بریدههایی از کتاب بهترین داستان های کوتاه چخوف
۴٫۱
(۵۰)
من هم اعلام کردهم که روشنایی بدون دانش وجود نداره؛ که آموزش امر مهمییه، اما برای عوام سواد خوندن و نوشتن کافییه.
Naarvanam
ظاهراً آدمهای خوشبخت تنها به این دلیل احساس خوشبختی میکنن که آدمهای بدبخت در سکوت رنجهاشونو تحمل میکنن و اگه به خاطر این سکوت نبود خوشبختی امکانپذیر نبود. بنابرین نوعی هیپنوتیسمِ جهانی وجود داره.
Naarvanam
پول هم، مثل ودکا، آدمو از این رو به اون رو میکنه
Naarvanam
وقتی فکری تو ذهن کسی فرو میره و جا خوش میکنه، دیگه به این آسونیها بیرون نمیآد.
Naarvanam
من میگم، انسان به یه زمینِ یه متر و هفتاد هشتاد سانتیمتری، به یه زمین مزروعی، نیاز نداره بلکه به سرتاسر کره زمین، به سرتاسر طبیعت احتیاج داره تا استعدادهای خودشو نشون بده، ویژگیهای فردیشو نشون بده.
Naarvanam
«میآن به آدم دروغ میگن، آدم دروغها رو میبینه و به روی خودش نمیآره. در واقع، اونها رو تحمل میکنه اونوقت فکر میکنن آدم احمقه، نمیفهمه. بعد ناسزاها و تحقیرها رو تحمل میکنه و جرئت نمیکنه جانب آدمهای درستکار و آزاده رو بگیره. اونوقت آدم خودش هم دروغ میگه و لبخند میزنه و اینها همه به خاطر یه لقمه نون؛ به خاطر یه گوشه دنج؛ به خاطر یه مقام پست و بیارزش. نه، آدم نباید این جور به زندگی ادامه بده... .»
Naarvanam
«بله، همین طوره. مگه زندگیِ خود ما در شهرها، در اتاقهای محدود و خفه، حکم نوعی لاکو نداره که برای خودمون درست کردهیم؟
Naarvanam
جادهای که سایههای شبانهاش رنجها، زحمتها و غمها را پنهان کردهاند، آرام، غمگین و زیباست و به نظر میرسد که ستارههای آسمان با مهربانی و محبت به آن چشم دوختهاند؛ گویی در روی زمین از شرارت خبری نیست و همه چیز بر وفق مراد است.
Naarvanam
اون شادی و نشاطی رو میگم که وقتی بچه بودهیم احساس کردهیم، یعنی وقتی بزرگترها از خونه رفته بودن بیرون و ما یکی دو ساعتی آزاد بودیم دور و اطراف باغچه بدویم و هر کاری دلمون میخواست بکنیم. آی آزادی، آزادی! حتی اشاره کوچکی به آزادی و ذرهای امیدِ دستیابی بهش پر و بال به روح میبخشه، غیر از اینه؟
Naarvanam
من دقت کردهم زنهای اوکرائینی یا میخندن یا گریه میکنن؛ خُلق و خوشون حد وسطی نمیشناسه.
Naarvanam
زنها همیشه در او مردی را میدیدند متفاوت با شخصیت واقعی او. اگر دل به او میبستند نه برای خودش بود بلکه برای مردی بود که در خیال خود ساخته بودند و سراسر زندگی مشتاقانه در جستوجویش بودند و حتی وقتی به اشتباه خود پی میبردند همچنان دوستش میداشتند. اما حتی یک نفر از آنها در کنار او احساس خوشبختی نکرده بود.
Naarvanam
زندگی دیگران را نیز از روی زندگی خود میسنجید، آنچه را میدید باور نمیکرد، همیشه بر این گمان بود که زندگی حقیقی و جالب هر آدم بهطور پنهانی، چون پوشش شب، جریان دارد و هر فرد زندگی شخصی و خصوصی خود را، چون رازی سر به مهر، دور از چشم دیگران نگاه میدارد. شاید بخشی به همین دلیل باشد که انسان متمدن پیوسته نگران آن است که رازهای شخصیاَش محترم نماند
Naarvanam
و مرد از چشمهایش پی برد که او بهراستی رنگ نیکبختی را ندیده.
Naarvanam
همان زن که اکنون زندگیاش را سرشار کرده و غم و شادی اوست و تنها سعادتی است که حالا برای خود آرزو میکند.
Naarvanam
چه رفتار وحشیانهای! چه آدمهایی! چه شبهای بیحاصلی! چه روزهای ملالآور و خستهکنندهای! دیوانهوار قمار کردن، پر خوردن، مست کردن و صحبتهای تمام نشدنی درباره مسائل تکراری، قسمتِ بیشتر وقت و نیروی آدم را میگیرد و آنچه دست آخر برای آدم میماند نوعی زندگی ابلهانه و بیحاصل است، نوعی هستیِ بیمعنی و مبتذل، که فرار از آن ناممکن است، درست مثل این است که آدم ساکن تیمارستان یا اقامتگاه محکومان باشد.
Naarvanam
در این اندیشه بود که وقتی آدم خوب میاندیشد درمییابد که بهراستی همه چیز زیباست، همه چیز بجز اندیشهها و کارهایی که وقتی هدفهایِ عالیِ هستی و شایستگیِ انسانی را زیر پا میگذاریم، بهدل راه میدهیم یا از ما سر میزند.
Naarvanam
دریا در آن پایین وقتی از یالتا و اوراندا هم نشانی نبود همینطور غریده بود، حالا هم میغرید و وقتی هم دیگر اثری از ما نباشد همچنان بیتفاوت و با صدای خفه خواهد غرید. و در این ثبات، در این بیتفاوتیِ کامل نسبت به زندگی و مرگِ هر کدام از ما، شاید کلیدِ رستگاریِ همیشگیِ ما نهفته باشد، حرکت توقفناپذیر زندگی بر روی زمین و حرکت توقفناپذیر بهسوی کمال.
Naarvanam
«داشتم میگفتم، چیز مهم اینه که آدم زندگی رو از پشت منشور نگاه کنه، به عبارت دیگه، زندگی توی آگاهی آدم باید به عناصر ساده قسمت بشه، درست مثل نور که به هفت رنگ تجزیه میشه، و هر عنصرو باید جداگونه بررسی کرد.»
Naarvanam
«از داشتن تو بیاندازه خوشحالم، عزیزم. من این خوشبختی رو که نصیبم شده تصادفی به دست نیاوردهم، این خوشبختی نتیجه طبیعی، قطعی و منطقی کارهای خودمه. من اعتقاد دارم که خوشبختی دست خود انسانه و خوشحالم که خوشبختیمو خودم خلق کردهم. بله، با فروتنی تموم میگم که من خودم این خوشبختی رو خلق کردهم و حق خودم میدونم. تو از گذشته من اطلاع داری، از دوران کودکی فلاکتبار من، بدون مادر، بدون پدر، و بعد دوران جوونی، فقر... این خوشبختی با تلاش به دست اومده، این جاده خوشبختی رو من با دستهای خودم ساختهم... .»
Naarvanam
عزیزم، امیدوارم حتی بعد از ازدواج هم همان گلسرخ همیشگی باقی بمونی.»
Naarvanam
حجم
۴۳۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۵۸۳ صفحه
حجم
۴۳۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۵۸۳ صفحه
قیمت:
۲۳۳,۰۰۰
۱۶۳,۱۰۰۳۰%
تومان