بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۱۰ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
که قرن‌هاست لب‌های‌مان را مثل ماهی‌ها تکان می‌دهیم و هیچ هیچ هیچ نمی‌گوییم
" رابو "
شب است و هم‌زمان دارند بغداد، دمشق و من را می‌زنند می‌نشینم روی مبل دکمه را فشار می‌دهم که شکنجه‌گرم را روشن کنم اخبار چیزی از من نمی‌گوید اخبار، اخبار را می‌گوید که خبرها را پنهان کند
دکتر بی مریض
ما رو به آسمان دعا می‌کردیم و از آسمان بُمب می‌بارید
reyhan
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
F.kamrad
پلنگی زخمی‌ام که بازگشته‌ام تا در آغوشت منقرض شوم
سیما
مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
the.simia
و بمب در مدرسه افتاد می‌خواستیم کمک بگیریم می‌خواستیم نام کودکان‌مان را صدا کنیم اما الفبا آتش گرفته بود
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
سربازی دستش گلوله خورده سربازی سینه‌اش من اما گلوله از پوستم گذشته خورده است به گوشه‌ی خیالم برای همین است که در تمام شعرهام خون جاری‌ست
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
اخبار، اخبار را می‌گوید که خبرها را پنهان کند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
ما چون تکه‌های چوب بر دریا سرگردانیم و حتی نمی‌توانیم غرق شویم
لیلی
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
آرشیدا
و بمب در مدرسه افتاد می‌خواستیم کمک بگیریم می‌خواستیم نام کودکان‌مان را صدا کنیم اما الفبا آتش گرفته بود در جهنم چه‌طور آدم‌ها با هم حرف می‌زنند؟!
farzanepoursoleiman
به خانه‌ام برو چشم‌هایم را ببند شمع‌ها را خاموش کن و در نور شمعدانی‌ها بخوان: تنم را با شعر بشویید آخرین تلاش‌هایم را از زیرِ ناخن‌هایم پاک کنید سکوتم را ادامه دهید آن‌قدر که شکستنِ تار مویی را چون سقوطِ درختی در جنگل بشنوید چند دقیقه‌ همان جا بنشینید و بعد... بعد مرا در شکم مادرم خاک کنید
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
fati
شب است و آن‌که تاریکی را با هزار میخ به آسمان کوبیده انتقام چه چیز را از ما می‌گیرد؟
mina
ما از مرگ خالی وُ پُر می‌شویم جنگ‌ها روشن‌اند و ماشین آتش‌نشانی نمی‌تواند جنایت را خاموش کند
محدثه
بچه‌ها به بندناف‌های‌شان چنگ می‌زدند تا به دنیا نیایند
Gloria
داشتم با زندگی کنار می‌آمدم که با من کنار نیامد تا آهسته از کنارِ هم عبور کنیم
atiye
تو اما به سمت دیگرم نگاه می‌کردی تو اما از عمیق‌ترین دره‌هایم پایین رفتی تو را دوست دارم و قلبم باتلاقی‌ست که هر چه را دوست می‌دارد غرق می‌کند
فاطمه میرزائی
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
فاطمه میرزائی

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان