بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
Eli
از زخم بازویم اشک بیرون می‌زند از شکاف دندان‌هایم اشک بیرون می‌زند از خواب‌ها، خنده‌هایم اشک بیرون می‌زند
cuttlas
شعرهایش هم مستقل‌اند و هم پیوسته، درست مثل انسان‌ها در هستی؛ که مختار خویشتن‌اند و مجبور دیگران. و تا ابد در این مبارزه معنا می‌یابند.
کتاب خوان کوچک
امروز عصر ماهواره داشت دائم‌الخمرهای لندن را نشان می‌داد که خوابگاه‌شان کوچک بود آن‌ها جایی برای زندگی نداشتند ما جایی برای مرگ
ttt
این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
reyhan
درختی میوه‌هایش را خورده است درختی سایه‌اش را خاک می‌کُند درختی آن‌قدر خسته است که خود را قطع کرده تا بر کُنده‌اش بنشیند
saye:)
آدم‌ها می‌روند می‌روند می‌روند اما دور نمی‌شوند ما با کدام امید به ساعت‌های‌مان نگاه می‌کنیم وقتی زمان برای مرگ کار می‌کند
❤️sanaz❤️
فقط یادم هست چون خرابه‌ای از پله‌ها بالا آمدم آجرهایم را از رویم کنار زدم استخوان‌ها را از آوارم بیرون کشیدم چهره‌ام را از صورتم کندم زنگ زدم به مادرم، گفتم: «سلام! من نیستم! نبودنم دلش گرفته بود می‌خواست با کسی...»
مستورع
سال‌ها طول کشید بفهمم درختی که زرد نمی‌شود مُرده است
💚💜F.T.M.H💜💚
من یاد گرفته‌ام چگونه زخم‌هایم را مثل پیراهنم بدوزم
.ً..
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
R
می‌نویسم زخم و آن را با زخمی دورتر می‌بندم چرا که دیده‌ام وقتی آسمان را شکنجه می‌کنند آبی‌تر می‌شود وقتی دریا را شکنجه می‌کنند عمیق‌تر
Reza Nemati
اعتراف می‌کنم که تنها هوا هوا هوا حقیقت دارد که هستی وُ نیستی‌اش یکی‌ست
Mohammad Ali Zareian
در آغاز کلمه بود در آغاز تنهایی بود و در میانه تنهایی بود و در پایان تنهایی بود پس چگونه می‌شود انسان را تعریف کرد؟ شعری که بارها وُ بارها وُ بارها ویرایشش کرده‌ایم و این به آن معنا نیست که زیباتر شده است پس چگونه می‌شود انسان را تعریف کرد؟
Mohammad Ali Zareian
و ماشین آتش‌نشانی نمی‌تواند جنایت را خاموش کند
سپیده دم اندیشه
حالا که نیستم شعرهایم را بخوان می‌خواهم صدایت باشم دهانت، لب‌هایت قطره‌اشکی که از گونه‌ات بر زمین می‌افتد می‌خواهم زمینت باشم حالا که نیستم به دخترم بگو مرا نقاشی کند می‌خواهم توی کیفش باشم لابه‌لای کاغذهاش
آیلین :):
ما در زمان نشسته‌ایم وُ زمان در ما راه می‌رود ما در زمان جلو می‌رویم وُ زمان در ما بازمی‌گردد ما در زمان زمین می‌خوریم وُ زمان به راهش ادامه می‌دهد حتی اگر هزار قلب داشته باشی هزار‌بار خواهی مُرد
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
آن‌ها جایی برای زندگی نداشتند ما جایی برای مرگ
|ݐ.الف
تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی برای همین است گاهی ماهی‌های مُرده در خود پیدا می‌کنم بازگشتنت، جوانی‌اَست بازنمی‌گردد
زهرا
آدم‌ها می‌روند می‌روند می‌روند اما دور نمی‌شوند ما با کدام امید به ساعت‌های‌مان نگاه می‌کنیم وقتی زمان برای مرگ کار می‌کند
Ali Mobham

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان