواهم، فقط میخواهم بدانم در این دنیا چه میکنم، من متعلق به این دنیا نیستم، در این سیاره من غریبهام.
صدا در گوشم گفت: تو راه را پیدا خواهی کرد و خواهی دانست که هستی، من ترا دوست دارم.
atiye
شهابالدین با تلخی تکرار کرد: مردم، مردم، مردم، جلالالدین روزی خواهد رسید خواهی فهمید این مردم و نظراتشان برایت به اندازه عطسهٔ بزی ارزش نخواهد داشت. امّا تا آن روز به دنبال بزرگ کردن تعداد این جماعت تلاش خواهی کرد و خواهی دید هر قدر تعداد آنها زیادتر میشود تو تنهاتر خواهی شد.
atiye
حجم
۵۱۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
حجم
۵۱۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
۱۳۰,۹۰۰۳۰%
تومان