بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
آیلین :):
در سرزمین من زیبایی و زشتی یکی‌ست و هر دو به یک اندازه به درد نمی‌خورند شعری به قلبم چسبیده است که برای نوشتنش باید قلبم را دربیاورم
آیلین :):
خیابان‌ها ایستگاه‌ها شماره‌‌ها را ورق می‌زنم و به تمام دوستانی فکر می‌کنم که تنها به درد فکر کردن می‌خورند کسی می‌گوید جهان شلوغ شده کسی می‌گوید جهان خالی‌ست و من با هر دو موافقم چرا که هیچ ارّه‌ای نمی‌تواند واقعیت را از حقیقت جدا کند چرا که من تو را در این جهان خالی گم کردم و آن‌چه در اتاقی خالی گم شود هیچ‌وقت پیدا نخواهد شد
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
.ً..
شعری به قلبم چسبیده است که برای نوشتنش باید قلبم را دربیاورم
فاطمه میرزائی
و بمب در مدرسه افتاد می‌خواستیم کمک بگیریم می‌خواستیم نام کودکان‌مان را صدا کنیم اما الفبا آتش گرفته بود در جهنم چه‌طور آدم‌ها با هم حرف می‌زنند؟!
lily
حالا چه‌طور بخوابم وقتی که بیدار نیستم
آن شرلی
بیا غروب کنیم ندیده‌ای که خورشید هر صبح بیرون می‌آید پشیمان می‌شود و باز‌می‌گردد.
آن شرلی
می‌گذارم خونم بیاید بیرون و بیرون از لب تو را ببوسد و بیرون از قلب برایت بایستد و رنجی را که سال‌های سال در من چرخیده است قطره قطره با تو در میان بُگذارد
cuttlas
به روحم گفتم تو دیگر آزادی و هر وقت خواستی برو چرا که من به نوشتن ادامه خواهم داد چرا که من به پاک کردنِ خودم ادامه خواهم داد
Mohammad Ali Zareian
حالا چه‌طور بخوابم وقتی که بیدار نیستم
ژنرالیسم
داشتم با زندگی کنار می‌آمدم که با من کنار نیامد تا آهسته از کنارِ هم عبور کنیم
Atena
رفت دست را گذاشت روبه‌روی خدا گفت: دستی که آزادی را فهمیده است دیگر به بازوی انسان بازنمی‌گردد
میم
و از زنان چیزی جز مرد نمانده است ما با مردها ازدواج می‌کنیم و بچه‌هامان را از زخم دست‌هامان به دنیا می‌آوریم
میم
من اما گلوله از پوستم گذشته خورده است به گوشه‌ی خیالم
mahya
بازگشتنت، جوانی‌اَست بازنمی‌گردد تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی
bud
گلوله از پوستم گذشته خورده است به گوشه‌ی خیالم برای همین است که در تمام شعرهام خون جاری‌ست
miladan
چهره‌ام بیش‌تر به جنگ رفته است تا به مادرم
miladan
ما با کدام امید به ساعت‌های‌مان نگاه می‌کنیم وقتی زمان برای مرگ کار می‌کند
هانیه
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
Reza Yousefpor

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان